Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
redeployment
U
گسترش مجدد دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
deploys
U
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploy
U
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploying
U
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
developments
U
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
development
U
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
to grow
[into]
U
گسترش دادن
[به]
to develop
[into]
U
گسترش دادن
[به]
to unfold
U
گسترش دادن
develops
U
گسترش دادن
develop
U
گسترش دادن
spaces
U
گسترش دادن متن
space
U
گسترش دادن متن
relocation
U
تجدید گسترش دادن
expansion
U
توسعه گسترش دادن کشیدن
To extend the scope of ones activities .
U
میدان عملیات خودرا گسترش دادن
reprecipitation
U
رسوب دادن مجدد
refect
U
نیروی مجدد دادن
redone
U
انجام دادن مجدد چیزی
redoing
U
انجام دادن مجدد چیزی
redo
U
انجام دادن مجدد چیزی
redoes
U
انجام دادن مجدد چیزی
redid
U
انجام دادن مجدد چیزی
deployment operating base
U
پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
de scramble
U
سازمان دادن مجدد پیام یا سیگنالی که حالت نامناسب دارد
charges
U
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charge
U
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
force tabs
U
نمودار یا طرح گسترش یکانهایا نیروها طرح زمان بندی شده گسترش نیروها
warm start
U
شروع مجدد برنامه که متوقف شده بود ولی بدون از دست دادن داده
re endorsement
U
پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
redesignate
U
اسم گذاری مجدد یکانها یاتغییر دادن شماره یکانها
regenerated
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
extensions
U
گسترش
develops
U
گسترش
promotion
U
گسترش
promotions
U
گسترش
deployment
U
گسترش
spread
U
گسترش
extension
U
گسترش
propagation
U
گسترش
expansion
U
گسترش
dispersal
U
گسترش
spreads
U
گسترش
deploying
U
گسترش
deploy
U
گسترش
line of deployment
U
خط گسترش
deploys
U
گسترش
development
U
گسترش
expanses
U
گسترش
expanse
U
گسترش
developments
U
گسترش
develop
U
گسترش
wide-angle
U
عدسی گسترش
spread
U
گسترش یافتن
prompt deployment
U
گسترش فوری
bank expansion
U
گسترش بانکی
extensibility
U
گسترش پذیری
eco development
U
بوم گسترش
expansion path
U
مسیر گسترش
deployed
U
گسترش یافته
expansible
U
گسترش پذیر
circumfuse
U
گسترش یافتن
deployment diagram
U
دیاگرام گسترش
wide angle
U
عدسی گسترش
deployment diagram
U
طرح گسترش
development plan
U
طرح گسترش
spreads
U
گسترش یافتن
flank development
U
گسترش جناحی
develops
U
گسترش وضعیت
develop
U
گسترش وضعیت
image speard
U
گسترش تصویر
deployment
U
تفرقه گسترش
job enlargement
U
گسترش شغلی
outspread
U
گسترش یافتن
abroad
U
گسترش یافته
path of expansion
U
مسیر گسترش
prompt deployment
U
گسترش مناسب
generation
U
افرینش گسترش
inserted
<adj.>
<past-p.>
U
گسترش یافته
widening of capital
U
گسترش سرمایه
vertical expansion
U
گسترش عمودی
disposition
U
ارایشات گسترش
sign extension
U
گسترش علامت
installed
<adj.>
<past-p.>
U
گسترش یافته
credit expansion
U
گسترش اعتبار
accrue
U
گسترش یافتن
accrues
U
گسترش یافتن
accruing
U
گسترش یافتن
expansion
U
گسترش توسعه
deploy
U
گسترش یافتن
deploys
U
گسترش یافتن
widening of market
U
گسترش بازار
deploying
U
گسترش یافتن
applied
<adj.>
<past-p.>
U
گسترش یافته
generations
U
افرینش گسترش
appointed
<adj.>
<past-p.>
U
گسترش یافته
expansion
U
گسترش انبساط
deployed
<adj.>
<past-p.>
U
گسترش یافته
elater
U
خاصیت انبساط و گسترش
redeployment
U
تجدید گسترش کردن
automatic volume expansion
U
گسترش خودکار صدا
expanding industry
U
صنعت در حال گسترش
bank development
U
گسترش شبکه بانکی
generate
U
گسترش یافتن افریدن
generated
U
گسترش یافتن افریدن
generating
U
گسترش یافتن افریدن
growth company
U
شرکت در حال گسترش
flare angle
U
زاویه گسترش یا گشادگی
to spread
[across]
[over]
U
گسترش یافتن
[سرتاسر]
generates
U
گسترش یافتن افریدن
dispersion
U
تفرقه گسترش یکان
spread
U
بسط وتوسعه یافتن گسترش
open ranks
U
گسترش باز درسواره نظام
battery groung pattern
U
طرح گسترش توپهای اتشبار
expandable
U
آنچه قابل گسترش باشد
extensible
U
آنچه قابل گسترش است
spreads
U
بسط وتوسعه یافتن گسترش
deployed
U
مستقر گسترش یافته در روی زمین
breeding grounds
U
محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
extends
U
قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
extending
U
قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
extend
U
قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
breeding ground
U
محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
basic plus
U
نوعی زبان برنامه نویسی گسترش یافته BASIC
disposition
U
صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
remedial maintenance
U
باقی مانده ترمیم خطا که در سیستم گسترش یافته است
problem child
U
فیل جناح وزیر درصورتی که راه گسترش ان مسدود باشد
metastasize
U
گسترش یافتن مرض ازیک نقطهء بدن به نقطه دیگر
monroe doctrine
U
سیاست خارجی امریکا مبنی برمخالفت با گسترش نفوذاروپا درنیمکره غربی
EEMS
U
در یک IBM PC پیشرفت EMS روش استاندارد گسترش حافظه اصلی مناسب با PC
reduces
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
furthers
U
مجدد
seconded
U
مجدد
seconds
U
مجدد
seconding
U
مجدد
further on
U
مجدد
furthermore
U
مجدد
renewed
U
مجدد
second
U
مجدد
reflorescence
U
مجدد
furthering
U
مجدد
furthered
U
مجدد
further
U
مجدد
reorganizing
U
سازماندهی مجدد
reorganizing
U
تشکیلات مجدد
rearrangement
U
ترتیب مجدد
recoupment
U
کسب مجدد
restoration
U
استقرار مجدد
reorganizes
U
سازماندهی مجدد
reorganizes
U
تشکیلات مجدد
reactivation
U
فعالیت مجدد
reshipment
U
حمل مجدد
retread process
U
تعمیر مجدد
re establishment
U
تاسیس مجدد
re examination
U
بازپرسی مجدد
reexport
U
صادرات مجدد
resupply
U
اماد مجدد
reentrance
U
دخول مجدد
restart
U
شروع مجدد
reenlistment
U
سربازگیری مجدد
re attachment
U
توقیف مجدد
re claim
U
تقاضای مجدد
re-examination
U
بازپرسی مجدد
resurvey
U
بررسی مجدد
reallocation
U
تخصیص مجدد
rededication
U
اهدا مجدد
rededication
U
تقدیم مجدد
redirection
U
راهنمایی مجدد
reloaded
U
پر کردن مجدد
reebtry
U
ورود مجدد
retake
U
گرفتن مجدد
reebtry
U
دخول مجدد
retaken
U
گرفتن مجدد
retakes
U
گرفتن مجدد
retransmission
U
مخابره مجدد
retaking
U
گرفتن مجدد
reebtry
U
تملک مجدد
re-runs
U
نمایش مجدد
re-running
U
نمایش مجدد
re-run
U
نمایش مجدد
recaption
U
توقیف مجدد
recompile
U
کامپایل مجدد
reconversion
U
گرایش مجدد
repayments
U
پرداخت مجدد
repayment
U
پرداخت مجدد
reconveyance
U
اعاده مجدد
reconviction
U
محکومیت مجدد
reorganised
U
تشکیلات مجدد
recrystallization
U
تبلور مجدد
comeback
U
دستیابی مجدد
comebacks
U
دستیابی مجدد
re-ran
U
نمایش مجدد
reeducation
U
تربیت مجدد
redrawing
U
رسم مجدد
reloads
U
پر کردن مجدد
reloads
U
بارکردن مجدد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com