Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
prompt deployment
U
گسترش فوری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
deploys
U
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploying
U
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploy
U
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deployment operating base
U
پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
force tabs
U
نمودار یا طرح گسترش یکانهایا نیروها طرح زمان بندی شده گسترش نیروها
immediate
<adj.>
U
فوری
snap shot
U
فوری
instanter
U
فوری
urgently
U
فوری
urgent
U
فوری
acute
<adj.>
U
فوری
spontaneous
U
فوری
spot
U
فوری
spots
U
فوری
prompts
U
فوری
unintermediate
<adj.>
U
فوری
prompt
U
فوری
intuitive
<adj.>
U
فوری
posthaste
U
فوری
sudden
U
فوری
prompted
U
فوری
instantaneous
<adj.>
U
فوری
scram
U
فوری رفتن
real time
U
بازده فوری
snapshot
U
عکس فوری
scrams
U
فوری رفتن
hasty
U
عجولانه فوری
cash prompt
U
نقد فوری
instantaneous reaction
U
واکنش فوری
instantaneous photograph
U
عکس فوری
immediate mission
U
تک فوری هوایی
immediate message
U
پیام فوری
snapshots
U
عکس فوری
emergency care
U
مراقبتهای فوری
snap shooter
U
عکاس فوری
snap shot
U
عکس فوری
speedy trial
U
دادرسی فوری
urgent priority
U
تقدم فوری
cash spot
U
نقد فوری
inst
U
مخفف فوری
prompt payment
U
پرداخت فوری
spot test
U
ازمایش فوری
prompt delivery
U
تحویل فوری
pistolgraph
U
عکس فوری
immediate action
U
عملیات فوری
immediate memory
U
حافظه فوری
emergency priority
U
تقدم فوری
immediate
U
خیلی فوری
deployment
U
گسترش
promotions
U
گسترش
promotion
U
گسترش
develop
U
گسترش
expansion
U
گسترش
propagation
U
گسترش
spread
U
گسترش
line of deployment
U
خط گسترش
spreads
U
گسترش
develops
U
گسترش
expanse
U
گسترش
developments
U
گسترش
deploys
U
گسترش
deploying
U
گسترش
deploy
U
گسترش
development
U
گسترش
expanses
U
گسترش
extensions
U
گسترش
dispersal
U
گسترش
extension
U
گسترش
snapshoot
U
عکس فوری گرفتن
snapshoot
U
تیر فوری انداختن
the letter is urgent
U
نامه فوری است
immediate addressing
U
ادرس دهی فوری
snap report
U
گزارش فوری یا انی
quick set
U
گرفتن فوری بتن
immediate mission
U
ماموریت فوری هوایی
pistolgraph
U
دستگاه عکس فوری
payable immediately
U
قابل پرداخت فوری
immediate action
U
عکس العمل فوری
snap shot
U
عکس فوری گرفتن
upsurge
U
قیام فوری وناگهانی
snapping
U
گرفتن عکس فوری
I need them urgently.
من آنها را فوری میخواهم.
red alert
U
آژیر خطر فوری
red alerts
U
آژیر خطر فوری
snapped
U
گرفتن عکس فوری
snaps
U
گرفتن عکس فوری
snap
U
گرفتن عکس فوری
ready service
U
اماده به استفاده فوری
path of expansion
U
مسیر گسترش
vertical expansion
U
گسترش عمودی
to grow
[into]
U
گسترش دادن
[به]
to develop
[into]
U
گسترش دادن
[به]
job enlargement
U
گسترش شغلی
widening of capital
U
گسترش سرمایه
widening of market
U
گسترش بازار
applied
<adj.>
<past-p.>
U
گسترش یافته
appointed
<adj.>
<past-p.>
U
گسترش یافته
deployed
<adj.>
<past-p.>
U
گسترش یافته
inserted
<adj.>
<past-p.>
U
گسترش یافته
installed
<adj.>
<past-p.>
U
گسترش یافته
sign extension
U
گسترش علامت
to unfold
U
گسترش دادن
prompt deployment
U
گسترش مناسب
flank development
U
گسترش جناحی
develop
U
گسترش وضعیت
wide-angle
U
عدسی گسترش
generation
U
افرینش گسترش
accrue
U
گسترش یافتن
accruing
U
گسترش یافتن
generations
U
افرینش گسترش
deployment
U
تفرقه گسترش
eco development
U
بوم گسترش
deployment diagram
U
طرح گسترش
deployment diagram
U
دیاگرام گسترش
outspread
U
گسترش یافتن
develops
U
گسترش وضعیت
bank expansion
U
گسترش بانکی
credit expansion
U
گسترش اعتبار
develops
U
گسترش دادن
circumfuse
U
گسترش یافتن
disposition
U
ارایشات گسترش
wide angle
U
عدسی گسترش
abroad
U
گسترش یافته
development plan
U
طرح گسترش
accrues
U
گسترش یافتن
spread
U
گسترش یافتن
deployed
U
گسترش یافته
deploys
U
گسترش یافتن
deploying
U
گسترش یافتن
expansion
U
گسترش توسعه
deploy
U
گسترش یافتن
image speard
U
گسترش تصویر
expansion
U
گسترش انبساط
extensibility
U
گسترش پذیری
develop
U
گسترش دادن
expansible
U
گسترش پذیر
spreads
U
گسترش یافتن
expansion path
U
مسیر گسترش
Please reply as a matter of urgency.
U
لطفا فوری پاسخ دهید.
To demand prompt payment.
U
تقاضای پرداخت فوری کردن
tea bags
U
پاکت محتوی چای فوری
tea bag
U
پاکت محتوی چای فوری
spot price
U
قیمت برای فروش فوری
exigent
U
محتاج به اقدام یا کمک فوری
redeployment
U
گسترش مجدد دادن
elater
U
خاصیت انبساط و گسترش
flare angle
U
زاویه گسترش یا گشادگی
relocation
U
تجدید گسترش دادن
space
U
گسترش دادن متن
expanding industry
U
صنعت در حال گسترش
growth company
U
شرکت در حال گسترش
to spread
[across]
[over]
U
گسترش یافتن
[سرتاسر]
generate
U
گسترش یافتن افریدن
generated
U
گسترش یافتن افریدن
spaces
U
گسترش دادن متن
generating
U
گسترش یافتن افریدن
bank development
U
گسترش شبکه بانکی
redeployment
U
تجدید گسترش کردن
automatic volume expansion
U
گسترش خودکار صدا
generates
U
گسترش یافتن افریدن
dispersion
U
تفرقه گسترش یکان
to stop cold something
U
چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
emergency
U
حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
emergencies
U
حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
expansion
U
توسعه گسترش دادن کشیدن
spreads
U
بسط وتوسعه یافتن گسترش
open ranks
U
گسترش باز درسواره نظام
spread
U
بسط وتوسعه یافتن گسترش
expandable
U
آنچه قابل گسترش باشد
extensible
U
آنچه قابل گسترش است
battery groung pattern
U
طرح گسترش توپهای اتشبار
spot sale
U
فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله
This company guarantees prompt delivery of goods.
U
این شرکت تحویل فوری کالاراتضمین می نماید
emergency
U
پیشامدی که اقدام فوری راایجاب کند اضطرار
A rapid response would be appreciated.
U
از پاسخ فوری قدردانی می کنیم.
[اصطلاح رسمی]
emergencies
U
پیشامدی که اقدام فوری راایجاب کند اضطرار
to get down to the nitty-gritty
[to get down to brass tacks]
<idiom>
U
فوری به اصل مطلب رسیدن
[اصطلاح روزمره]
deployed
U
مستقر گسترش یافته در روی زمین
To extend the scope of ones activities .
U
میدان عملیات خودرا گسترش دادن
inquiry processing
U
فرایند انتخاب یک رکورد از یک فایل و نمایش فوری محتویات ان
reflex force
U
نیروی ضربتی هوایی در حال اماده باش فوری
breeding grounds
U
محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
extend
U
قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
extending
U
قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
extends
U
قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
breeding ground
U
محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
readout
U
دریافت فوری اطلاعات پردازش شده قابل عرضه بازخوانی
basic plus
U
نوعی زبان برنامه نویسی گسترش یافته BASIC
dead line
U
خطی که تجاوز ازان زندانیان نظامی رامحکوم به تیرباران فوری میکند
remedial maintenance
U
باقی مانده ترمیم خطا که در سیستم گسترش یافته است
metastasize
U
گسترش یافتن مرض ازیک نقطهء بدن به نقطه دیگر
problem child
U
فیل جناح وزیر درصورتی که راه گسترش ان مسدود باشد
disposition
U
صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
accelerating pump
U
پمپ کوچکی که به منظورتامین فوری مخلوط غلیظ سوخت و هوا در کابراتورتعبیه میشود
monroe doctrine
U
سیاست خارجی امریکا مبنی برمخالفت با گسترش نفوذاروپا درنیمکره غربی
EEMS
U
در یک IBM PC پیشرفت EMS روش استاندارد گسترش حافظه اصلی مناسب با PC
dot
U
در زبان برنامه نویسی dBASE دستور فوری که به صورت نقط ه روی صفحه نمایش نشان داده میشود
dotting
U
در زبان برنامه نویسی dBASE دستور فوری که به صورت نقط ه روی صفحه نمایش نشان داده میشود
scalable software
U
برنامه کاربردی گروهی که میتواند کاربردن بیشتری را روی شبکه بدون نیاز به گسترش نرم افزار جدید جا دهد
spot report
U
گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com