English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bank expansion U گسترش بانکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
bank development U گسترش شبکه بانکی
Other Matches
deploy U اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploys U اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploying U اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
clearing bank U بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
clearing banks U بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
deployment operating base U پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
force tabs U نمودار یا طرح گسترش یکانهایا نیروها طرح زمان بندی شده گسترش نیروها
bank check U چک بانکی
bank charge U هزینههای بانکی
bank discount U تنزیل بانکی
bank discount U تخفیف بانکی
bank draft U برات بانکی
bank liabilities U تعهدات بانکی
bank discount U سپردههای بانکی
bank guarantee U ضمانت بانکی
bank giro U جیروی بانکی
bank liabilities U بدهیهای بانکی
bank failure U ورشکستگی بانکی
bank draft U حواله بانکی
bank interest U بهره بانکی
bank deposit U سپرده بانکی
bank statements U صورتحساب بانکی
bank account U حساب بانکی
banking U کار بانکی
bank accounts U حساب بانکی
bank rate U نرخ بانکی
bank commission U کارمزد بانکی
bank holidays U تعطیلات بانکی
bank acceptance U قبولی بانکی
bank advance U وام بانکی
bank bill U حواله بانکی
bank bond U ضمانت بانکی
bank charges U هزینههای بانکی
bank contraction U انقباض بانکی
bank credit U اعتبار بانکی
bank statement U صورتحساب بانکی
clearings U تهاتر بانکی
clearing U تهاتر بانکی
account with [at] a bank U حساب بانکی
bank pass book U دفترچه بانکی
bank reserves U اندوختههای بانکی
bank reserves U ذخایر بانکی
bank transfers U انتقالات بانکی
change over U انتقال بانکی
banker's bill U صورتحساب بانکی
consortium of bankers U کنسرسیوم بانکی
bank loan U وام بانکی
bank statements U صورت حساب بانکی
bank guarantee U ضمانت نامه بانکی
volume of bank credit U حجم اعتبارات بانکی
bank rate U نرخ بهره بانکی
banking deposit account U حساب سپرده بانکی
letter of credit U اعتبار نامه بانکی
joint account U حساب بانکی مشترک
bank statement U صورت حساب بانکی
liability U تعهد موجودی بانکی
liabilities U تعهد موجودی بانکی
checking account U حساب جاری بانکی
checking accounts U حساب جاری بانکی
clearing U نقل وانتقال بانکی
clearings U نقل وانتقال بانکی
spread U گسترش
develop U گسترش
extension U گسترش
extensions U گسترش
propagation U گسترش
developments U گسترش
line of deployment U خط گسترش
spreads U گسترش
develops U گسترش
expanse U گسترش
expanses U گسترش
development U گسترش
deploying U گسترش
promotions U گسترش
dispersal U گسترش
deployment U گسترش
expansion U گسترش
deploys U گسترش
promotion U گسترش
deploy U گسترش
negotiating bank U بانکی که اسناد را معامله میکند
giros U خدمات بانکی اداره پست
discount rate U نرخ ثابت نزول بانکی
penny bank U بانکی که تا یک پنی هم میتوان در ان گذاشت
I deposited the money in my bank account . پول را به حساب بانکی ام ریختم
time deposit U سپردهء بانکی مدت دار
giro U خدمات بانکی اداره پست
bank paper U چک تضمین شده سفته بانکی
cashing U حواله پستی تلگرافی یا بانکی
cashes U حواله پستی تلگرافی یا بانکی
cashed U حواله پستی تلگرافی یا بانکی
cash U حواله پستی تلگرافی یا بانکی
bankable U قابل نقل وانتقال بانکی
bankbook U دفترحساب بانک دفترچه بانکی
to grow [into] U گسترش دادن [به]
disposition U ارایشات گسترش
widening of market U گسترش بازار
widening of capital U گسترش سرمایه
vertical expansion U گسترش عمودی
sign extension U گسترش علامت
expansion U گسترش توسعه
prompt deployment U گسترش مناسب
path of expansion U مسیر گسترش
spread U گسترش یافتن
prompt deployment U گسترش فوری
inserted <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
to develop [into] U گسترش دادن [به]
spreads U گسترش یافتن
installed <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
deployed <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
to unfold U گسترش دادن
appointed <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
applied <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
deploys U گسترش یافتن
expansion U گسترش انبساط
deploy U گسترش یافتن
accruing U گسترش یافتن
flank development U گسترش جناحی
accrues U گسترش یافتن
extensibility U گسترش پذیری
accrue U گسترش یافتن
outspread U گسترش یافتن
develop U گسترش وضعیت
generations U افرینش گسترش
generation U افرینش گسترش
expansible U گسترش پذیر
develops U گسترش وضعیت
develops U گسترش دادن
deploying U گسترش یافتن
deployment diagram U دیاگرام گسترش
credit expansion U گسترش اعتبار
wide-angle U عدسی گسترش
wide angle U عدسی گسترش
abroad U گسترش یافته
deployed U گسترش یافته
expansion path U مسیر گسترش
circumfuse U گسترش یافتن
job enlargement U گسترش شغلی
image speard U گسترش تصویر
development plan U طرح گسترش
develop U گسترش دادن
eco development U بوم گسترش
deployment U تفرقه گسترش
deployment diagram U طرح گسترش
land bank U بانکی که زمین را در برابر پول گرو بر میدارد
demand deposit U سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد
30% down payment against bank guaranty U ۳۰ درصد پیش پرداخت در برابر ضمانت بانکی
advising bank U بانکی که گشایش اعتبار اسنادی رابه ذینفع
over-the-counter interbank transactions U داد و ستد بین بانکی در خارج از بورس
to spread [across] [over] U گسترش یافتن [سرتاسر]
redeployment U گسترش مجدد دادن
expanding industry U صنعت در حال گسترش
redeployment U تجدید گسترش کردن
automatic volume expansion U گسترش خودکار صدا
dispersion U تفرقه گسترش یکان
relocation U تجدید گسترش دادن
generating U گسترش یافتن افریدن
generated U گسترش یافتن افریدن
spaces U گسترش دادن متن
generate U گسترش یافتن افریدن
space U گسترش دادن متن
generates U گسترش یافتن افریدن
elater U خاصیت انبساط و گسترش
flare angle U زاویه گسترش یا گشادگی
growth company U شرکت در حال گسترش
excess preserves U اندوخته بانکی بیش از حدی که قانونا" لازم است
spread U بسط وتوسعه یافتن گسترش
expansion U توسعه گسترش دادن کشیدن
open ranks U گسترش باز درسواره نظام
extensible U آنچه قابل گسترش است
battery groung pattern U طرح گسترش توپهای اتشبار
expandable U آنچه قابل گسترش باشد
spreads U بسط وتوسعه یافتن گسترش
deployed U مستقر گسترش یافته در روی زمین
To extend the scope of ones activities . U میدان عملیات خودرا گسترش دادن
extends U قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
extend U قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
breeding ground U محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
breeding grounds U محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
extending U قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
trust company U شرکت امین یا امانت دار بانکی که امانات وسپرده هارا نیز نگهمیدارد
basic plus U نوعی زبان برنامه نویسی گسترش یافته BASIC
problem child U فیل جناح وزیر درصورتی که راه گسترش ان مسدود باشد
metastasize U گسترش یافتن مرض ازیک نقطهء بدن به نقطه دیگر
remedial maintenance U باقی مانده ترمیم خطا که در سیستم گسترش یافته است
disposition U صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
EEMS U در یک IBM PC پیشرفت EMS روش استاندارد گسترش حافظه اصلی مناسب با PC
monroe doctrine U سیاست خارجی امریکا مبنی برمخالفت با گسترش نفوذاروپا درنیمکره غربی
holographic image [ذخیره داده به صورت تصویری که بعدا توسط بانکی از خانه های نوری و لیزر خوانده میشود.]
scalable software U برنامه کاربردی گروهی که میتواند کاربردن بیشتری را روی شبکه بدون نیاز به گسترش نرم افزار جدید جا دهد
secure hypertext transfer protocol U گسترش پروتکل ارسالی HTTP که امکان وجود یک بخش کدگذاری شده بین جستجوگر وب کاربر و وب سرور امن را ایجاد میکند
development U گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
proliferation U سیستم گسترش اتمی یاگسترش تولید اتمی
developments U گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
metastasis U هجوم مرض گسترش میکرب مرض
diamond formation U ارایش لوزی شکل گسترش لوزی
pan american union U سازمان دولتهای قاره امریکا که به سال 0981 در واشنگتن تاسیس شد و هدف ان گسترش همکاری و همبستگی در شقوق و شئون مختلفه بین کشورهای قاره امریکااست
expansion joint U درز گسترش درز گشایش
gun displacement U جابجایی توپها گسترش توپها
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com