Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
widening of market
U
گسترش بازار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
walras law
U
براساس این قانون در تعادل عمومی بازارها با دخالت بازار پول چنانچه تعدادی بازار کالا درحالت تعادل قرارداشته باشنددر این صورت بازار بعدی که میتواند بازار پول باشد نیز درحالت تعادل قرار خواهدداشت
deploy
U
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploying
U
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploys
U
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
dumping
U
فروش کالا در بازار خارج به قیمتی ارزانتر از بازار داخل
market research
U
تحقیقات درخصوص بازار مطالعه وضعیت بازار
deployment operating base
U
پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
fairs
U
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairest
U
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairer
U
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fair
U
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
force tabs
U
نمودار یا طرح گسترش یکانهایا نیروها طرح زمان بندی شده گسترش نیروها
market failure
U
شکست بازار نارسائی بازار
market value
U
در بازار قیمت بازار
market socialism
U
سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
market economy
U
اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
market economies
U
اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
dispersal
U
گسترش
deploys
U
گسترش
deploying
U
گسترش
developments
U
گسترش
development
U
گسترش
expanses
U
گسترش
expanse
U
گسترش
extension
U
گسترش
extensions
U
گسترش
develops
U
گسترش
line of deployment
U
خط گسترش
develop
U
گسترش
deployment
U
گسترش
spread
U
گسترش
spreads
U
گسترش
propagation
U
گسترش
deploy
U
گسترش
expansion
U
گسترش
promotions
U
گسترش
promotion
U
گسترش
deployment diagram
U
دیاگرام گسترش
accruing
U
گسترش یافتن
generation
U
افرینش گسترش
circumfuse
U
گسترش یافتن
deployment diagram
U
طرح گسترش
development plan
U
طرح گسترش
credit expansion
U
گسترش اعتبار
eco development
U
بوم گسترش
image speard
U
گسترش تصویر
accrue
U
گسترش یافتن
sign extension
U
گسترش علامت
vertical expansion
U
گسترش عمودی
generations
U
افرینش گسترش
bank expansion
U
گسترش بانکی
deploys
U
گسترش یافتن
flank development
U
گسترش جناحی
deployed
U
گسترش یافته
outspread
U
گسترش یافتن
prompt deployment
U
گسترش فوری
abroad
U
گسترش یافته
wide angle
U
عدسی گسترش
wide-angle
U
عدسی گسترش
extensibility
U
گسترش پذیری
deploying
U
گسترش یافتن
expansion path
U
مسیر گسترش
widening of capital
U
گسترش سرمایه
to unfold
U
گسترش دادن
job enlargement
U
گسترش شغلی
accrues
U
گسترش یافتن
expansible
U
گسترش پذیر
deployment
U
تفرقه گسترش
deploy
U
گسترش یافتن
prompt deployment
U
گسترش مناسب
path of expansion
U
مسیر گسترش
to grow
[into]
U
گسترش دادن
[به]
develop
U
گسترش وضعیت
appointed
<adj.>
<past-p.>
U
گسترش یافته
applied
<adj.>
<past-p.>
U
گسترش یافته
expansion
U
گسترش انبساط
expansion
U
گسترش توسعه
disposition
U
ارایشات گسترش
spreads
U
گسترش یافتن
installed
<adj.>
<past-p.>
U
گسترش یافته
develop
U
گسترش دادن
spread
U
گسترش یافتن
develops
U
گسترش دادن
inserted
<adj.>
<past-p.>
U
گسترش یافته
develops
U
گسترش وضعیت
to develop
[into]
U
گسترش دادن
[به]
deployed
<adj.>
<past-p.>
U
گسترش یافته
redeployment
U
گسترش مجدد دادن
relocation
U
تجدید گسترش دادن
elater
U
خاصیت انبساط و گسترش
dispersion
U
تفرقه گسترش یکان
to spread
[across]
[over]
U
گسترش یافتن
[سرتاسر]
expanding industry
U
صنعت در حال گسترش
bank development
U
گسترش شبکه بانکی
automatic volume expansion
U
گسترش خودکار صدا
generates
U
گسترش یافتن افریدن
generate
U
گسترش یافتن افریدن
generated
U
گسترش یافتن افریدن
flare angle
U
زاویه گسترش یا گشادگی
generating
U
گسترش یافتن افریدن
growth company
U
شرکت در حال گسترش
space
U
گسترش دادن متن
redeployment
U
تجدید گسترش کردن
spaces
U
گسترش دادن متن
spreads
U
بسط وتوسعه یافتن گسترش
battery groung pattern
U
طرح گسترش توپهای اتشبار
extensible
U
آنچه قابل گسترش است
open ranks
U
گسترش باز درسواره نظام
spread
U
بسط وتوسعه یافتن گسترش
expandable
U
آنچه قابل گسترش باشد
expansion
U
توسعه گسترش دادن کشیدن
deployed
U
مستقر گسترش یافته در روی زمین
To extend the scope of ones activities .
U
میدان عملیات خودرا گسترش دادن
extend
U
قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
extending
U
قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
breeding grounds
U
محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
extends
U
قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
breeding ground
U
محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
basic plus
U
نوعی زبان برنامه نویسی گسترش یافته BASIC
disposition
U
صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
problem child
U
فیل جناح وزیر درصورتی که راه گسترش ان مسدود باشد
remedial maintenance
U
باقی مانده ترمیم خطا که در سیستم گسترش یافته است
metastasize
U
گسترش یافتن مرض ازیک نقطهء بدن به نقطه دیگر
market places
U
بازار
marketed
U
بازار
market place
U
بازار
bazaar
U
بازار
agora
U
بازار
market
U
بازار
shopping center
U
بازار
bazaars
U
بازار
cloth-hall
U
بازار
mart
U
بازار
trone
U
بازار
the mareet was weak
U
بازار
markets
U
بازار
monroe doctrine
U
سیاست خارجی امریکا مبنی برمخالفت با گسترش نفوذاروپا درنیمکره غربی
EEMS
U
در یک IBM PC پیشرفت EMS روش استاندارد گسترش حافظه اصلی مناسب با PC
perfect market
U
بازار کامل
seller's market
U
بازار فروشنده
download
U
بازار کارافتاده
market segmentation
U
تجزیه بازار
market risk
U
خطر بازار
market share
U
سهم بازار
sales area
U
بازار فروش
domestic market
U
بازار داخلی
sharing the market
U
تقسیم بازار
market segmentation
U
تقسیم بازار
exchange market
U
بازار اسعار
market structure
U
ساخت بازار
fair market
U
هفته بازار
fair market
U
بازار مکاره
market trust
U
بازار انحصاری
labor market
U
بازار کار
market leader
U
پیشرو بازار
market leader
U
پیشقدم در بازار
loan market
U
بازار وام
market value
U
قیمت بازار
marketplace
U
بازار گاه
oil market
U
بازار نفت
market imperfection
U
نقص بازار
market functions
U
وفائف بازار
market appraisal
U
سنجش بازار
narrow market
U
بازار محدود
market demand
U
تقاضای بازار
market freedom
U
ازادی بازار
market equilibrium
U
تعادل بازار
market failure
U
ناتوانی بازار
market forces
U
نیروهای بازار
market opportunity
U
فرصت بازار
market oriented
U
در جهت بازار
falling market
U
بازار رو به زوال
foreign exchange market
U
بازار ارز
foreign market
U
بازار خارج
market survey
U
بررسی بازار
market review
U
بررسی بازار
gold market
U
بازار طلا
historical cost
U
قیمت بازار
home market
U
بازار داخلی
market mechanism
U
مکانیسم بازار
market structure
U
بنیان بازار
market system
U
نظام بازار
market prices
U
قیمتهای بازار
imperfect market
U
بازار ناقص
market price
U
قیمت بازار
market penetration
U
نفوذ به بازار
market trends
U
روندهای بازار
market overt
U
بازار اشکار
market research
U
بررسی بازار
market economy
U
اقتصاد بازار
market economies
U
اقتصاد بازار
sale
U
بازار فروش
marketing
U
بازار یابی
slumps
U
کسادی بازار
carpet market
U
بازار فرش
money markets
U
بازار پول
money market
U
بازار پول
supermarkets
U
ابر بازار
supermarket
U
ابر بازار
open market
U
بازار باز
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com