Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
snash
U
گستاخی کردن
talk up
U
گستاخی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
blab
U
وراجی کردن گستاخی کردن
blabbed
U
وراجی کردن گستاخی کردن
blabbing
U
وراجی کردن گستاخی کردن
blabs
U
وراجی کردن گستاخی کردن
brazen
U
بی پروایی نشان دادن گستاخی کردن
brazenly
U
بی پروایی نشان دادن گستاخی کردن
Other Matches
flippancy
U
گستاخی
bronze
U
گستاخی
arrogance
U
گستاخی
hoy denhood
U
گستاخی
impertinence
U
گستاخی
hoy denism
U
گستاخی
immodesty
U
گستاخی
sauciness
U
گستاخی
presumptuousness
U
گستاخی
cockiness
U
گستاخی
bronzes
U
گستاخی
cheekiness
U
گستاخی
forwardness
U
گستاخی
indecency
U
گستاخی
hubris
U
گستاخی
effrontery
U
گستاخی
impudence
U
گستاخی
impertinence or nency
U
گستاخی
hybris
U
گستاخی
impertinency
U
گستاخی
insolence
U
گستاخی
assurance
U
گستاخی بیمه
audaciousness
U
بی پروایی گستاخی
familiarly
U
از روی گستاخی
barefacedness
U
بی حیایی گستاخی
audacity
U
جسارت گستاخی
presumptions
U
استنباط گستاخی
perkiness
U
گستاخی جسارت
galls
U
تلخی گستاخی
petulancy
U
تندی گستاخی
boldness
U
گستاخی بی باکی
petulance
U
تندی گستاخی
assurances
U
گستاخی بیمه
presumption
U
استنباط گستاخی
gall
U
تلخی گستاخی
cockily
U
ازروی گستاخی یاخودبینی
(have the) cheek to do something
<idiom>
U
با گستاخی کاری را انجام دادن
Things can't remain this way.
<idiom>
U
این گستاخی است !
[اصطلاح روزمره]
That's a bit much!
<idiom>
U
این گستاخی است !
[اصطلاح روزمره]
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checked
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
preaches
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
check
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
to use effort
U
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosser
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
preached
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
to wipe out
U
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
preach
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
woos
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringed
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
woo
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
wooed
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
infringes
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
sterilizing
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
support
U
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
sterilized
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilize
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilising
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilises
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
sterilised
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
transliterate
U
عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
surcharges
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
institutionalize
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
cipher device
U
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
exploit
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploiting
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploits
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
expends
U
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
detaches
U
تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
ascertian
U
محقق کردن تحقیق کردن معلوم کردن
refers
U
ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
lubricated
U
چرب کردن لیز کردن نرم کردن
compensates
U
جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
clearer
U
روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
specifying
U
مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
expended
U
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
lubricate
U
چرب کردن لیز کردن نرم کردن
judging
U
حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
clearest
U
روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
expend
U
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
evaporating
U
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
to adapt
[to]
U
جور کردن
[درست کردن ]
[سازوار کردن]
[به]
evaporates
U
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
detaching
U
تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
expending
U
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
specify
U
مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
specifies
U
مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
detach
U
تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
modulating
U
میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
to secure
U
تامین کردن
[مطمئن کردن ]
[حفظ کردن]
justifies
U
تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
crush
U
له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
crushed
U
له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
evaporate
U
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
modulates
U
میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
refer
U
ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
modulate
U
میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
endorsing
U
فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
adjusting
U
مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
endorse
U
فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
endorses
U
فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
adjusts
U
مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
parallelize
U
تشبیه کردن جفت کردن موازی کردن
endorsed
U
فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
referred
U
ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
crushes
U
له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
justifying
U
تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
mends
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
judges
U
حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
lubricating
U
چرب کردن لیز کردن نرم کردن
evaporated
U
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
mended
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
lubricates
U
چرب کردن لیز کردن نرم کردن
judged
U
حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
compensated
U
جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
clears
U
روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
mend
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
compensate
U
جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
judge
U
حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
clear
U
روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
justify
U
تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
reforests
U
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforested
U
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforest
U
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
screens
U
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screened
U
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screening, screenings
U
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screen
U
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com