Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
docking report
U
گزارش عملیات تعمیراتی در حوضچه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
action report
U
گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
system log
U
گزارش روزانه عملیات سیستم
log
U
گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
logs
U
گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
departure report
U
گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
sentinel
U
1-علامت گذار یا چاپگر بخش خاص داده .2-پرچمی که وضعیت ثبات را پس از عملیات ریاضی یا منط قی گزارش میدهد
sentinels
U
1-علامت گذار یا چاپگر بخش خاص داده .2-پرچمی که وضعیت ثبات را پس از عملیات ریاضی یا منط قی گزارش میدهد
maintenance support
U
پشتیبانی تعمیراتی
assembly order control number
U
شماره کنترل تعمیراتی
spot report
U
گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
maintenance calibration
U
تنظیمات مربوط به نگهداری تنظیم تعمیراتی
destination carrier
U
کشتی حامل ناو تعمیراتی بمقصد یاتعمیرگاه
tenantable repair
U
تعمیراتی که بر عهده مستاجراست تعمیرات جزیی عین مستاجره
report generator
U
گزارش ساز ایجادکننده گزارش
report generator
U
گزارش زایی گزارش گیری
visualreport
U
گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
amplifying report
U
گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
mortar report
U
گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
crater
U
حوضچه
craters
U
حوضچه
basin
U
حوضچه
on board spares
U
قطعات تعمیراتی موجود درروی یک ناو قطعات موجوددر انبار
laver
U
اب انبار حوضچه
settling basin
U
حوضچه رسوب
trap box
U
حوضچه رسوب
sedimentation basin
U
حوضچه رسوبگیر
sedimentation pond
U
حوضچه ته نشینی
setting basin
U
حوضچه رسوب
settling basin
U
حوضچه تهنشینی
arctic basin
U
حوضچه قطبی
receiving basin
U
حوضچه ابگیر
recharge basin
U
حوضچه تغذیه
boat pool
U
حوضچه قایق
resting pool
U
حوضچه ارامش
impact basin
U
حوضچه ارامش
graving dock
U
حوضچه تعمیرکشتی
flush tank
U
حوضچه شستشو
equalizing basin
U
حوضچه توزیع اب
corrective maintenance
U
نگهداری همراه با تعمیروسیله نگهداری تعمیراتی ورفع عیب
farmgate type operations
U
رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer
U
کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
brine pan
U
حوضچه نمک گیری
trap box
U
حوضچه رسوب زهکشها
dry dock
U
کشتی را در حوضچه تعمیرگذاردن
floating drydock
U
حوضچه شناور خشک
cisterns
U
حوضچه ارامش منبع
docks
U
حوضچه تعمیر ناو
impact basin
U
حوضچه بار شکن
stilling basin
U
حوضچه ارام کننده
ship
U
کشتی را در حوضچه تعمیرگذاردن
dry docks
U
کشتی را در حوضچه تعمیرگذاردن
docked
U
حوضچه تعمیر ناو
dock
U
حوضچه تعمیر ناو
cistern
U
حوضچه ارامش منبع
anticrop operations
U
عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
counter air
U
عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
counter air operations
U
عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
sealing basin
U
حوضچه ایجاد هوابند ابی
floating dock
U
حوضچه شناور تعمیر کشتی
hawser
U
طناب فولادی مخصوص نگاهداشتن کشتی در حوضچه
hawsers
U
طناب فولادی مخصوص نگاهداشتن کشتی در حوضچه
jet diffusion basin
U
حوضچه ایکه در اثر پخش فورانی انرژی را کاهش میدهد
statement
U
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements
U
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagated
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation
U
عملیات کنترل زمین عملیات
code panel
U
رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
housekeeping
U
عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
air-sea rescue
U
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air sea rescue
U
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
components
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m
U
مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
army operations center
U
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
cargo outturn report
U
گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
shelling report
U
گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
docking plan
U
نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
time resolution
U
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
beachmaster's unit
U
یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
airhead operations
U
عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
report generator
U
گزارش زا
report
U
گزارش
reports
U
گزارش
reported
U
گزارش
reportage
U
گزارش
account
U
گزارش
recitetion
U
گزارش شز
internal report
U
گزارش داخلی
logs
U
گزارش سفرهواپیما
reports
U
گزارش دادن
commentary
U
گزارش رویداد
hot report
U
گزارش مهم
commentaries
U
گزارش رویداد
turn in
<idiom>
U
گزارش دادن
management report
U
گزارش مدیریت
accident reporting
U
گزارش حادثه
to give forth
U
گزارش دادن
log
U
گزارش سفرهواپیما
visualreport
U
گزارش بصری
viva report
U
گزارش شفاهی
viva voting
U
گزارش شفاهی
wrap up
U
گزارش خلاصه
expertise
U
گزارش اهل فن
reports
U
گزارش دیدبانی
reports
U
گزارش دادن به
annual report
U
گزارش سالانه
reported
U
گزارش دیدبانی
reported
U
گزارش دادن به
minute
U
گزارش وقایع
account
U
اهمیت گزارش
journals
U
گزارش روزانه
error report
U
گزارش خطا
journal
U
گزارش روزانه
edit line
U
خط گزارش وضعیت
reported
U
گزارش دادن
returning
U
گزارش رسمی
press report
U
گزارش خبری
report
U
گزارش دیدبانی
flash report
U
گزارش انی
report
U
گزارش دادن به
final report
U
گزارش نهایی
report
U
گزارش دادن
an incomprehensive report
U
گزارش کوتاه
report generator
U
مولد گزارش
report generation
U
تولید گزارش
returns
U
گزارش رسمی
returns
U
گزارش دادن
blue bark
U
گزارش حرکت
report progarm generator
U
مولدبرنامه گزارش
rpg
U
مولدبرنامه گزارش
returning
U
گزارش دادن
blue bell
U
گزارش جنایت
report progarm generator
U
تولیدبرنامه گزارش
actions
U
گزارش وضع
quarterly report
U
گزارش سه ماهه
situation report
U
گزارش وضعیت
story
U
روایت گزارش
school report
U
گزارش اموزشگاه
report file
U
فایل گزارش
status report
U
گزارش وضعیت
subemit a report
U
گزارش دادن
submit a report
U
گزارش دادن
command report
U
گزارش فرماندهی
returned
U
گزارش رسمی
periodic report
U
گزارش دورهای
return
U
گزارش رسمی
technical report
U
گزارش فنی
annual report
U
گزارش سالیانه
survey report
U
گزارش بازرسی
report writer
U
نویسنده گزارش
blue bell
U
گزارش بدرفتاری
report writer
U
گزارش نویسی
detailed report
U
گزارش مشروح
return
U
گزارش دادن
report program
U
برنامه گزارش
action
U
گزارش وضع
bruit
U
گزارش سروصدا
returned
U
گزارش دادن
reportable
U
گزارش دادنی
operation
U
1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
docking report
U
گزارش تعمیر ناو
draft report
U
گزارش نیمه نهایی
exception reporting
U
گزارش گیری مخصوص
bills
U
گزارش جریان دعوی
reportable items
U
اقلام قابل گزارش
schedule report
U
گزارش زمانبندی شده
report of survey
U
گزارش تحقیقات یا بررسیها
flash report
U
گزارش برق اسا
evaluation report
U
گزارش ارزیابی وضعیت
bill
U
گزارش جریان دعوی
hearing
U
رسیدگی بمحاکمه گزارش
progress reporting
U
گزارش پیشرفت کار
According to the riport .
U
بقرار این گزارش
call-up
U
دستور ارسال گزارش
call-ups
U
دستور ارسال گزارش
misreport
U
اشتباه گزارش دادن
aircraft accident report
U
گزارش سانحه هوایی
progress report
U
گزارش پیشرفت کار
contact report
U
گزارش اخذ تماس
super visum corporis
U
گزارش معاینه جسد
weekly progress report
U
گزارش هفتگی کار
log
U
گزارش سفرنامه کشتی
periodic intelligence report
U
گزارش نوبهای اطلاعاتی
logs
U
گزارش سفرنامه کشتی
call up
U
دستور ارسال گزارش
logbook
U
گزارش روزانه سفرکشتی
hearings
U
رسیدگی بمحاکمه گزارش
to give an account of
U
گزارش و توضیح دادن
to report
[to a body]
U
گزارش دادن
[به اداره ای]
snap report
U
گزارش فوری یا انی
annual financial statement
U
گزارش مالی سالانه
reportedly
U
طبق گزارش یا شایعه
interim report
U
گزارش پیشرفت کار
journal book
U
دفتر گزارش روزانه
project technical report
U
گزارش فنی پروژه
project technical report
U
گزارش فنی طرح
combined operations
U
عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com