English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
fitness report U گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
evaluation report U گزارش ارزیابی وضعیت
service records U سوابق خدمتی پرسنل خلاصه وضعیت خدمتی
control and reporting center U تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
departure report U گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
charge and discharge statements U حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
spot report U گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
action report U گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
report generator U گزارش ساز ایجادکننده گزارش
report generator U گزارش زایی گزارش گیری
mortar report U گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
amplifying report U گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
visualreport U گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
in service U خدمتی
decorations U نشان خدمتی
leave year U سال خدمتی
qualification record U پرونده خدمتی
duty branch U رسته خدمتی
line of duty U مسیر خدمتی
service records U پروندههای خدمتی
duty status U وضعیت خدمتی
decoration U نشان خدمتی
fitness report U تعرفه خدمتی
security clearance U داشتن صلاحیت خدمتی
equipment logbook U دفترچه خدمتی تجهیزات
nonpay status U حالت انتظار خدمتی
servicae life U عمر خدمتی وسایل
service number U شماره خدمتی پرسنل
pert U Technique Review Evaluationand Program فن ارزیابی و بررسی برنامه Technique Review Evaluationand Project روش مرور و ارزیابی پروژه
annual efficiency index U شاخص کارایی سالانه خدمتی
discharge without honor U اخراج به علت عدم صلاحیت خدمتی
supererogation U زیاده روی درکار خوش خدمتی
annual average score U میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
our offer to render a service U حاضر شدن ما برای اینکه خدمتی بکنیم
prestation U خدمتی که درزمان پیشین دربرابرمالیات انجام می دادند
to discharge someone without honor [from the army] U اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
short timer U پرسنلی که عمر خدمتی کوتاهی از انها مانده و به سن بازنشستگی نزدیک هستند
civil damage assessment U ارزیابی خسارات غیرنظامی ارزیابی کل خسارات وارده به موسسات غیرنظامی
area assessment U ارزیابی اطلاعاتی منطقه عملیات ارزیابی منطقه ازنظر اطلاعاتی
eye service U خدمتی که فقط هنگام موافبت خوب انجام داده میشود نگاه عاشقانه
shelling report U گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
cargo outturn report U گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
silver star U نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
active status U وضعیت خدمتی پرسنل کادرارتش وضعیت فعال
usages U نحوه استعمال
dealing arrangments U نحوه توزیع
procedure U نحوه عمل
usage U نحوه استعمال
delivery terms U نحوه تحویل
statement of service U خلاصه وضعیت خدمتی وضعیت خدمت
line of duty U نحوه انجام وفیفه
syntax checker U مقابله نحوه گری
rating U نحوه عملکرد مجاز
ratings U نحوه عملکرد مجاز
operations U نحوه استفاده ازدستگاهها
panels U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panel U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
performance U نحوه کار کسی یا چیزی
structuring U نحوه سازماندهی یا فرمت چیزی
functional U مربوط به نحوه کار چیزی
contract record U سوابق نحوه پیشرفت قرارداد
performances U نحوه کار کسی یا چیزی
relationships U نحوه اتصال دو چیز مشابه
structure U نحوه سازماندهی یا فرمت چیزی
scenario U طرح [نحوه رفتار] [سناریو]
specific performance U نحوه اجرای معین در قرارداد
scenarios U طرح ها [نحوه رفتار] [سناریو]
planning U سازماندهی نحوه انجام کاری
structures U نحوه سازماندهی یا فرمت چیزی
relationship U نحوه اتصال دو چیز مشابه
format U قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
formats U قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
instruct U بیان نحوه کار به کسی یا به کامپیوتر
demonstrating U نشان دادن نحوه کار چیزی
demonstrates U نشان دادن نحوه کار چیزی
demonstrated U نشان دادن نحوه کار چیزی
cookbooks U راهنمای نحوه نصب واستفاده از برنامه
to tick U کار کردن به نحوه ویژه یا درست
cookbook U راهنمای نحوه نصب واستفاده از برنامه
instructed U بیان نحوه کار به کسی یا به کامپیوتر
instructing U بیان نحوه کار به کسی یا به کامپیوتر
instructs U بیان نحوه کار به کسی یا به کامپیوتر
demonstrate U نشان دادن نحوه کار چیزی
valuation U ارزیابی
valuations U ارزیابی
estimating U ارزیابی
estimates U ارزیابی
appraisement U ارزیابی
estimated U ارزیابی
attack assessment U ارزیابی تک
evaluations U ارزیابی
estimate U ارزیابی
evalution U ارزیابی
evaluation U ارزیابی
indiction U ارزیابی
it was valued at rials 000 U ارزیابی شد
appraisal U ارزیابی
cost accounting U ارزیابی
assessments U ارزیابی
assessment U ارزیابی
appraisals U ارزیابی
demonstration U عمل نشان دادن نحوه کار چیزی
demo U عمل نشان دادن نحوه کار چیزی
consumer research U تحقیق درخصوص احتیاجات و نحوه خریدمصرف کنندگان
direction U دستوراتی که نحوه استفاده از چیزی را نشان می دهند
manual U کتابچهای که نحوه نصب سیستم را نشان میدهد
demonstrations U عمل نشان دادن نحوه کار چیزی
schematic U نمایش قط عات سیستم و نحوه اتصال آنها
reported U گزارش
report U گزارش
report generator U گزارش زا
recitetion U گزارش شز
reportage U گزارش
account U گزارش
reports U گزارش
The way he eats his food disgusts [revolts] [repulses] me. U به نحوه ای که او [مرد] غذا می خورد حال من را بهم می زند.
packages U برنامههای کامپیوتر و نحوه کار برای اهداف مخصوص
packaged U برنامههای کامپیوتر و نحوه کار برای اهداف مخصوص
package U برنامههای کامپیوتر و نحوه کار برای اهداف مخصوص
manual U کتابچهای که نحوه استفاده از سیستم یا وسیله را نشان میدهد
mail application programming interface U که نحوه ارسال و انتقال پست الکترونیکی را بیان می کنند
MAPI U که نحوه ارسال و انتقال پست الکترونیکی را نشان میدهد
map U شرح نحوه ارتباط رکوردها و فیلدها در پایگاه داده ها
systems analysis U برنامهای که نحوه کار سیستم کامپیوتری را کنترل میکند
maps U شرح نحوه ارتباط رکوردها و فیلدها در پایگاه داده ها
stock valuation U ارزیابی موجودی
supplier evaluation U ارزیابی فروشنده
valued U ارزیابی شده
personality assessment U ارزیابی شخصیت
summative evaluation U ارزیابی تلخیصی
ratable U قابل ارزیابی
project evaluation U ارزیابی طرح
valuation of stock U ارزیابی موجودی
validation U تصدیق ارزیابی
appraised U ارزیابی کردن
job evaluation U ارزیابی شغل
appraising U ارزیابی کردن
appraises U ارزیابی کردن
attack assessment U ارزیابی نتایج تک
rated U ارزیابی شده
appraise U ارزیابی کردن
corporate appraisal U ارزیابی شرکت
cost accountant U متخصص ارزیابی
evaluating U ارزیابی کردن
job costing U ارزیابی هزینه ها
reappraisals U ارزیابی تازه
reappraisal U ارزیابی تازه
holistic evalution U ارزیابی کلی
scrutinize U ارزیابی کردن
formative evaluation U ارزیابی تکوینی
evaluation score U نمره ارزیابی
economic appraisal U ارزیابی اقتصادی
make an evaluation U ارزیابی کردن
enquire into U ارزیابی کردن
unverified <adj.> U ارزیابی نشده
untested <adj.> U ارزیابی نشده
uninspected <adj.> U ارزیابی نشده
unexamined <adj.> U ارزیابی نشده
assay U ارزیابی کردن
assess U ارزیابی کردن
assessed U ارزیابی کردن
assesses U ارزیابی کردن
assessing U ارزیابی کردن
evaluate U ارزیابی کردن
evaluated U ارزیابی کردن
rates U ارزیابی کردن
revaluation U ارزیابی مجدد
dissect [analyse] U ارزیابی کردن
study U ارزیابی کردن
evaluate U ارزیابی کردن
bolt [examine] U ارزیابی کردن
analyze [American] U ارزیابی کردن
check U ارزیابی کردن
determine U ارزیابی کردن
analyse [British] U ارزیابی کردن
examine U ارزیابی کردن
explore U ارزیابی کردن
inspect U ارزیابی کردن
investigate U ارزیابی کردن
look into U ارزیابی کردن
survey U ارزیابی کردن
evaluates U ارزیابی کردن
surveys U ارزیابی کردن
surveyed U ارزیابی کردن
unchecked <adj.> U ارزیابی نشده
survey U ارزیابی کردن
unevaluated <adj.> U ارزیابی نشده
estimates U ارزیابی تخمین
estimate U ارزیابی تخمین
rate U ارزیابی کردن
estimating U ارزیابی تخمین
estimated U ارزیابی تخمین
unaudited <adj.> U ارزیابی نشده
detailed report U گزارش مشروح
flash report U گزارش انی
submit a report U گزارش دادن
reported U گزارش دیدبانی
final report U گزارش نهایی
survey report U گزارش بازرسی
error report U گزارش خطا
edit line U خط گزارش وضعیت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com