English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
twilit U گرگ ومیش نیمه روشن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dusk U تیرگی هواهوای تاریک روشن یا گرگ ومیش
overlap U نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlapped U نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlaps U نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
twilight U هوای گرگ ومیش
dusk U هوای گرگ ومیش
torchlight U هوای گرگ ومیش
Twilight . In the dusk of the evening . U گرگ ومیش ( تاریک وروشن )
seahorse U رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
seahorses U رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
interlap U چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
pmos U ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
cmos U روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
illumination by diffusion U روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
semipublic U نیمه عمومی نیمه دولتی
semilustrous U نیمه درخشان نیمه مجلل
imbricate U نیمه نیمه روی هم گذاشتن
spliced U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splices U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splice U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splicing U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semi naufragium U نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
flash U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
illuminati U روشن ضمیران روشن فکران
daylight U روز روشن روشن کردن
daylit U روز روشن روشن کردن
half tone screen U صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
half life U نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر
vignetting U سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
beneficial occupancy U اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
illuminating U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
flare U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
illuminates U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
flares U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
illuminate U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
from mid may to mid june U از نیمه ماه تا نیمه ماه جون
semifinal U مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
explaining U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explained U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explain U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explains U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
stiffish U نیمه شق
division line U خط نیمه
half deck U نیمه پل
mid- U نیمه
mid U نیمه
moiety U نیمه
semis U نیمه
part way U نیمه
midnight U نیمه شب
in noon of night U در نیمه شب
semi U نیمه
semicrystalline U نیمه متبلور
midwatch U پاس نیمه شب
semidivine U نیمه خدا
semicrystalline U نیمه بلورین
midyear U نیمه سال
semidivine U نیمه الهی
semidetached U نیمه مجزا
left heart U نیمه چپ قلب
semifixed U نیمه ثابت
semi U نیمه تاحدی
megrim U درد نیمه سر
semifluid U نیمه ابکی
semiofficial U نیمه رسمی
semigloss U نیمه درخشان
semigloss U نیمه شفاف
semicolonial U نیمه مستعمره
semihard U نیمه محکم
semilate U نیمه دیررس
semihard U نیمه سخت
semifinal U نیمه نهایی
semiliquid U نیمه مایع
semierect U نیمه قائم
semierect U نیمه ایستاده
semidomesticated U نیمه اهلی
semidome U نیمه گنبد
semilog U نیمه لگاریتمی
semiformal U نیمه رسمی
quasi commercial U نیمه بازرگانی
half-mast U نیمه افراشتن
half-mast U نیمه افراشتگی
parboils U نیمه پختن
parboiling U نیمه پختن
parboiled U نیمه پختن
parboil U نیمه پختن
semiaquatic U نیمه ابزی
semiarboreal U نیمه درختی
semiactive U نیمه فعال
semi trailer U نیمه یدک
preconscious U نیمه هشیار
quasi concave U نیمه مقعر
quasi convex U نیمه محدب
quasi public U نیمه عمومی
quasi public U نیمه دولتی
quasi private U نیمه خصوصی
second half U نیمه دوم
semi official U نیمه رسمی
semi skilled U نیمه ماهر
semiarid U نیمه خشک
semiautomatic U نیمه خودکار
partially sighted U نیمه بینا
semicolonial U نیمه ازاد
nocturn U عبادت نیمه شب
semicolonialism U نیمه مستعمراتی
middle watch U نگهبانی نیمه شب
inchoate U نیمه تمام
partial U نیمه کامل
semiconscious U نیمه هوشیار
semiconscious U نیمه اگاه
semi mechanization U نیمه مکانیزه
midsummer U نیمه تابستان
semi literate U نیمه نویسا
partially hearing U نیمه شنوا
semicinductor U نیمه هادی
semicinductor U نیمه رسانا
semicivilized U نیمه متمدن
semi conductor U نیمه هادی
partial fixing U نیمه گیرداری
semi independent U نیمه مستقل
semiconscious U نیمه بیهوش
half loaded U سلاح نیمه پر
first half U نیمه نخست
translucent U نیمه شفاف
foreconscious U نیمه هشیاری
half-timbered U نیمه چوبی
demigod U نیمه خدا
semi-conscious U نیمه هشیار
semi-conscious U نیمه بیهوش
half-time U نیمه نخست
part time U نیمه وقت
part-time U نیمه وقت
half faced U نیمه کاره
subacute U نیمه حاد
subadult U نیمه بالغ
subarid U نیمه خشک
subfossil U نیمه سنگواره
semi finals U نیمه نهایی
subovate U نیمه بیضی
subsaline U نیمه شور
semi-conscious U در حال نیمه غش
semi-final U نیمه نهایی
semitranslucent U نیمه کدر
aileron U نیمه لچکی
dwarf wall U دیوار نیمه
half-bat U آجر نیمه
half-column U نیمه ستون
midway U نیمه راه
subliminally U نیمه خوداگاه
subliminal U نیمه خوداگاه
semis U نیمه تاحدی
semi-finals U نیمه نهایی
aileron U نیمه سنتوری
semi-precious U نیمه بهادار
semi-precious U نیمه گرانبها
sub-tropical U نیمه حاره
underemployed U نیمه کار
brow ague U درد نیمه سر
before mid night U قبل از نیمه شب
backcourt U نیمه دفاعی
halfway U نیمه راه
half U نیمه نخست
semiopaque U نیمه شفاف
semipro U نیمه حرفهای
half tracked U نیمه شنی
semireligious U نیمه مذهبی
subconscious U نیمه اگاه
semiskilled U نیمه ماهر
semisolid U نیمه جامد
semipermanent U نیمه جاودان
semiprivate U نیمه خصوصی
subconscious U نیمه هشیار
semiopaque U نیمه کدر
semiparasitic U نیمه انگلی
semilogarithmic U نیمه لگاریتمی
semipermeable U نیمه تراوا
half way U نیمه راه
semimobile U نیمه متحرک
halvers U نیمه مشترک
semisynthetic U نیمه مصنوعی
subconsciously U نیمه هشیار
semisynthetic U نیمه ترکیبی
shaly clay U رس نیمه بلوری
semipublic U نیمه همگانی
drafts U نیمه نهایی
semivitrified U نیمه شیشهای
drafted U نیمه نهایی
draft U نیمه نهایی
half time U نیمه بازی
half mast high U نیمه افراشته
solid state U نیمه هادی
semilustrous U نیمه درخشنده
semitropic U نیمه گرمسیری
semiterrestrial U نیمه خاکی
semitransparent U نیمه شفاف
semirigid U نیمه سخت
subconsciously U نیمه اگاه
semitranslucent U نیمه شفاف
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com