English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
colony U گروهی از جانوران یا گیاهان یا جانوران تک سلولی هم نوع که با هم زندگی یا رشد می کنند [زیست شناسی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
aquariums U نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
aquarium U نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
aquaria U نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
Aborigines U سکنه اولیه یک کشور جانوران و گیاهان بومی
animality U زندگی جانوران
pond life جانوران بی مهره [که دراستخرها و حوض ها زیست می کنند.]
faunology U جانوران
animalist U پیکرنمای جانوران
arachnida U جانوران عنکبوتی
lights U ریه جانوران
kit U بچه جانوران
kits U بچه جانوران
vermin U جانوران موذی
acephali U جانوران بیسر
bimana U جانوران دودست
zoodvnamics U فیزیولوژی جانوران
zooplankton U جانوران شناور
animal kingdom U جهان جانوران
animals kingdom U جهان جانوران
faunae U مربوط به جانوران
menagerie U نمایشگاه جانوران
halobiont U جانوران اب شور
herbivora U جانوران علفخوار
invertebrata U جانوران بی مهره
menageries U نمایشگاه جانوران
implacentalia U جانوران بی جفت
faunistic U وابسته به جانوران
faunis U الهه جانوران
pincer U عضو گازانبری جانوران
claw U سرپنجه جانوران ناخن
king of beasts U پادشان جانوران :شیر
arthropoda U جانوران مفصل دار
articulata U جانوران حلقه دار
clawed U سرپنجه جانوران ناخن
pachyder mata U جانوران پوست کلفت
terrarium U نمایشگاه جانوران خشکی
oestrum U شهوت ومستی جانوران
underbody U پایین تنه جانوران
biosystematic U رده بندی جانوران
neontology U بررسی جانوران مانده
wild beasts U جانوران وحشی وحوش
zooid U جانورسان شبیه جانوران
claws U سرپنجه جانوران ناخن
clawing U سرپنجه جانوران ناخن
zootaxy U طبقه بندی جانوران
animal husband U پرورش جانوران اهلی
instincts U هوش طبیعی جانوران
to water [horses, cattle, etc.] U آب دادن [به جانوران بومی]
instinct U هوش طبیعی جانوران
verminous U پر از حشرات یا جانوران موذی
seafood U غذاهای مرکب از جانوران دریایی
gamekeeper U متصدی جانوران شکاری قرقچی
To kI'll animals for food . U جانوران را برای غذا کشتن
gamekeepers U متصدی جانوران شکاری قرقچی
lorica U پوسته سخت حافظ جانوران
weasels U جانوران پستاندار شبیه راسو
limnologist U زیست شناس جانوران اب شیرین
weasel U جانوران پستاندار شبیه راسو
vivarium U جای نگاهداری جانوران زمینی
achordata U جانوران فاقد ستون فقرات
zoometry U اندازه گیری اندامهای جانوران
animalcular U وابسته به جانوران ذره بینی
microorganism U جانوران کوچک ومیکروسکپی ریزجاندار
microorganisms U جانوران کوچک ومیکروسکپی ریزجاندار
somite U حلقه یابند بدن جانوران
epizootic U منتشر شونده درمیان جانوران
foraminifer U جنسی از جانوران ریز ریشه پای
zoography U علم توصیف جانوران وخوی انان
zootechny U روش تربیت و رام کردن جانوران
rodenticide U دارو یا عامل کشنده جانوران جونده
verminate U تولید حشرات یا جانوران موذی کردن
polyzoic U مرکب از شبه جانوران بسیار پرزیوگانی
polyphagous U تغذیه کننده برگیاهان یا جانوران متعدد
deadfall U دامی که جانوران بزرگ دران زیراوارمیمانند
chitin U جسم استخوانی درپوشش بعضی جانوران
fauna U کلیه جانوران یک سرزمین یایک زمان
foot and mouth U یکجور ناخوشی واگیردار با تب در جانوران شاخدار
zootechny U فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
zootechnics U فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
zootechnics U روش تربیت ورام کردن جانوران
humane killer U تپانچه ویژه برای بی زجرکشتن جانوران
incestuous U وابسته به جفت گیری جانوران از یک جنس
lethal chamber U اطاق ویژه برای راحت کشتن جانوران
Are animals able to think ? آیا جانوران قادربه فکر کردن هستند ؟
inbreed U پرورش دادن از جانوران هم تیره تخم کشیدن
sea fire U شب تابی دریا دراثر جانوران شب تاب وغیره
herd book U نژادنامه برخی جانوران همچون گاو وخوک
awn U الت مذکر بعضی از جانوران خزنده و کرمها
outbreed U جفت گیری کردن انواع مختلف جانوران
pinfold U جانوران ولگرد درتوقیف گاه نگاه داشتن
chine U مهره استخوان پشت جانوران گوشت مازه
aquariums U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
aquaria U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
oestrual U در باب موقعی گفته میشود که جانوران فحل ایند
drag net U توریادامی که روی زمین بکشندکه همه جانوران رایکجابگیرد
aquarium U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
roe U أشپل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
Brits U جانوران ریز دریایی که خوراک نهنگ و ماهیان بزرگاند
zootechnician U کارشناس تربیت حیوانات ویژه گر اهلی کردن جانوران
roe U اشبل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
hard roe U اشبل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
omnivora U جانوران همه چیزخوار مانند خوک و اسب ابی
hard roe U أشپل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
Brit U جانوران ریز دریایی که خوراک نهنگ و ماهیان بزرگاند
heteromorphic U جور بجور شونده دارای شکلهای گوناگون جانوران دگردیس
inbreeding U تخم کشی از جانوران هم تیره تولید و تناسل در میان هم نژادها
lanugo U کرکی که در روی جنین انسان و برخی جانوران دیده میشود
labyrinthodon U سنگواره یکی از جانوران دوزیست بزرگ که دندانهای پیچ درپیچ دارد
zoophyte U انواع جانوران مهره داری که رشد انها شبیه گیاه میباشد
galantine U خوراک سرد گوشت گوساله وجوجه و دیگر جانوران که استخوان ان را در اورده باشند
biota U زندگی گیاهان وجانوران یک ناحیه
totem poles U تیر یا چوبی که نقوش جانوران محافظ قبایل مختلف سرخ پوستان روی ان منقوش بوده
totem pole U تیر یا چوبی که نقوش جانوران محافظ قبایل مختلف سرخ پوستان روی ان منقوش بوده
phytoplankton U زندگی گیاهان شناور بر سطح دریا
notochord U نخستین محور تیره پشت میله غضروفی که در پشت جانوران است
hemoglobin U ماده رنگی اهن دار گویچههای قرمز خون جانوران مهره دار
They live abroad for the greater part of the year. U آنها بخش بیشتری از سال را در خارج زندگی می کنند.
Most home helps prefer to live out. U بسیاری از کارگران خانگی ترجیح می دهند بیرون از خانه زندگی کنند .
yoke U جفت یا گروهی ازهدهای خواندن- نوشتن که به یکدیگر متصل هستند و برروی دو یا چند شیار نوار یادیسک مغناطیسی حرکت می کنند
botany U گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه
outdoor relief U اعانه بمردمی که بیرون ازبنگاه اعانه زندگی می کنند
Pashtan U قبایل پشتو [که در افغانستان و پاکستان زندگی می کنند و فرش های آن بنام های درانی، گلیزائی، هفت بالا و شیرخانی در بازار معروف می باشند.]
salor U سالور [از قدیمی ترین ایل های ترکمن که به قرن چهارم هجری شمسی باز می گردند. عده ای هم در افغانستان زندگی می کنند. نگاره خاص فرش های آنها گل های هشت ضلعی است.]
batches U 1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
batch U 1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
to provoke somebody until a row breaks out <idiom> U کسی را اینقدر اذیت کنند که شروع کنند به دعوی و پرخاش
multiprocessor U تعداد واحدهای پردازش که با هم یا جداگانه کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
multiprocessing system U سیستمی که چندین واحد پردازنده به هم کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
noncompatibility U دو یا چند سخت افزار که نمیتوانند داده رد و بدل کنند یا از وسیله جانبی یکسان استفاده کنند
When brothers quarrel, only fools believe. <proverb> U برادران جنگ کنند ابلهان باور کنند.
mode U حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
modes U حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
it is impossible to live there U نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
collision detection U پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند
cellulous U سلولی
unicellularity U یک سلولی
unicellular U یک سلولی
CSMA CD U پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
MMU U مدارهای منط قی الکترونیکی که سیگنالهای تنظیم حافظه تولید می کنند و تط بیق آدرس حافظه مجازی به محلهای حافظه فیزیکی را کنترل می کنند. MMU در قطعه پردازنده مجتمع شده است
acellular U غیر سلولی
amoeba U جانور تک سلولی
multicellular U چند سلولی
meiosis U تقسیم سلولی
amebas U جانور تک سلولی
amebae U جانور تک سلولی
amoebae U جانور تک سلولی
intercellular U داخل سلولی
extracellular U خارج سلولی
amoebas U جانور تک سلولی
cell animation U تحرک سلولی
cellular U بافت سلولی
cell receptor U گیرنده سلولی
Life is ten percent what happens to you and ninety percent how you respond to it. U ده درصد از زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و نود درصد باقی مانده زندگی واکنش شما به این اتفاقات است.
karyokinesis U مرحله تقسیم سلولی
amitosis U یک نوع تقسیم سلولی
exoenzyme U انزیم خارج سلولی
macronucleus U هسته سلولی بزرگتر
cellular structure U ساختارسلولی سازه سلولی
sclerenchyma U بافت سخت سلولی
diploblastic U دارای دو غشاء سلولی
lysate U حاصل تجزیه سلولی
endoenzyme U انزیم داخل سلولی
amoebic U وابسته به جانور تک سلولی
agamete U تکثیر سلولی غیر جنسی
triploblastic U دارای سه غشاء سلولی ابتدایی
receptacles U حفره درون سلولی گیاه
protoplasm U ماده اصلی جسم سلولی
receptacle U حفره درون سلولی گیاه
stratum U رتبه طبقه نسج سلولی
lumen U حفره سلولی درون جدار گیاه
karyolymph U ماده اساسی زمینه هسته سلولی
prophase U مرحله اولیه تقسیم سلولی پیشگاه
telophase U اخرین مرحله تقسیم غیر مستقیم سلولی
lyse U بوسیله " لیزین " تجزیه سلولی بعمل اوردن
schizogony U تولید مثل بوسیله شکاف یاتقسیم سلولی
companding U دو فرآیندی که داده را پیش از ارسال یا ذخیره فشرده می کنند و سپس داده فشرده را به صورت اولیه ذخیره می کنند
gametocyte U سلولی که تقسیم شده و از ان سلول جنسی بوجود میاید
mastigophoran U اغازیان تک سلولی تاژکدار که گاهی جزء جلبک محسوبند
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
prolotherapy U اصلاح وتر یا عضوی بوسیله کاهش رویش وتکثیر سلولی
macromere U سلولهای بزرگتری که در اثر تقسیم سلولی نامساوی تخم ایجادمیشود
islets of langerhans U دستههای سلولی اثنی عشر بنام >جزایرلانگرهانس < که تولید انسولین میکنند
flora U گیاهان
phytobentos U گیاهان ته زی
dicot U گیاهان دو لپه
dicotyledon U گیاهان دو لپه
dicoty U گیاهان دو لپه
halophytes U گیاهان شورپسند
dicotyledones U گیاهان دولپه
herbicidal U کشنده گیاهان
herbaceous U گیاهان علفی
cereal U گیاهان گندمی
luxuriant vegetation U گیاهان انبوه
potentilla U گیاهان پنجهای
phytoplankton U گیاهان شناور
phytology U علم گیاهان
rampant vegetation U گیاهان فراوان
rugger U گیاهان گل سرخ
rampant vegetation U گیاهان انبوه
cereals U گیاهان گندمی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com