English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reefknot U گره مربع مخصوص توگذاشتن یا جمع کردن بادبان تو گذاشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ship rigged U دارای بادبان مربع
gaff topsail U بادبان سه گوش یا مربع شکل سبک
crotch U مربع کوچک در 4 گوشه میزبیلیارد بی کیسه چنگک نگهدارنده تیر افقی بادبان
crotches U مربع کوچک در 4 گوشه میزبیلیارد بی کیسه چنگک نگهدارنده تیر افقی بادبان
to take in a reef U بادبان را تو گذاشتن
downhaul U طناب مخصوص کشیدن بادبان کشتی
sailed U کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا
sailings U کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا
sail U کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا
tucking U چین دادن یاجمع کردن انتهای طناب توگذاشتن
tucks U چین دادن یاجمع کردن انتهای طناب توگذاشتن
tuck U چین دادن یاجمع کردن انتهای طناب توگذاشتن
gaff U میله نگهدارنده ضلع بالایی بادبان قلاب مخصوص حمل ماهی به خشکی یا قایق
measure U مساحت بر حسب فوت مربع یا متر مربع که در اثر ضرب طور در عرض بدست می آید
run home U توگذاشتن
knot density U چگالی گره [تراکم تعداد گره در مساحتی مشخص از فرش می باشد که اغلب بصورت متر مربع و یا اینچ مربع محاسبه می گردد.]
working sails U بادبان معمولی که با بادبان سبک یا سنگین در موقع تغییرشدت باد فرق دارد
foresail U بادبان عمده دگل جلو کشتی بادبان پایین
shake-out U باز کردن بادبان
shake-outs U باز کردن بادبان
shake out U باز کردن بادبان
brail up U جمع کردن بادبان
deletes U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
squaring U چهارگوش کردن مربع کردن
squared U چهارگوش کردن مربع کردن
square U چهارگوش کردن مربع کردن
squares U چهارگوش کردن مربع کردن
reefs U پیچیدن و جمع کردن بادبان
reef U پیچیدن و جمع کردن بادبان
trussed U بهم بستن بادبان را جمع کردن
sheet down U ثابت کردن بادبان در مقابل باد
trusses U بهم بستن بادبان را جمع کردن
trussing U بهم بستن بادبان را جمع کردن
truss U بهم بستن بادبان را جمع کردن
hank U وسیله وصل کردن بادبان به سیم دکل
hanks U وسیله وصل کردن بادبان به سیم دکل
spill wind U سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
langrage U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
traveler U میله فلزی عقب قایق با حلقه برای وصل کردن طناب بادبان
langrel U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langridge U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
lutes U گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lute U گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
writes U وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
write U وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
fog oil U روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
lay off <idiom> U به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
typeface U مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
typefaces U مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
graphics U کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
fixes U کار گذاشتن نصب کردن ثابت کردن
fix U کار گذاشتن نصب کردن ثابت کردن
run into <idiom> U اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
lid U کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
lids U کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
rectangles U مربع
squaring U مربع
quadrangular U مربع
squared U مربع
squares U مربع
rectangle U مربع
square U مربع
foursquare U مربع
sq U مربع
quadrangle U مربع
quadrangles U مربع
chi square U مربع خی
to take in sail U جمع کردن یا پیچیدن بادبان شراع پیچیدن
insert U گذاشتن جاسازی کردن
cut U عبور کردن گذاشتن
inserting U گذاشتن جاسازی کردن
have U صرف کردن گذاشتن
stead U گذاشتن حمایت کردن
cuts U عبور کردن گذاشتن
inserts U گذاشتن جاسازی کردن
lay down U فدا کردن گذاشتن
lodge U گذاشتن تسلیم کردن
having U صرف کردن گذاشتن
deposits U : ته نشین کردن گذاشتن
lodges U گذاشتن تسلیم کردن
deposit U : ته نشین کردن گذاشتن
lodged U گذاشتن تسلیم کردن
bolt U پیچ مخصوص قفل کردن در
whole brick U اجر مربع
square knot U گره مربع
four-square U کاملا مربع
square foot U فوت مربع
rectangle U مربع مستطیل
square inch U اینچ مربع
chi square distribution U توزیع مربع خی
rectangles U مربع مستطیل
squarish U تقریبا مربع
square mil U میل مربع
square wave U موج مربع
square metre U متر مربع
square matrix U ماتریس مربع
quadrature U مربع سازی
mean square U یک مربع حسابی
accumulates U روی هم گذاشتن متراکم کردن
heeding U محل گذاشتن به ملاحظه کردن
to hang up U معطل کردن مسکوت گذاشتن
auctioning U حراج کردن بمزایده گذاشتن
auctioned U حراج کردن بمزایده گذاشتن
auction U حراج کردن بمزایده گذاشتن
heeded U محل گذاشتن به ملاحظه کردن
deposit U ودیعه گذاشتن ذخیره کردن
accumulate U روی هم گذاشتن متراکم کردن
deposits U ودیعه گذاشتن ذخیره کردن
to shut up U حبس کردن درصندوق گذاشتن
heed U محل گذاشتن به ملاحظه کردن
to put together U بکب کردن پیش هم گذاشتن
rat race <idiom> U رها کردن ،تنها گذاشتن
louse U شپش گذاشتن شپشه کردن
To trample upon justice. To be unfair. U پاروی حق گذاشتن ( حق کشی کردن )
accumulating U روی هم گذاشتن متراکم کردن
dumfound U متحیر کردن بلاجواب گذاشتن
in U :درمیان گذاشتن جمع کردن
inset U افزودن اضافه کردن گذاشتن
insert U داخل کردن در میان گذاشتن
apply U تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
insets U افزودن اضافه کردن گذاشتن
deteriorating U خراب کردن روبزوال گذاشتن
deteriorates U خراب کردن روبزوال گذاشتن
deteriorate U خراب کردن روبزوال گذاشتن
applying U تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
to put a way childish U صرف کردن گرو گذاشتن
arranging U قرار گذاشتن سازمند کردن
wad U کپه کردن لایی گذاشتن
wads U کپه کردن لایی گذاشتن
arranges U قرار گذاشتن سازمند کردن
arranged U قرار گذاشتن سازمند کردن
arrange U قرار گذاشتن سازمند کردن
in- U :درمیان گذاشتن جمع کردن
heeds U محل گذاشتن به ملاحظه کردن
deteriorated U خراب کردن روبزوال گذاشتن
applies U تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
auctions U حراج کردن بمزایده گذاشتن
dumbfound U متحیر کردن بلاجواب گذاشتن
inserts U داخل کردن در میان گذاشتن
inserting U داخل کردن در میان گذاشتن
spitton U فرف مخصوص تف کردن
register U که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registering U که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registers U که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
ounce per inch square U اونس اینچ مربع
sieve U الک با سوراخ مربع
scow U قایق کف پهن ته مربع
sieved U الک با سوراخ مربع
weight zone U مربع وزن گلوله
hectare U ده هزار متر مربع
cosecant squared beam U اشعه با مربع کوسکانت
square toed U دارای پنجه مربع
square pyramid U هرم مربع القاعده
hectares U ده هزار متر مربع
prams U قایق کف پهن ته مربع
pram U قایق کف پهن ته مربع
sieving U الک با سوراخ مربع
pound per square inch U پوند بر اینچ مربع
sieves U الک با سوراخ مربع
square number U مربع کامل [ریاضی]
color square U مربع رنگ نما
box spar U تیرکهای با مقطع مربع
squared U مربع توان دوم
squares U مربع توان دوم
formee U دارای انتهای مربع
square U مربع توان دوم
squaring U مربع توان دوم
diamond charge U خرج مربع شکل
skirt U دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
skirted U دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
swindle U کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
skirts U دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
emplacement U پایگاه مستقر کردن کار گذاشتن
swindled U کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
to part the hair U فرق گذاشتن موی را از هم باز کردن
to soak out the salt of U توی اب گذاشتن وکم نمک کردن
swindles U کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
blender U ماشین مخصوص مخلوط کردن
drying chamber U اطاق مخصوص خشک کردن
blenders U ماشین مخصوص مخلوط کردن
drying furnace U کوره مخصوص خشک کردن
box U مربع روی ورقه محاسبه
square pyramidal molecule U مولکول هرمی مربع القاعده
basilica U [کلیسایی با ساختمان مربع شکل]
abaciscus U قطعه مربع کاشی معرق
abaculus U قطعه مربع کاشی معرق
boxes U مربع روی ورقه محاسبه
right angled parallelogram U مربع مستطیل چارگوش دراز
filet U توری دارای اشکال مربع
adventures U : درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
adventure درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
cook up <idiom> U اختراع کردن ،ساختن وچیزی روباهم گذاشتن
emplace U جا گذاشتن موضع گرفتن مستقر کردن یاشدن
the setting of a gem U سوار کردن یا کار گذاشتن یانشاندن گوهری
rougher U دستگاه مخصوص ناصاف کردن اشیا
antimateriel agent U عامل مخصوص فاسد کردن اماد
file brush U برس مخصوص پاک کردن سوهان
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com