English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
intake air heater U گرمکن هوای ورودی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
intake air U هوای ورودی
carburator restricter plate U صفحه فلزی روی کاربوراتوربرای کاستن هوای ورودی دراتومبیل
variable geometry engine U موتور مکنده هوای مافوق صوت که بمنظور افزایش راندمان نه تنها شکل ومساحت دهانه ورودی ونازل خروجی بلکه مسیرجریان داخل موتور نیز تغییرکند
plenum method U طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
fog lookouts U دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
queueing U روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queued U روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queue U روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queues U روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
hot water heater U اب گرمکن
warm up suit U گرمکن
heater U گرمکن
heaters U گرمکن
induction heating U گرمکن القائی
hot air heater U گرمکن هوا
immersion heaters U گرمکن شناوری
reboiler U کمک گرمکن
immersion heater U گرمکن غوطه ور
immersion heater U گرمکن شناوری
economiser U پیش گرمکن
preheater U گرمکن مقدماتی
preheater U پیش گرمکن
heating chamber U اطاق گرمکن
immersion heaters U گرمکن غوطه ور
induction ring heater U گرمکن حلقوی القائی
premix burner U مشعل پیش گرمکن
high frequency heater U گرمکن فرکانس بالا
turbocharger U گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
low frequency induction heater U گرمکن القایی فرکانس پایین
turbojet U توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
JK flip flop U نوعی flipe=flop با دو ورودی k,g و دو خروجی مخالف که بستگی به ورودی دارند
gates U دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
gate U دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
hash U تولید عدد یکتا مشتق شده از ورودی برای هر ورودی پایگاه داده ها
drop down list box U لیستی از موضوعات برای هر ورودی که وقتی فاهر میشود که نشانه گر را بخش ورودی ببرد
hash U الگوریتم تولید کد hash برای ورودی و اطمینان از اینکه با سایر ورودی ها فرق دارد
input preamplifier U پری امپلی فایر ورودی تقویت کننده ورودی
list U لیست داده که هر ورودی آدرس ورودی بعدی را دارد
effluvium U پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
d/a converter U مداری که یک مقدار آنالوگی که مط ابق با عدد ورودی است خارج میکند و ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل میکند
dac U مداری که یک مقدار آنالوگی که مط ابق با عدد ورودی است خارج میکند و ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل میکند
input U 1-تابع ورودی . 2-فضای ورودی
inputted U 1-تابع ورودی . 2-فضای ورودی
approach channel U کانال ورودی- نهر ورودی
adders U مدار جمع دودویی که جمع دو ورودی را حساب میکند و خروجی وام گرفته را هم نشان میدهد ولی چنین ورودی ای را نمیپذیرد
adder U مدار جمع دودویی که جمع دو ورودی را حساب میکند و خروجی وام گرفته را هم نشان میدهد ولی چنین ورودی ای را نمیپذیرد
adders U مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد
adder U مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد
analog U مداری که سیگنال را که مط ابق با اعداد دیجیتال ورودی است به عنوان خروجی صادر میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل کند
chain U فایلی که در آن هر ورودی داده و آدرس ورودی بعدی را که همان محتوای داده را دارد
chains U فایلی که در آن هر ورودی داده و آدرس ورودی بعدی را که همان محتوای داده را دارد
fullest U مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند
full U مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند
anti- U ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
analogue U مداری که یک سیگنال آنالوگ را که مط ابق با ورودی دیجیتال است به عنوان خروجی ارسال میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به حالت آنالوگ تبدیل کند
analogues U مداری که یک سیگنال آنالوگ را که مط ابق با ورودی دیجیتال است به عنوان خروجی ارسال میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به حالت آنالوگ تبدیل کند
dense index U اندیس پایگاه داده حاوی آدرس یا ورودی برای هر موضوع یا ورودی در پایگاه داده
input U توان ورودی ورودی
inputted U توان ورودی ورودی
full U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
differences U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
EXOR U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternatives U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
exjunction U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternative U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
input output processor U پردازنده ورودی- خروجی پردازشگر ورودی- خروجی
exclusive U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
moist air U هوای تر
petticoatsfever U هوای زن
air blast U هوای دم
half U جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
blast roasting U تشویه با هوای دم
drippy U هوای گرفته
stable air U هوای پایدار
the open U هوای ازاد
emergency air U هوای اضطراری
air breathing U هوای تنفسی
agglutinant U هوای التیام
adverse weather U هوای نامساعد
passion U هوای نفس
exhaust air U هوای خروجی
temperate climate U اب و هوای معتدل
swelters U هوای گرم
sweltered U هوای گرم
swelter U هوای گرم
marine climate U اب و هوای دریایی
carburetor air U هوای کاربراتور
marsh malaria U هوای مردابی
circulationg air U هوای در گردش
liquid air U هوای مایع
out of door U در هوای ازاد
low air pressure U فشار هوای کم
dead air U هوای راکد
secondry air U هوای ثانویه
open air U در هوای ازاد
out of doors U در هوای ازاد
raininess U هوای بارانی
queen's weather U هوای باز
broken weather U هوای بی قرار
compressed air U هوای متراکم
airs U هوای دم هوا
foul weather U هوای نامساعد
air U هوای دم هوا
foul weather U هوای خراب
forced draft U هوای با فشار
hot blast U هوای دم داغ
heavy weather U هوای خراب
In the open air. U در هوای آزاد.
aired U هوای دم هوا
heavy weather U هوای طوفانی
compressed air U هوای فشرده
humid air U هوای شرجی
humid air U هوای نمناک
lour U هوای گرفته وابریwerewolf
intake air U هوای مکیده شده
forced draft U هوای تحت فشار
blow hot U هوای گرم دمیدن
mouthpieces U لوله هوای غواص
mouthpiece U لوله هوای غواص
bleed air U هوای کمپرس شده
mouthguard U لوله هوای غواص
Beautiful music ( weather ) . U موسیقی ( هوای ) قشنگ
blow cold U هوای سرد دمیدن
out door court U زمین هوای ازاد
dusk U هوای گرگ ومیش
liquid air U هوای مایع شده
lower U هوای گرفته وابری
owl light U هوای گرگ و میش
liquid air container U مخزن هوای مایع
free living U تسلیم هوای نفس
choke damp U دم :هوای ته چاه یاکان
cooling air U هوای سرد کننده
cooling blower U دمنده هوای سرد
open exercise U ورزش در هوای ازاد
lowers U هوای گرفته وابری
caisson foundation U پی سازی با هوای فشرده
cold spell or cold snap <idiom> U یک جعبه هوای سرد
oh what a nasty weather U چه هوای کثیفی است
saturated air U هوای اشباع شده
cold fronts U پیشان هوای سرد
warm fronts U جبهه هوای گرم
air tank U کپسول هوای غواصی
fair weather U دارای هوای صاف
hot blast main U هدایت هوای دم داغ
effulge U برق هوای باز
hot blast cupola U کوپل هوای گرم
blasts U هوای دم کوره بلند دم
blast U هوای دم کوره بلند دم
tire inflation U فشار هوای لاستیک
tire pressure U فشار هوای لاستیک
lowered U هوای گرفته وابری
lowering U هوای گرفته وابری
ego trip U تسلیم به هوای نفس
outdoorsy <adj.> U عاشق هوای آزاد
ego trips U تسلیم به هوای نفس
heatwave U موج هوای گرم
twilight U هوای گرگ ومیش
air compressor U هوای فشرده ساز
heatwaves U هوای گرم طولانی
warm front U جبهه هوای گرم
torchlight U هوای گرگ ومیش
secondary airflow U جریان هوای فرعی
cold front U جبهه هوای سرد
cold front U پیشان هوای سرد
cold fronts U جبهه هوای سرد
heatwaves U موج هوای گرم
heatwave U هوای گرم طولانی
acclimate به آب و هوای جدید خو گرفتن
acclimated U به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimates U به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimating U به اب و هوای جدید خو گرفتن
denials U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
dispersion U تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
denial U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
symmetric difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
NAND function U تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
sensualist U پیرو هوای نفس واحساس
caliduct U پخش کننده هوای گرم
sidewinder U موشک هوا به هوای سایدویندر
inclement weather U هوای بسیار سرد یا طوفانی
fair-weather U خوب هنگام هوای صاف
thermostat U تنظیم کننده هوای سرد
thermostats U تنظیم کننده هوای سرد
heaving U رقص ناو در هوای طوفانی
brisk air U هوای خنک و فرح بخش
storm door U درب عایق هوای توفانی
terrestrial environment U وضع عوارض و اب و هوای زمین
acclimatization U توافق بااب و هوای یک محیط
acclimatization U عادت کردن به هوای کوهستان
self will U خود رایی هوای نفس
sensualize U پیروی از هوای نفس کردن
To cherish a desire for something . U هوای چیزی ؟ ؟ درسر پروراندن
To have a fancy for something . U هوای چیزی را درسر داشتن
Keep an eye on things. U هوای کاررا داشته باش
air lift U دستگاه ابکش با هوای فشرده
smog U هوای الوده به دود وبخار
acclimatation U توافق بااب و هوای یک محیط
acclimation U اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com