English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
triste U گرفته محزون
tristful U گرفته محزون
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
grieved U محزون
aggrieved U محزون
minor U محزون
pensive U محزون
doleful U محزون
somber U محزون
plaintive U محزون
sombre U محزون
despondent U محزون
lugubrious U محزون
sadder U نژند محزون
sadly U بطور محزون
tragic U محزون فجیع
saddest U نژند محزون
dejected U محزون ومغموم
sad U نژند محزون
hanging U محزون مستحق اعدام
deject U افسرده محزون ومغموم
sorrowful U محزون افسرده اندوهناک
patinated U جرم گرفته کبره گرفته
effluvium U پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
grieve U غصه دار کردن محزون کردن
grieves U غصه دار کردن محزون کردن
grieving U غصه دار کردن محزون کردن
rancid U بو گرفته
bunged up U قی گرفته
folded in mist U مه گرفته
pokey U گرفته
sombrous U گرفته
clouded U گرفته
gruff U گرفته
thick U گرفته
thicker U گرفته
thickest U گرفته
uptight U گرفته
accustomed خو گرفته
fogbound U مه گرفته
duller U گرفته
adopted U گرفته
dullest U گرفته
air less U گرفته
dulling U گرفته
low-spirited U گرفته
heartsore U دل گرفته
brumous U مه گرفته
dulls U گرفته
chock full U گرفته
choky U گرفته
comate U مه گرفته
mistful U مه گرفته
dulled U گرفته
darksome U گرفته
muggy U گرفته
fustier U بو گرفته
hoarsest U گرفته
hoarser U گرفته
hoarse U گرفته
fustiest U بو گرفته
fusty U بو گرفته
low spirited U گرفته
dull U گرفته
addicted U خو گرفته
muzzy U گرفته
blear U گرفته وتاریک
rheumatic U رماتیسم گرفته
fonder U انس گرفته
fond U انس گرفته
fondest U انس گرفته
on the panel U جزوصورت گرفته
derivative U گرفته شده
derivatives U گرفته شده
mity U کزم گرفته
mistful U میغ گرفته
medalled U مدال گرفته
maggoty U کرم گرفته
caught U گرفته شده
smoky U دود گرفته
i have a secure grasp of it U انرا گرفته ام
blear eyes U چشمان قی گرفته
cerated U موم گرفته
divorcees U زن طلاق گرفته
divorcee U زن طلاق گرفته
dull U کندشدن گرفته
resolved that ...... U تصمیم گرفته شد که
reposing upon U قرار گرفته بر
patinous U کبره گرفته
patinated U زنگار گرفته
pokier U گرفته دلگیر
began U دست گرفته
rainy U تر رگبار گرفته
hoarsely U بطور گرفته
in mourning U چرک گرفته
pokiest U گرفته دلگیر
poky U گرفته دلگیر
drippy U هوای گرفته
filmy U غبار گرفته
airless U گرفته یا دم کرده
filmiest U غبار گرفته
filmier U غبار گرفته
Are you kidding ? Are you being funny? U شوخیت گرفته ؟
solemn U گرفته موقرانه
aeruginous U زنگ گرفته
addicts U : خو گرفته معتاد
addict خو گرفته معتاد
measly U کرم گرفته
verminous U شپش گرفته
to d. itself U گرفته شدن
duller U کندشدن گرفته
wont U خو گرفته عادت
dullest U کندشدن گرفته
leaded U سرب گرفته
dulled U کندشدن گرفته
eerie U ترساننده گرفته
dulling U کندشدن گرفته
dulls U کندشدن گرفته
skim U شیر خامه گرفته
low key U دارای صدای گرفته
lowered U هوای گرفته وابری
low-key U دارای صدای گرفته
cut nails U ناخنهای گرفته یا چیده
skims U شیر خامه گرفته
lour U گرفته شدن عبوس
skimmed U شیر خامه گرفته
nidicolous U در اشیانه قرار گرفته
skimmed milk U شیرخامه گرفته ورقیق
mucid U بوزک زده بو گرفته
followed by <adj.> U دنباله گرفته شده با
lour U هوای گرفته وابریwerewolf
assumed U بخود گرفته عاریتی
my time is occupied U وقتم گرفته است
in contemplation U درنظر گرفته شده
malty U خو گرفته به ابجو خوری
lowering U هوای گرفته وابری
lower U هوای گرفته وابری
He was choking . U گلویش گرفته بود
underlying U در زیر قرار گرفته
funky U بوی ناه گرفته
skim milk U شیرخامه گرفته ورقیق
game U شکار گرفته شده
mossy U خزه گرفته باتلاقی
putrid flesh U گوشت گندیده یا بو گرفته
sultrily U بطور دم گرفته یا گرم
patinous U زنگارگرفته جرم گرفته
lowers U هوای گرفته وابری
included U دور گرفته شده
AC U گرفته شده است
My left leg is in plaster . U پای چپ؟ را گچ گرفته اند
to be tuned in to a channel U کانالی را گرفته باشند
i had been caught U گرفته شده بودم
She was depressed. U دلش گرفته بود
foul house U چشمی گرفته لنگر
borrowed money U پول قرض گرفته شده
blink U نادیده گرفته نگاه مختصر
captured material U وسایل گرفته شده از دشمن
capsulate U درمحفظه یاحفره قرار گرفته
blinked U نادیده گرفته نگاه مختصر
jugate U روی هم قرار گرفته جفت
hard bitten U سخت گاز گرفته شده
blinks U نادیده گرفته نگاه مختصر
integrated intensity U شدت انتگرال گرفته شده
bloods hot eyes U چشمان قرمز و خون گرفته
he drives a roaring trade U کارش خوب گرفته است
applique U مورد استفاده قرار گرفته
oppressed U تحت ستم قرار گرفته
throatier U دارای صدای گرفته وخشن
throatiest U دارای صدای گرفته وخشن
parrot learned U طوطی وار یاد گرفته
throaty U دارای صدای گرفته وخشن
woofer U دارای صدای کوتاه و گرفته
tried U در محک ازمایش قرار گرفته
she had him in her pocket U خوب جلوش را گرفته بود
pokerface U قیافه گرفته وخشک بیعلاقه
weanling U کودک تازه از شیر گرفته
we are beset with dangers U خطرها ما را فرا گرفته اند
subereous U از چوب پنبه گرفته شده
semidiurnal U در نصف روز انجام گرفته
designed U در نظر گرفته شده مخصوص
blighted U زنگ زده شپشه گرفته
arrowroot U نشاستهای که ازریشه اوروت گرفته میشود
The car is on fire. U اتومبیل آتش گرفته (دارد می سوزد )
prussic acid U اسیدی که ازنیل فرنگی گرفته میشود
claque U پول گرفته اند دست بزنند
bleary U دارای چشمان قی گرفته وخواب الود
leachate U مایعی که از صافی گرفته شده [شیمی]
Everybody stands in awe of him. U ازهمه زهر چشم گرفته است
bloodshot U سرخ وورم کرده خون گرفته
blue U مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
bluer U مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
on board computer U کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است
loan word U واژهای که از زبان دیگری گرفته باشد
it follows necessarily that U ناچار این نتیجه گرفته میشود
leach [liquid formed by leaching] U مایعی که از صافی گرفته شده [شیمی]
biotecture U [معماری تاثیر گرفته از زیست شناسی]
Silence prevailed every where. U سکوت همه جا را فرا گرفته بود
zero hour <idiom> U لحظهای که تصمیم مهمی گرفته میشود
bluest U مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
The rumour is gaining ground that … U این شایعه قوت گرفته است که ...
A further increase is considered unlikely [regarded as unlikely] . U افزایش بیشتری بعید در نظر گرفته می شود.
I was bitten by a dog. U من توسط [بوسیله] سگی گاز گرفته شدم.
endorsee U کسی که به نام اوفهر نویسی صورت گرفته
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com