English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
lour U گرفته شدن عبوس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
patinated U جرم گرفته کبره گرفته
moped [colloquial] <adj.> U عبوس
sternest U عبوس
moping <adj.> U عبوس
sterner U عبوس
stern U عبوس
forbidding U عبوس
grumpish U عبوس
writhen U عبوس
mumpish U عبوس
peevish U عبوس
ill humored U عبوس
in the pouts U عبوس
sullen U عبوس
tetchyŠetc U عبوس
crabbed U عبوس
grim U عبوس
grimmer U عبوس
chuffy U عبوس
grimmest U عبوس
sterns U عبوس
morose U عبوس وسواسی
ill natured U بداخلاق عبوس
rusty U عبوس ترشرو
splentical U عبوس ترشرو
splentic U کج خلق عبوس
sulky U ترشرو عبوس
moody U عبوس ترشرو
lower U عبوس ترشرویی
glooming U سیمای عبوس
lowers U عبوس ترشرویی
lowered U عبوس ترشرویی
gloom U عبوس بودن
lowering U عبوس ترشرویی
splenetic U عبوس ناراضی نما
effluvium U پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
fustier U بو گرفته
choky U گرفته
chock full U گرفته
fogbound U مه گرفته
rancid U بو گرفته
muzzy U گرفته
pokey U گرفته
fustiest U بو گرفته
fusty U بو گرفته
folded in mist U مه گرفته
mistful U مه گرفته
darksome U گرفته
comate U مه گرفته
dulling U گرفته
dullest U گرفته
duller U گرفته
sombrous U گرفته
dull U گرفته
low-spirited U گرفته
low spirited U گرفته
dulled U گرفته
thicker U گرفته
hoarse U گرفته
accustomed خو گرفته
addicted U خو گرفته
heartsore U دل گرفته
thickest U گرفته
bunged up U قی گرفته
thick U گرفته
air less U گرفته
clouded U گرفته
gruff U گرفته
brumous U مه گرفته
uptight U گرفته
dulls U گرفته
muggy U گرفته
hoarsest U گرفته
adopted U گرفته
hoarser U گرفته
fond U انس گرفته
mistful U میغ گرفته
fondest U انس گرفته
pokiest U گرفته دلگیر
cerated U موم گرفته
pokier U گرفته دلگیر
divorcees U زن طلاق گرفته
hoarsely U بطور گرفته
divorcee U زن طلاق گرفته
patinous U کبره گرفته
resolved that ...... U تصمیم گرفته شد که
poky U گرفته دلگیر
began U دست گرفته
reposing upon U قرار گرفته بر
rainy U تر رگبار گرفته
derivatives U گرفته شده
on the panel U جزوصورت گرفته
mity U کزم گرفته
derivative U گرفته شده
patinated U زنگار گرفته
i have a secure grasp of it U انرا گرفته ام
measly U کرم گرفته
aeruginous U زنگ گرفته
smoky U دود گرفته
wont U خو گرفته عادت
caught U گرفته شده
addicts U : خو گرفته معتاد
Are you kidding ? Are you being funny? U شوخیت گرفته ؟
in mourning U چرک گرفته
drippy U هوای گرفته
fonder U انس گرفته
addict خو گرفته معتاد
blear eyes U چشمان قی گرفته
solemn U گرفته موقرانه
blear U گرفته وتاریک
airless U گرفته یا دم کرده
filmier U غبار گرفته
leaded U سرب گرفته
medalled U مدال گرفته
dull U کندشدن گرفته
dulled U کندشدن گرفته
duller U کندشدن گرفته
dullest U کندشدن گرفته
dulling U کندشدن گرفته
dulls U کندشدن گرفته
rheumatic U رماتیسم گرفته
to d. itself U گرفته شدن
triste U گرفته محزون
eerie U ترساننده گرفته
filmiest U غبار گرفته
filmy U غبار گرفته
verminous U شپش گرفته
tristful U گرفته محزون
maggoty U کرم گرفته
mucid U بوزک زده بو گرفته
cut nails U ناخنهای گرفته یا چیده
malty U خو گرفته به ابجو خوری
foul house U چشمی گرفته لنگر
in contemplation U درنظر گرفته شده
skimmed milk U شیرخامه گرفته ورقیق
lour U هوای گرفته وابریwerewolf
assumed U بخود گرفته عاریتی
my time is occupied U وقتم گرفته است
i had been caught U گرفته شده بودم
included U دور گرفته شده
nidicolous U در اشیانه قرار گرفته
lowers U هوای گرفته وابری
to be tuned in to a channel U کانالی را گرفته باشند
skim milk U شیرخامه گرفته ورقیق
underlying U در زیر قرار گرفته
skimmed U شیر خامه گرفته
sultrily U بطور دم گرفته یا گرم
game U شکار گرفته شده
funky U بوی ناه گرفته
followed by <adj.> U دنباله گرفته شده با
She was depressed. U دلش گرفته بود
putrid flesh U گوشت گندیده یا بو گرفته
AC U گرفته شده است
patinous U زنگارگرفته جرم گرفته
lowering U هوای گرفته وابری
lowered U هوای گرفته وابری
lower U هوای گرفته وابری
mossy U خزه گرفته باتلاقی
skims U شیر خامه گرفته
My left leg is in plaster . U پای چپ؟ را گچ گرفته اند
skim U شیر خامه گرفته
low key U دارای صدای گرفته
He was choking . U گلویش گرفته بود
low-key U دارای صدای گرفته
blinks U نادیده گرفته نگاه مختصر
woofer U دارای صدای کوتاه و گرفته
applique U مورد استفاده قرار گرفته
blinked U نادیده گرفته نگاه مختصر
hard bitten U سخت گاز گرفته شده
bloods hot eyes U چشمان قرمز و خون گرفته
captured material U وسایل گرفته شده از دشمن
he drives a roaring trade U کارش خوب گرفته است
capsulate U درمحفظه یاحفره قرار گرفته
blink U نادیده گرفته نگاه مختصر
borrowed money U پول قرض گرفته شده
blighted U زنگ زده شپشه گرفته
weanling U کودک تازه از شیر گرفته
we are beset with dangers U خطرها ما را فرا گرفته اند
tried U در محک ازمایش قرار گرفته
designed U در نظر گرفته شده مخصوص
pokerface U قیافه گرفته وخشک بیعلاقه
subereous U از چوب پنبه گرفته شده
throatier U دارای صدای گرفته وخشن
throaty U دارای صدای گرفته وخشن
oppressed U تحت ستم قرار گرفته
throatiest U دارای صدای گرفته وخشن
parrot learned U طوطی وار یاد گرفته
she had him in her pocket U خوب جلوش را گرفته بود
semidiurnal U در نصف روز انجام گرفته
integrated intensity U شدت انتگرال گرفته شده
jugate U روی هم قرار گرفته جفت
leach [liquid formed by leaching] U مایعی که از صافی گرفته شده [شیمی]
leachate U مایعی که از صافی گرفته شده [شیمی]
on board computer U کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است
Silence prevailed every where. U سکوت همه جا را فرا گرفته بود
Everybody stands in awe of him. U ازهمه زهر چشم گرفته است
The rumour is gaining ground that … U این شایعه قوت گرفته است که ...
The car is on fire. U اتومبیل آتش گرفته (دارد می سوزد )
zero hour <idiom> U لحظهای که تصمیم مهمی گرفته میشود
it follows necessarily that U ناچار این نتیجه گرفته میشود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com