English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cupellation U گرفتن فلزات قیمتی از سرب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
metallography U شرح فلزات بررسی در ساختمان درونی فلزات
base metals U فلزات اصلی فلزات کم بها
base metal U فلزات اصلی فلزات کم بها
worthlessness U بی قیمتی
high value U قیمتی
precious U : قیمتی
high dollar value U قیمتی
ingot U فلز قیمتی
noble metal U فلز قیمتی
worthful U گرانبها قیمتی
to set no great store by U قیمتی ندانستن
precious stone U سنگ قیمتی
price system U نظام قیمتی
price support U حمایت قیمتی
valuable U گرانبها قیمتی
dual price system U نظام دو قیمتی
high grade steel U فولاد قیمتی
for all the world <idiom> U بهر قیمتی
At all costs . At any price . U به هر قیمتی که شده
stone U سنگ قیمتی
stones U سنگ قیمتی
stoning U سنگ قیمتی
Without ( beyond , above ) price . U بی نهایت قیمتی
agates U سنگ قیمتی
agate U سنگ قیمتی
precious metal U فلز قیمتی
priceable things U اموال یا اشیا قیمتی
carpet value U ارزش قیمتی فرش
lapidarian U وابسته به سنگهای قیمتی
price elasticity of demand U کشش قیمتی تقاضا
rondel U سنگهای قیمتی مدورزینتی
price elasticity of supply U کشش قیمتی عرضه
lapidary U وابسته به سنگهای قیمتی
asteria U نوعی سنگ قیمتی
nonprice competition U رقابت غیر قیمتی
average revenue U قیمتی که خریدارمی پردازد
cameos U برجسته کاری درجواهروسنگهای قیمتی
cameo U برجسته کاری درجواهروسنگهای قیمتی
He is a priceless nice fellow . U آدم نازنین و قیمتی یی است
I must get hold of her at all costs. U بهر قیمتی شده باید گیرش بیاورم
facet U سطوح کوچک جواهر و سنگهای قیمتی تراش
facets U سطوح کوچک جواهر و سنگهای قیمتی تراش
factories U قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
factory U قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
whitesmith U ابکار فلزات
abrasive grit خرده فلزات
noble metals U فلزات نجیب
scissel U دم قیچی فلزات
base metals U فلزات بنیانی
drillings U براده فلزات
base metal U فلزات بنیانی
metal physics U فیزیک فلزات
cuttings U براده فلزات
parting of metals U تجزیه فلزات
post transition metals U فلزات پس واسطه
coinage metals U فلزات مسکوک
fineness U عیار فلزات
dioxide; metals U دیاکسید-فلزات
Every man has his price . U هر کسی یک قیمتی دارد ( قابل تطمیع وپذیرفتن رشوه )
demand price U حداکثر قیمتی که خریداران کل را در بازار بخصوص جذب میکند
melting pot U دیگ ذوب فلزات
non ferrous metal industry U صنعت فلزات غیراهنی
metal foulings U خرده سوفاله فلزات
metal foundry U ریخته گری فلزات
native metals U فلزات خالص طبیعی
molten bath U حمام ذوب فلزات
docimasy U فن ازمایش فلزات ودواها
melting pots U دیگ ذوب فلزات
burnisher U الت پرداخت فلزات
metallurgy U استخراج و ذوب فلزات
ferrous U فلزات اهن دار
smeltery U کارخانه ذوب فلزات
narrow band filter U صافی فلزات باریک
work hardening U سخت کاری فلزات
metallize U روکش کردن با فلزات
metllurgist U متخصص ذوب فلزات
white bearing metals U فلزات سفید یاطاقان
metallurgical engineering U علم ذوب فلزات
dumping U فروش کالادر کشورهای دیگر با قیمتی پایین تر از قیمت داخلی
metallurgical U وابسته به فن استخراج وذوب فلزات
metallurgist U متخصص قال کردن فلزات
metallurgists U متخصص قال کردن فلزات
metalline U فلزی اغشته به نمک فلزات
electrometallurgy U ذوب فلزات بوسیله برق
sullage U مواد اضافی فلزات مذاب
edging machine U دستگاه خم کننده لبه فلزات
carats U درجه خلوص فلزات پربها
electro plating U ابکاری فلزات به کمک برق
carat U درجه خلوص فلزات پربها
bullion U شمش فلزات با عیار معین
pyrometallurgy U استخراج فلزات در اثر حرارت
assays U عیارگیری فلزات گران قیمت
founding U علم ذوب وریختن فلزات
metallurgy U فن استخراج وذوب فلزات فلزگری
nonferrous U غیراهنی فلزات غیر اهنی
tumbling barrel U غلتک مخصوص صیقل فلزات
joming test U ازمایش تعیین سختی فلزات
mills U دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
mill U دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
assay U عیارگیری فلزات گران قیمت
break up value U قیمتی که برای رهایی از کالای متروکه یا ازمد افتاده تعیین میشود
hydrometallurgy U استخراج یاتهیه فلزات بوسیله اب یا مایعات
vicker's diamond hardness tester U دستگاه ازمایش تعیین سختی فلزات
neck U کم شدن ناگهانی مقاطع فلزات نرم
necks U کم شدن ناگهانی مقاطع فلزات نرم
extrusion U شکل دادن گرم یا سرد فلزات
transmutation of metals U استحاله فلزات باعلم کیمیا کیمیاگری
value added U اضافه قیمتی که در مواد خام در نتیجه عملیات صنعتی و تولیدی ایجاد میشود
electrometallurgy U صنعت ذوب فلزات با سیستمهای پیشرفته الکتریکی
snips U قیچی دستی برای بریدن ورقات فلزات
metallurgic U وابسته بفن استخراج و قال کردن فلزات
dross U کف روی سطح فلزات مذاب مواد خارجی
flame cleaning U تمیزکردن سطح فلزات به کمک اشعه اکسی استیلن
finery U زر و زیور جامه پر زرق و برق کارخانه تصفیه فلزات
picking U پاک مردن سطح فلزات بوسیله محلولهای شیمیائی
cold working property U قابلیت عملیات شکل دهی وچکش کاری فلزات
die casting U ریختن فلزات تحت فشار ریخته گری حدیدهای
drier U ترکیباتی از فلزات که برای تسریع در خشک شدن رنگهابکار میرود
rivet test U ازمایش تعیین مقاومت فلزات جهت ساختن میخ پرچ
hand forming U شکل دادن فلزات تورق پذیر باابزارهای دستی و بلوکهای دقیق
dispersion hardening U سخت گردانی فلزات با پراکندن ذرات ریزی با فازهای مختلف داخل ان
compass compensation U تنظیم قطب نما از نظر اثر نیروی مغناطیسی فلزات مجاور
billon U الیاژی از طلا ونقره یامس یا قلع ویا سایر فلزات کم ارزش
passivating U پوشاندن سطح فلزات با لایهای از مواد خنثی یا بی اثربرای جلوگیری از خوردگی الکتروشیمیائی
cold work U عملیات شکل دادن و چکش کاری فلزات در حالت سرد ودر دماهای پایین
dumping U فروش کالا در بازار خارج به قیمتی ارزانتر از بازار داخل
rondelle U جسم مدور سنگهای قیمتی مدور زینتی
to anneal U سخت کردن [روند گرمایش و سرمایش آهسته جهت سفت شدن و کاهش شکنندگی] [فلزات] [مهندسی]
to take medical advice U دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
pearl U مروارید [طرح این سنگ قیمتی در فرش های چینی بکار رفته و یک نوع آن بنام مروارید شعله ور معروف می باشد.]
crocus cloth U پارچه زبری که اکسید فریک قرمزرنگ فریف و ریزسایندهای روی سطح ان قرارگرفته و برای جلا دادن فلزات بکارمیرود
azoth U جیوه که کیمیاگران قدیم انراماده اصلی فلزات میدانستند جیوه
slag U کفه گرفتن تفاله گرفتن
clams U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
take in <idiom> U زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
grip U طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripped U طرز گرفتن وسیله گرفتن
calebrate U جشن گرفتن عید گرفتن
gripping U طرز گرفتن وسیله گرفتن
grips U طرز گرفتن وسیله گرفتن
clam U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
to seal up U درز گرفتن کاغذ گرفتن
capital gain U منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
metallic thread U نخ زربفت [اینگونه نخ ها که از تابیده شدن ورقه های نازک طلا، نقره و یا دیگر فلزات بدور نخ تهیه می شوند، جهت تزئین فرش بکار رفته.]
To tell some one his fortune . U برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
situates U جا گرفتن
situating U جا گرفتن
tong U گرفتن
to whisk away or off U گرفتن
detract U گرفتن
resume U از سر گرفتن
resumed U از سر گرفتن
situate U جا گرفتن
take U گرفتن
overtakes U گرفتن
takes U گرفتن
overtaken U گرفتن
encumbering U گرفتن
encumbers U گرفتن
withdraw U پس گرفتن
withdraws U پس گرفتن
overtake U گرفتن
accustoms U خو گرفتن
wive U زن گرفتن
to nestle oneself U جا گرفتن
unsay U پس گرفتن
resumes U از سر گرفتن
detracted U گرفتن
lute U گل گرفتن
lutes U گل گرفتن
to shut off U را گرفتن
fleas U کک گرفتن
flea U کک گرفتن
to station oneself U جا گرفتن
renovating U از سر گرفتن
renovates U از سر گرفتن
to take one's stand U جا گرفتن
renovated U از سر گرفتن
renovate U از سر گرفتن
accustom U خو گرفتن
accustoming U خو گرفتن
to take a wife U زن گرفتن
reclaims U پس گرفتن
reclaiming U پس گرفتن
detracting U گرفتن
seizes U گرفتن
seized U گرفتن
detracts U گرفتن
seize U گرفتن
resuming U از سر گرفتن
break out U در گرفتن
to take up U گرفتن
obturate U گرفتن
reclaim U پس گرفتن
reclaimed U پس گرفتن
retreats U پس گرفتن
tithes U ده یک گرفتن از
holds U گرفتن
to put a stop to U را گرفتن
to call back U پس گرفتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com