Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
monopolization
U
گرفتن امتیاز انحصاری چیزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
monopolizes
U
امتیاز انحصاری گرفتن
monopolises
U
امتیاز انحصاری گرفتن
monopolized
U
امتیاز انحصاری گرفتن
monopolised
U
امتیاز انحصاری گرفتن
monopolising
U
امتیاز انحصاری گرفتن
monopolizing
U
امتیاز انحصاری گرفتن
monopolize
U
امتیاز انحصاری گرفتن
monopolies
U
امتیاز انحصاری کالای انحصاری
monopoly
U
امتیاز انحصاری کالای انحصاری
convert
U
امتیاز گرفتن
converted
U
امتیاز گرفتن
converting
U
امتیاز گرفتن
converts
U
امتیاز گرفتن
burns
U
امتیاز گرفتن از حریف
burn
U
امتیاز گرفتن از حریف
score
U
امتیاز گرفتن حساب امتیازات
scored
U
امتیاز گرفتن حساب امتیازات
scores
U
امتیاز گرفتن حساب امتیازات
bogey
U
گرفتن امتیاز یک ضربه بیشتراز استاندارد
bogeys
U
گرفتن امتیاز یک ضربه بیشتراز استاندارد
base on halls
U
گرفتن امتیاز با رسیدن به پایگاه نخست
bogies
U
گرفتن امتیاز یک ضربه بیشتراز استاندارد
carried
U
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carry
U
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carries
U
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carrying
U
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
shut out
<idiom>
U
مانع از گرفتن امتیاز برای تیم مقابل شدن
series
U
4 تماس پی در پی با زمین که باعث گرفتن امتیاز 01 یاردپیشروی میشود
pace
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
to get ahold of somebody
[something]
[American English]
<idiom>
U
کسی
[چیزی ]
را گرفتن
[دستش به کسی یا چیزی رسیدن]
[اصطلاح روزمره]
point after touchdown
[یک امتیاز با گذراندن توپ بر فراز دروازه با ضربه پا پس از کسب شش امتیاز با رسیدن به پشت خط پایان]
overtime
U
وقت نامحدودپس از تساوی در امتیاز 41برای کسب دو امتیاز
handicaps
U
امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
handicap
U
امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
to obtain something
U
گرفتن چیزی
to bring something
U
گرفتن چیزی
dehumidify
U
نم چیزی را گرفتن
dehydrate
U
اب چیزی را گرفتن
to get
[hold of]
something
U
گرفتن چیزی
grip
U
محکم گرفتن چیزی
to have your share of something
[negative]
U
چیزی
[بدی]
را گرفتن
gripped
U
محکم گرفتن چیزی
decarbonize
U
زغال چیزی را گرفتن
rigid adherence to a thing
U
محکم گرفتن چیزی
to take something into account
U
در نظر گرفتن چیزی
decarbonate
U
زغال چیزی را گرفتن
degas
U
گاز چیزی را گرفتن
grips
U
محکم گرفتن چیزی
gripping
U
محکم گرفتن چیزی
grabs
U
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
To take delivery of something.
U
چیزی را تحویل گرفتن
To turn a blind eye to something. To overlook something.
U
چیزی را نادیده گرفتن
grabbing
U
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
To treat something as a joke
U
چیزی را بشوخی گرفتن
to turn a blind eye to something
U
چیزی را نادیده گرفتن
grabbed
U
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
grab
U
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
to seize something
[from somebody]
U
چیزی را گرفتن
[از کسی]
to let something slip
U
چیزی را نادیده گرفتن
to scramble for something
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
catch at
U
برای گرفتن چیزی کوشیدن
To find fault with something ( someone ) .
U
از چیزی ( کسی ) عیب گرفتن
to take something as a joke
U
چیزی را بعنوان شوخی گرفتن
To make light of something.
U
چیزی راسر سری گرفتن
to borrow something
[from somebody]
U
چیزی را قرض گرفتن
[از کسی]
scrape the bottom of the barrel
<idiom>
U
گرفتن چیزی که باقی مانده
to contract something from somebody
U
از کسی چیزی
[بیماری]
گرفتن
to wring something from somebody
[out of somebody]
U
از کسی چیزی به زور گرفتن
retraced
U
ردپای چیزی را دوباره گرفتن
caulk
U
شکاف وسوراخ چیزی را گرفتن
retraces
U
ردپای چیزی را دوباره گرفتن
nip in the bud
<idiom>
U
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
retracing
U
ردپای چیزی را دوباره گرفتن
stem the tide
<idiom>
U
جلو موج چیزی را گرفتن
retrace
U
ردپای چیزی را دوباره گرفتن
to nip something in the bud
U
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
dispraise
U
از بهای چیزی کاستن کم گرفتن
To put something to the vote.
U
درباره چیزی رأی گرفتن
to graps at anything
U
برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
to block
[to block up]
[to clog]
[to clog up]
something
U
جلوی جریان
[ریزش]
چیزی را گرفتن
calibrating
U
قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
calibrate
U
قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
calibrated
U
قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
to get in somebody's way
U
جلوی راه کسی
[چیزی]
را گرفتن
calibrates
U
قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
environ
U
دورزدن دورکسی یا چیزی را گرفتن محاصره کردن
to regard something as a matter of course
U
چیزی
[داستانی]
را امری آشکار در نظر گرفتن
superimposes
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
supersedes
U
گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
superseded
U
گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
superimpose
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superseding
U
گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
supersede
U
گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
superimposing
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
interfere
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interfered
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
to work oneself up
U
به کسی
[چیزی]
خو گرفتن
[و بخاطرش احساساتی یا عصبی شدن]
interferes
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
integrate
U
یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
to make a long arm
[برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
to get worked up
U
به کسی
[چیزی]
خو گرفتن
[و بخاطرش احساساتی یا عصبی شدن]
integrating
U
یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
integrates
U
یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
to trap something
[e.g. carbon dioxide]
U
چیزی را گرفتن
[جمع کردن]
[برای مثال دی اکسید کربن ]
to keep pace with something
<idiom>
U
با چیزی برابر راه رفتن
[یاد گرفتن]
[تغییر کردن]
[اصطلاح]
rugby point
U
امتیاز 3 یا 4 برای رساندن توپ به پشت خط پایان امتیاز 2 برای ضربه با پاوفرستان توپ از روی دروازه
handicap
U
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicaps
U
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
to jump on somebody
U
به کسی پریدن
[زود ایراد گرفتن از کاری که کرده شده یا چیزی که گفته شده]
dehydrogenize
U
هیدروژن چیزی را گرفتن بدون هیدروژن کردن
dehydrogenate
U
هیدروژن چیزی را گرفتن بدون هیدروژن کردن
exclusive
U
انحصاری
patent
U
انحصاری
patenting
U
انحصاری
patents
U
انحصاری
merest
U
انحصاری
mere
U
انحصاری
soles
U
انحصاری
sole
U
انحصاری
sole right
U
حق انحصاری
patented
U
انحصاری
monopolistic
U
انحصاری
monopoly management
U
مدیریت انحصاری
preemptive
U
قبضهای انحصاری
patents
U
دارای حق انحصاری
monopoly price
U
قیمت انحصاری
patenting
U
دارای حق انحصاری
patented
U
دارای حق انحصاری
patent
U
دارای حق انحصاری
market trust
U
بازار انحصاری
monopolistic competition
U
رقابت انحصاری
monopoly output
U
تولید انحصاری
monopoly position
U
موقعیت انحصاری
monopoly restriction
U
محدودیت انحصاری
monopoly power
U
قدرت انحصاری
monopolist
U
سیاست انحصاری
monopoly bank
U
بانک انحصاری
soles
U
تنها انحصاری
exclusive or
U
یای انحصاری
restricted
U
مقیدالتداول انحصاری
sole agent
U
نماینده انحصاری
sole
U
تنها انحصاری
oligopsony
U
خرید نیمه انحصاری
patent right
U
حق انحصاری ثبت شده
patent
U
انحصاری به ثبت رساندن
sole distributor contract
U
قرارداد توزیع انحصاری
sole selling right
U
حقوق فروش انحصاری
sole arbitrator
U
حکم یا داور انحصاری
theory of monoplistic competition
U
نظریه رقابت انحصاری
oligapoly
U
فروش نیمه انحصاری
exclusive economic zone
U
منطقه اقتصادی انحصاری
exjunction gate
U
دریچه یای انحصاری
exclusive or gate
U
دریچه یای انحصاری
patented
U
انحصاری به ثبت رساندن
exclusive or element
U
عنصر یای انحصاری
exclusive or cate
U
دریچه یای انحصاری
fixed stock
U
مالک انحصاری سهام
patents
U
انحصاری به ثبت رساندن
patenting
U
انحصاری به ثبت رساندن
badminton
U
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
exclusive nor gate
U
دریچه نقیض یای انحصاری
patent law
U
قانون ثبت انحصاری اختراعات
sole tenant
U
مستاجر انحصاری مستاجری که شریک ندارد
patenting
U
امتیازیاحق انحصاری بکسی دادن اعطا کردن
patents
U
امتیازیاحق انحصاری بکسی دادن اعطا کردن
patenting
U
حق ثبت شده انحصاری برای استفاده از اختراعی
patents
U
حق ثبت شده انحصاری برای استفاده از اختراعی
patent
U
امتیازیاحق انحصاری بکسی دادن اعطا کردن
patent
U
حق ثبت شده انحصاری برای استفاده از اختراعی
patented
U
حق ثبت شده انحصاری برای استفاده از اختراعی
patented
U
امتیازیاحق انحصاری بکسی دادن اعطا کردن
severalty
U
مالکیت انفرادی منافع زمین اجاره داری انحصاری
free fishery
U
حق انحصاری ماهی گیری درابهای عمومی بموجب فرمان شاه
countervailing power
U
مثلااتحادیه کارگران که درواکنش به قدرت تولید کننده انحصاری ایجاد میشود
copyright
U
حق چاپ و انتشار انحصاری برای مولف اثر یا کسی که این حق را از او به انتقال گرفته است
copyrights
U
حق چاپ و انتشار انحصاری برای مولف اثر یا کسی که این حق را از او به انتقال گرفته است
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
to take medical advice
U
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
to seal up
U
درز گرفتن کاغذ گرفتن
grip
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripped
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
grips
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
clams
U
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
calebrate
U
جشن گرفتن عید گرفتن
clam
U
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
take in
<idiom>
U
زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
slag
U
کفه گرفتن تفاله گرفتن
gripping
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
ads
U
امتیاز
upper hand
U
امتیاز
advantage
U
امتیاز
concessions
U
امتیاز
pre-eminence
U
امتیاز
scoreline
U
خط امتیاز
scorelines
U
خط امتیاز
ad
U
امتیاز
priviege
U
امتیاز
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com