English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pollinate U گرده افشانی کردن
pollinated U گرده افشانی کردن
pollinates U گرده افشانی کردن
pollinating U گرده افشانی کردن
pollen U گرده افشانی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
cross polinize U بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
cross pollinate U بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
Other Matches
pollenation U گرده افشانی
pollination U گرده افشانی
palynology U گرده افشانی شناسی
palynology U مبحث گرده افشانی
hydrophilous U گرده افشانی کننده بوسیله اب
wind pollinated U گرده افشانی شده بوسیله باد
self pollination U گرده افشانی خود بخود گیاه
interfruitful U قابل گرده افشانی یا لقاح با یکدیگر
cross pollination U گرده افشانی از گلی بگل دیگر
plolinate U با گرده تلقیح کردن
metal spraying فلز افشانی
dancing U دست افشانی
refulgence U نور افشانی
aspersion U اب پاشی و اب افشانی
winnowing machine U ماشین باد افشانی
winnower U کسیکه باد افشانی میکند ماشین بوجاری
loin U گرده
huckle U گرده
disk U گرده
discs U گرده
loins U گرده
haunches U گرده
feuilleton U گرده
disc U گرده
kidneys U گرده
kidney U گرده
pollen U گرده
granule U گرده
haunch U گرده
granules U گرده
disks U گرده
hunkers U گرده
camber U گرده
cambers U گرده
coxa U گرده
pollinator U گرده افشان
pollen U دانه گرده
disk platter U گرده سینی
polliniferous U گرده افشان
nephrectomy U برش گرده
cambers U گرده ماهی
disk pack U گرده بسته
platelet U گرده خون
pollinizer U گرده افشان
floppy disks U گرده لغزان
floppy discs U گرده لرزان
nephrotomy U گرده بری
nephroptosis U گرده جنبنده
magnetic disk U گرده مغناطیسی
coxarthritis U نقرس گرده
nephroid U گرده مانند
nephritis U اماس گرده
rolls U گرده نان
nephrectomy U دراوردن گرده
floppy discs U گرده لغزان
floppy disks U گرده لرزان
camber U گرده ماهی
floppy disk U گرده لغزان
ridge U گرده ماهی
floppy disk U گرده لرزان
ridges U گرده ماهی
nephralgia U درد گرده
nephritic U دچارناخوشی گرده
pouncing U گرده نقاش
disk drives U گرده چرخان
vaults U گرده ماهی
ridgewise U گرده ماهی
disk U گرده قرص
reg U گشن گرده
vault U گرده ماهی
domes U گرده ماهی
pounced U گرده نقاش
ridgeways U گرده ماهی
fish backed U گرده ماهی
paranephric U نزدیک گرده
color disk U گرده رنگها
reg U گرده لقاح
pounces U گرده نقاش
pounce U گرده نقاش
disk drive U گرده چرخان
disk unit U واحد گرده
ridged U گرده ماهی
disk drives U گرده ران
disks U گرده قرص
convex U گرده ماهی
diskette U گرده کوچک
induction disk U گرده القائی
disk drive U گرده ران
round timber U گرده بینه
dome U گرده ماهی
fixed head disk U گرده با نوک ثابت
farinose U شبیه گرده گیاه
loculus U حفره کیسه گرده
pollenizer U درخت نر گرده افشان
pollinose U شبیه گرده گیاهی
gibbous U گرده ماهی گوژپشت
paranephros U دژ پیه روی گرده
puffballs U سماروق گرده افشان
pollinium U توده ذرات گرده گل
pollenizer U درخت گرده افشان
disk controller U کنترل کننده گرده
puffball U سماروق گرده افشان
paranephritis U اماس غده روی گرده
nephritic U درمان کننده ناخوشی گرده
his kidnegs have gone w U گرده هایش درست کارنمیکنند
hip roof U پشت بام گرده ماهی
leaf fat U لایه پیه دور گرده خوک
sori U خوشههای گرده گیاهی خوشه هاگی
styloipodium U گرده بالای میوه گیاهان چتری
autogamy U لقاح وباروری بوسیله گرده خودگل
self fruitful U تولید مثل بوسیله گرده خود
autogamous U مربوط به لقاح یا باروری گل بوسیله گرده خودش
integrated U ای که حاوی گرده وسایل جانبی است که با هم سیستم کامپیوتری را تشکیل می دهند
stencils U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciling U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencil U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciled U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilling U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilled U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
logs U گرد بینه گرده بینه
log U گرد بینه گرده بینه
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
withstand U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
exploit U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
preached U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
to wipe out U پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
checked U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
exploits U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
woo U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
wooed U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
exploiting U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
check U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
preaches U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
infringes U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
preach U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
sterilizing U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizes U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilised U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
woos U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
to use effort U کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
sterilises U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilize U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilising U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringing U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com