English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dextrorotation U گردش بطرف قطب راست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
deasil U متمایل بطرف راست
starboard U بطرف راست حرکت کردن
rotation in a clockwise direction U گردش به راست
right handed rotation U گردش به راست
clockwise rotation U گردش به راست
No left [right] turn! U گردش به چپ [راست] ممنوع!
chinaman U زمین خوردن و بلند شدن توپ توپ انداز چپ- دست بطرف توپزن راست دست
side sweep and over under U گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
skyward U بطرف اسمان بطرف بالا
dexiotropic U واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
dexiotropous U واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
attention to port U احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
The main road bears to the right. U این جاده اصلی به کمی راست [مورب در سمت راست] ادامه دارد.
bi directional U چاپگری که میتواند حروف را از چپ به راست و از راست به چپ با توجه به حرکت نوک به جلو و عقب روی صفحه چاپ کند.
constant displacement pump U پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
plain dealing U معامله راست حسینی راست باز
To lead an idle life. U راست راست راه رفتن ( ول بیکار )
one two U ضربههای چپ و راست ضربه چپ با هوک راست
orthotropous U دارای تخمک راست راست اسه
flowchart template U یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
off U خارج از محدوده مدافع خط مربوط به سمت راست زمین کریکت سمت راست اسب مسیر خیس و کندکننده سرعت
columnleft U فرمان ستون به چپ چپ یا به راست راست
half face U نیم به راست راست یانیم به چپ چپ
equation of exchange U همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
underhook U گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
right justify U هم تراز کردن از راست تنظیم کردن از راست
side step U فرمان یک قدم به چپ یا به راست برداشتن یک قدم به چپ یا به راست
guide left U فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
levo U بطرف چپ
in- U بطرف
at U بطرف
into U بطرف
in U بطرف
pakkorro U بطرف بیرون
abaft U بطرف عقب
with U بطرف درجهت
edgewise U بطرف لبه
mediad U بطرف وسط
upgrades U بطرف بالا
aport U بطرف چپ کشتی
atop U بطرف بالا
apporro U بطرف جلو
upwards U بطرف بالا
onwards U بطرف جلو
to U بطرف روبطرف
manward U بطرف انسان
mesail U بطرف وسط
mesal U بطرف وسط
rearward U بطرف عقب
riverward U بطرف رودخانه
without U بطرف خارج
on U بعلت بطرف
toward U بطرف نسبت به
heavenward U بطرف اسمان
upgrading U بطرف بالا
frontwards U بطرف جلو
edgeways U بطرف جلوباشد
upward U بطرف بالا
cephalad U متمایل بطرف سر
to win over to one's side U بطرف خوداوردن
homeward U بطرف منزل
coastwards U بطرف ساحل
coastward U بطرف ساحل
home U بطرف خانه
orients U بطرف خاوررفتن
orienting U بطرف خاوررفتن
orient U بطرف خاوررفتن
cityward U بطرف شهر
homes U بطرف خانه
to the east of U بطرف مشرق
eastwards U بطرف مشرق
earthwards U بطرف زمین
frontward U بطرف جلو
upgraded U بطرف بالا
forwards U بطرف جلو
dorsad U بطرف پشت
downwards U بطرف پائین
upgrade U بطرف بالا
earthward U بطرف زمین
nobbling U بطرف خود اوردن
gravitating U متمایل شدن بطرف
nobbles U بطرف خود اوردن
nobbled U بطرف خود اوردن
gravitated U متمایل شدن بطرف
nobble U بطرف خود اوردن
gravitates U متمایل شدن بطرف
upwell U بطرف بالا رفتن
southern U جنوبا بطرف جنوب
ashore U بکنار بطرف ساحل
outwards U بطرف خارج بیرونی
northeastward U بطرف شمال شرقی
norther U بیشتر بطرف شمال
northwardly U بطرف شمال شمالی
northwestwards U بطرف شمال غربی
outward U بطرف خارج بیرونی
downstroke U ضربه بطرف پایین
front U بطرف جلو روکردن به
fronting U بطرف جلو روکردن به
gravitate U متمایل شدن بطرف
inwards or inward U بطرف داخل بباطن
stern ward U بطرف عقب کشتی
inboard U بطرف مرکز کشتی
ina northerly direction U بطرف شمال شمالا
cephalad U متمایل بطرف راس
uptilt U بطرف بالا کج کردن
biteuro chagi U ضربه پا بطرف اریب
downswing U نوسان بطرف پایین
upstroke U خط منبسط بطرف بالا
upthrust U حرکت بطرف بالا
ap chagi U ضربه پا بطرف جلو
athwart U از طرفی بطرف دیگر
southeastward U بطرف جنوب شرقی
leans U تکیه دادن بطرف
astern U بطرف عقب پسین
lean U تکیه دادن بطرف
leaned U تکیه دادن بطرف
stern wards U بطرف عقب کشتی
adaxial U متمایل بطرف محور
phototropism U گرایش بطرف نور
half left U فرمان نیم به چپ چپ یا نیم به راست راست
upthrow U بطرف بالاانداختن تحول شدید
overhand U بازی با دست بطرف بالا
strelli U غلت عقب بطرف بالانس
upthrust U بطرف بالا پرتاب کردن
upstroke U حرکت قلم بطرف بالا
south wards U بطرف جنوب متمایل بجنوب
transposing U بطرف دیگر معادله بردن
transposes U بطرف دیگر معادله بردن
transpose U بطرف دیگر معادله بردن
soiuth ward U بطرف جنوب متمایل بجنوب
step turn U چرخش بطرف پایین تپه
retrorse U بطرف پایین و عقب خم شده
outcurve U انحنا یا خمیدگی بطرف خارج
cockshot U پرتاب تیر بطرف هدف
westward U بسوی باختر بطرف مغرب
cockshy U پرتاب تیر بطرف هدف
westwards U بسوی باختر بطرف مغرب
evanesce U بطرف صفر میل کردن
adductor U تمایل عضو بطرف محور
bate U بال زدن بطرف پایین
pulls U بطرف خود کشیدن کشش
pull U بطرف خود کشیدن کشش
capacole U چرخش بطرف چپ وراست پلکان مارپیچ
called shot U ضربه معین بطرف گوی یاکیسه یا هر دو
gravitating U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitates U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitated U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitate U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
binds U کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
to push down U بطرف پایین هل دادن یا پرت کردن
bind U کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
levorotatory U دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
banked turn U انحنای پیست اتومبیلرانی بطرف داخل
levorotary U دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
comebacker U ضربه توپ زمینی بطرف توپزن
place kick U توپ را از روی زمین با پا بطرف دروازه زدن
lordosis U انحنای زیاد ستون فقرات بطرف جلو
banking track U انحنای پیست دوچرخه سواری بطرف داخل
to face somebody [something] U چهره خود را بطرف کسی [چیزی] گرداندن
downbeat U حرکت چوب رهبر ارکست بطرف پایین
out and in U گویی که با پیچش بطرف شیارمی رود و برمی گردد
in and in U مرتبا بطرف داخل یک نوع قمار چهار طاسی
leg break U بلند شدن توپ از سمت توپزن بطرف میله
deflection U ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
deflections U ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
upload U نیروئی که به صورت قائم بطرف بالا عمل میکند
downwash U زاویه انحراف هوا بطرف پایین دراثر برخورد با یک ایرفویل
nose down U خارج شدن هواپیما از پروازتراز بطرف شیرجه و کاهش ارتفاع
transposition U انتقال اعدادمعلوم بیکسو ومجولات بطرف دیگر معادله فراگذاری
wash in U پیچش بال بطوریکه زاویه نصب ان بطرف نوک کاهش یابد
retrorocket U راکتی که برای مخالفت باحرکت رسانگر بطرف جلوروی ان نصب میشود
skate off U حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
jet propulsion U جهش و کشش جسمی بطرف جلو در اثر خروج مایع جهندهای در جهت عقب
tabbed flap U فلپی که لبه فرار ان لولا شده و تا زاویهای بزرگتراز زاویه اصلی بطرف پایین منحرف میشود
upwash U حرکت هوا بطرف بالا درجلوی لبه حمله بال مادون صوت که منجر به تولید برامیگردد
walking U گردش
itineracy U گردش
on the rove U در گردش
meandered U گردش
meanders U گردش
meander U گردش
circumrotation U گردش
flowine U خط گردش
counterclockwise rotation U گردش به چپ
flowline U خط گردش
meandering U گردش
ambulation U گردش
revolution U گردش
revolutions U گردش
traversing U گردش
raced U گردش
race U گردش
nutation U گردش
runs U گردش
run U گردش
hike U گردش
hiked U گردش
traverses U گردش
cycle U گردش
paseo U گردش
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com