Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
wire pulling
U
گربه رقصانی تحریک سیاست بازی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to pull the wires
U
گربه رقصانی کردن
Pied Piper
U
تحریک کننده توده مردم
[سیاست]
rabble-rouser
U
تحریک کننده توده مردم
[سیاست]
play cat and mouse with someone
<idiom>
U
موش و گربه بازی کردن
carpetbag
U
سیاست بازی ودغلکاری کردن
mugwump
U
سیاست و حزب بازی دوری میکند
genet
U
جانور پستاندارکوچک گوشت خواری شبیه گربه زباد یا گربه معمولی
feline
U
وابسته به تیره گربه گربه صفت
We are firm believers that party politics has no place in foreign policy.
U
ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
policy maker
U
سیاست ساز و سیاست افرین تعیین کننده خط مشی سیاسی
monetrarist keynesian debate
U
اینکه ایا سیاست پولی موثر است یا سیاست مالی
monetarists
U
طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
shinny
U
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
harlequinade
U
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame
U
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
cutthroat
U
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
gamesmanship
U
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
misplay
U
بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
game
U
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
fire fight
U
ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
dib
U
ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
kiss in the ring
U
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
to make a trick
U
با کارت شعبده بازی کردن
[ورق بازی]
shinney
U
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
inning
U
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
crampet game
U
بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
harlepuinade
U
نمایش لال بازی ودلقک بازی
charlatanic
U
امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
tom cat
U
گربه نر
malkin
U
گربه
cat
گربه
ventus's shell
U
کس گربه
gib cat
U
گربه نر
grimalkin
U
گربه
neko
U
گربه
air drain
U
گربه رو
flues
U
گربه رو
tomcat
U
گربه نر
puss
U
گربه
felid
U
گربه
moggy
U
گربه
the cat has nine lives
U
گربه
flue
U
گربه رو
tomcats
U
گربه نر
cats
U
گربه
lemon grass
U
گربه دشتی
gib cat
U
گربه اخته
felid
U
گربه مانند
felidae
U
تیره گربه
Persian cat
U
گربه ایرانی
tabbies
U
گربه ماده
gib
U
گوه گربه نر
to lead one a dance
U
گربه رقصاندن
mewing
U
صدای گربه
mew
U
صدای گربه
silure
U
گربه ماهی
lead one a dance
U
گربه رقصاندن
sheat fish
U
گربه ماهی
gatophobia
U
گربه هراسی
galeophobia
U
گربه هراسی
kitties
U
بچه گربه
ailurophobia
U
گربه هراسی
grimalkin
U
گربه ماده
tabby
U
گربه ماده
cattier
U
گربه صفت
cattiest
U
شبیه گربه
cattiest
U
گربه صفت
catty
U
شبیه گربه
reflecting stud
U
چشم گربه
pussies
U
گربه وار
meaow
U
صدای گربه
meow
U
صدای گربه
pussy
U
گربه وار
cattier
U
شبیه گربه
kitty
U
بچه گربه
tom
U
جنس نر گربه نر
toms
U
جنس نر گربه نر
catfish
U
گربه ماهی
catty
U
گربه صفت
abyssinian
U
نژادی از گربه
wildcat
U
گربه وحشی
wildcats
U
گربه وحشی
foumart
U
گربه قطبی
foumart
U
گربه شمالی
fitchet
U
گربه قطبی
caracal
U
گربه صحرایی
tiger cat
U
گربه وحشی
cattiness
U
گربه صفتی
tabby cat
U
گربه خط دار
cat's paw
U
پنجه گربه
cat's paws
U
پنجه گربه
cathead
U
کله گربه
cattily
U
گربه وار
cats eye
U
چشم گربه
kittens
U
بچه گربه
heating flue
U
تنوره گربه رو
catlike
U
گربه وار
cattish
U
گربه وار
catling
U
بچه گربه
to pull the strings
U
گربه رقصاندن
felinity
U
گربه صفتی
mewed
U
صدای گربه
cowries
U
نوعی کس گربه
kitten
U
بچه گربه
civet
U
گربه زباد
cri du chat
U
گربه اوایی
kit
U
بچه گربه
kits
U
بچه گربه
kitling
U
بچه گربه
cowrie
U
نوعی کس گربه
cowry
U
نوعی کس گربه
cat gets one's tongue
<idiom>
U
گربه زبونش را خورده
They fight like cat and dog.
U
مانند سگ و گربه به هم می پرند.
caterwauled
U
صدای شیون گربه
catamountain
U
یکجور گربه دشتی
caterwauling
U
صدای شیون گربه
tabby cat
U
گربه ببری یا پلنگی
miaou
U
صدای گربه میومیو
caterwaul
U
صدای شیون گربه
neko ashi dachi
U
ایستادن گربه سان
kittenish
U
مثل بچه گربه
caterwauls
U
صدای شیون گربه
leopard
U
پلنگ گربه وحشی
gib
U
گربه صفت بودن
serval
U
گربه دشتی افریقایی
miaow
U
صدای گربه میومیو
miaowed
U
صدای گربه میومیو
miaowing
U
صدای گربه میومیو
viverrine
U
خانواده گربه زباد
miaows
U
صدای گربه میومیو
beom seogi
U
گربه سان ایستادن
pussy
U
ریم الود گربه
catamount
U
یکجور گربه دشتی
pussies
U
ریم الود گربه
leopards
U
پلنگ گربه وحشی
viverrine
U
شبیه گربه زباد
Bureaucracy . Red tape .
U
کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
Siamese cat
U
گربه چشم ابی ولاغرسیامی
The cat dreams of mice.
<proverb>
U
گربه در خواب موش بیند.
A cat has nine lives .
<proverb>
U
گربه هفت جان دارد .
fitchew
U
پوست راسو یا گربه قطبی
fisch
U
پوست راسو یا گربه قطبی
Siamese cats
U
گربه چشم ابی ولاغرسیامی
margay
U
گربه پلنگی امریکای جنوبی
hemp nettle
U
گیاهان جنس کله گربه
linsang
U
گربه زباد برمه وجاوه
There is not room no swing a cat .
<proverb>
U
گربه را مجال گذز نیست .
rumpy
U
یکجور گربه بی دم در جزیره man of isle
fleas i. doges and cats
U
کیک هاسگ و گربه را اذیت می کنند
cougars
U
گربه وحشی پشمالو یوزپلنگ امریکایی
cougar
U
گربه وحشی پشمالو یوزپلنگ امریکایی
manx cat
U
گربه اهلی موکوتاه ودم کوتاه
Two cas and a mouse , two wives in one house , two.
<proverb>
U
دو گربه و یک موش ,دو زن در یک خانه و دو سگ و یک استخوان هرگز سلوکشان نشود .
The cat ate the whole mouse.
U
گربه تمام موش راخورد ( گوشت ،استخوان وغیره )
No matter which way you fling a cat, it will light.
<proverb>
U
گربه را هر طورى بیندازند روى چهار دست و پا پائین مى آید.
catgut
U
روده گربه وغیره که برای بخیه زدن درجراحی بکارمیرود
politic
U
سیاست
policies
U
سیاست
politcs
U
سیاست
politics
U
سیاست
policy
U
سیاست
king craft
U
سیاست
diplomacy
U
فن سیاست
kingcraft
U
سیاست
policy-making
U
سیاست گذاری
politician
U
وارددر سیاست
employment policy
U
سیاست اشتغال
politician
U
سیاست مدار
politicians
U
اهل سیاست
politicians
U
وارددر سیاست
acrobats
U
سیاست باز
politician
U
اهل سیاست
development policy
U
سیاست توسعه
acrobat
U
سیاست باز
diplomacy
U
سیاست سیاستمداری
colonialism
U
سیاست مستعمراتی
health policy
U
سیاست بهداشتی
social policy
U
سیاست اجتماعی
public policy
U
سیاست عمومی
public life
U
زندگی در سیاست
politicians
U
سیاست مدار
commercial policy
U
سیاست بازرگانی
policy of contianment
U
سیاست تحدیدی
politcs
U
علم سیاست
king craft
U
سیاست پادشاهی
political sclence
U
سیاست مدن
wage policy
U
سیاست دستمزد
policy makers
U
سیاست گذاران
expansionary policy
U
سیاست انبساطی
realpolitik
U
سیاست زور
policy making
U
سیاست گذاری
power politics
U
سیاست زور
realpolitik
U
سیاست عملی
fair deal
U
سیاست منصفانه
politics
U
سیاست مدون
realpolitik
U
سیاست تجربی
politics
U
علم سیاست
the policy of the government
U
سیاست دولت
fiscal policy
U
سیاست مالیاتی
politcs
U
سیاست شناسی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com