English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
wire pulling U گربه رقصانی تحریک سیاست بازی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to pull the wires U گربه رقصانی کردن
Pied Piper U تحریک کننده توده مردم [سیاست]
rabble-rouser U تحریک کننده توده مردم [سیاست]
play cat and mouse with someone <idiom> U موش و گربه بازی کردن
carpetbag U سیاست بازی ودغلکاری کردن
mugwump U سیاست و حزب بازی دوری میکند
genet U جانور پستاندارکوچک گوشت خواری شبیه گربه زباد یا گربه معمولی
feline U وابسته به تیره گربه گربه صفت
We are firm believers that party politics has no place in foreign policy. U ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
policy maker U سیاست ساز و سیاست افرین تعیین کننده خط مشی سیاسی
monetrarist keynesian debate U اینکه ایا سیاست پولی موثر است یا سیاست مالی
monetarists U طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
shinny U بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
harlequinade U بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame U مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
cutthroat U بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
gamesmanship U مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
misplay U بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
game U وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
fire fight U ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
dib U ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
kiss in the ring U بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
to make a trick U با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
shinney U بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
inning U گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
crampet game U بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
harlepuinade U نمایش لال بازی ودلقک بازی
charlatanic U امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
tom cat U گربه نر
malkin U گربه
cat گربه
ventus's shell U کس گربه
gib cat U گربه نر
grimalkin U گربه
neko U گربه
air drain U گربه رو
flues U گربه رو
tomcat U گربه نر
puss U گربه
felid U گربه
moggy U گربه
the cat has nine lives U گربه
flue U گربه رو
tomcats U گربه نر
cats U گربه
lemon grass U گربه دشتی
gib cat U گربه اخته
felid U گربه مانند
felidae U تیره گربه
Persian cat U گربه ایرانی
tabbies U گربه ماده
gib U گوه گربه نر
to lead one a dance U گربه رقصاندن
mewing U صدای گربه
mew U صدای گربه
silure U گربه ماهی
lead one a dance U گربه رقصاندن
sheat fish U گربه ماهی
gatophobia U گربه هراسی
galeophobia U گربه هراسی
kitties U بچه گربه
ailurophobia U گربه هراسی
grimalkin U گربه ماده
tabby U گربه ماده
cattier U گربه صفت
cattiest U شبیه گربه
cattiest U گربه صفت
catty U شبیه گربه
reflecting stud U چشم گربه
pussies U گربه وار
meaow U صدای گربه
meow U صدای گربه
pussy U گربه وار
cattier U شبیه گربه
kitty U بچه گربه
tom U جنس نر گربه نر
toms U جنس نر گربه نر
catfish U گربه ماهی
catty U گربه صفت
abyssinian U نژادی از گربه
wildcat U گربه وحشی
wildcats U گربه وحشی
foumart U گربه قطبی
foumart U گربه شمالی
fitchet U گربه قطبی
caracal U گربه صحرایی
tiger cat U گربه وحشی
cattiness U گربه صفتی
tabby cat U گربه خط دار
cat's paw U پنجه گربه
cat's paws U پنجه گربه
cathead U کله گربه
cattily U گربه وار
cats eye U چشم گربه
kittens U بچه گربه
heating flue U تنوره گربه رو
catlike U گربه وار
cattish U گربه وار
catling U بچه گربه
to pull the strings U گربه رقصاندن
felinity U گربه صفتی
mewed U صدای گربه
cowries U نوعی کس گربه
kitten U بچه گربه
civet U گربه زباد
cri du chat U گربه اوایی
kit U بچه گربه
kits U بچه گربه
kitling U بچه گربه
cowrie U نوعی کس گربه
cowry U نوعی کس گربه
cat gets one's tongue <idiom> U گربه زبونش را خورده
They fight like cat and dog. U مانند سگ و گربه به هم می پرند.
caterwauled U صدای شیون گربه
catamountain U یکجور گربه دشتی
caterwauling U صدای شیون گربه
tabby cat U گربه ببری یا پلنگی
miaou U صدای گربه میومیو
caterwaul U صدای شیون گربه
neko ashi dachi U ایستادن گربه سان
kittenish U مثل بچه گربه
caterwauls U صدای شیون گربه
leopard U پلنگ گربه وحشی
gib U گربه صفت بودن
serval U گربه دشتی افریقایی
miaow U صدای گربه میومیو
miaowed U صدای گربه میومیو
miaowing U صدای گربه میومیو
viverrine U خانواده گربه زباد
miaows U صدای گربه میومیو
beom seogi U گربه سان ایستادن
pussy U ریم الود گربه
catamount U یکجور گربه دشتی
pussies U ریم الود گربه
leopards U پلنگ گربه وحشی
viverrine U شبیه گربه زباد
Bureaucracy . Red tape . U کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
Siamese cat U گربه چشم ابی ولاغرسیامی
The cat dreams of mice. <proverb> U گربه در خواب موش بیند.
A cat has nine lives . <proverb> U گربه هفت جان دارد .
fitchew U پوست راسو یا گربه قطبی
fisch U پوست راسو یا گربه قطبی
Siamese cats U گربه چشم ابی ولاغرسیامی
margay U گربه پلنگی امریکای جنوبی
hemp nettle U گیاهان جنس کله گربه
linsang U گربه زباد برمه وجاوه
There is not room no swing a cat . <proverb> U گربه را مجال گذز نیست .
rumpy U یکجور گربه بی دم در جزیره man of isle
fleas i. doges and cats U کیک هاسگ و گربه را اذیت می کنند
cougars U گربه وحشی پشمالو یوزپلنگ امریکایی
cougar U گربه وحشی پشمالو یوزپلنگ امریکایی
manx cat U گربه اهلی موکوتاه ودم کوتاه
Two cas and a mouse , two wives in one house , two. <proverb> U دو گربه و یک موش ,دو زن در یک خانه و دو سگ و یک استخوان هرگز سلوکشان نشود .
The cat ate the whole mouse. U گربه تمام موش راخورد ( گوشت ،استخوان وغیره )
No matter which way you fling a cat, it will light. <proverb> U گربه را هر طورى بیندازند روى چهار دست و پا پائین مى آید.
catgut U روده گربه وغیره که برای بخیه زدن درجراحی بکارمیرود
politic U سیاست
policies U سیاست
politcs U سیاست
politics U سیاست
policy U سیاست
king craft U سیاست
diplomacy U فن سیاست
kingcraft U سیاست
policy-making U سیاست گذاری
politician U وارددر سیاست
employment policy U سیاست اشتغال
politician U سیاست مدار
politicians U اهل سیاست
politicians U وارددر سیاست
acrobats U سیاست باز
politician U اهل سیاست
development policy U سیاست توسعه
acrobat U سیاست باز
diplomacy U سیاست سیاستمداری
colonialism U سیاست مستعمراتی
health policy U سیاست بهداشتی
social policy U سیاست اجتماعی
public policy U سیاست عمومی
public life U زندگی در سیاست
politicians U سیاست مدار
commercial policy U سیاست بازرگانی
policy of contianment U سیاست تحدیدی
politcs U علم سیاست
king craft U سیاست پادشاهی
political sclence U سیاست مدن
wage policy U سیاست دستمزد
policy makers U سیاست گذاران
expansionary policy U سیاست انبساطی
realpolitik U سیاست زور
policy making U سیاست گذاری
power politics U سیاست زور
realpolitik U سیاست عملی
fair deal U سیاست منصفانه
politics U سیاست مدون
realpolitik U سیاست تجربی
politics U علم سیاست
the policy of the government U سیاست دولت
fiscal policy U سیاست مالیاتی
politcs U سیاست شناسی
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com