English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dear bought U گران تمام شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
i paid dear for it U برای من گران تمام شد
i paid dearly for it U بسیار گران برایم تمام شد
pyrrhic victory U پیروزی ای که بی اندازه گران تمام شد
I paid dearly for this mistake . U این اشتباه برایم گران تمام شد
Other Matches
dear bought U جنس گران خریداری شده خریداری به قیمت گران
beta software U نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminates U تمام شدن تمام کردن
terminate U تمام شدن تمام کردن
terminated U تمام شدن تمام کردن
pricey U گران
heavies U گران
dearest U گران
sumptuous U گران
dearer U گران
heavy U گران
dear U گران
dearly U گران
dears U گران
heavier U گران
costly U گران
costliest U گران
costlier U گران
onerous U گران
expensive U گران
at a great penny worth U گران
overpriced U گران
heaviest U گران
endears U گران کردن
dear U گران کردن
deluxe U مجلل گران
endear U گران کردن
highs U سخت گران
dearest U گران کردن
highest U سخت گران
dearer U گران کردن
dear bought U گران خرید
high U سخت گران
stingy U گران کیسه
natatores U شنا گران
overpriced <adj.> U بسیار گران
endeared U گران کردن
high interest U بهره گران
massively U گران کوه
high money U پول گران
massive U گران کوه
high priced U گران بها
valuable U گران بها
to sell dearly U گران فروختن
dears U گران کردن
high value U گران قیمت
expensively U گران بها
priceless U بسیار گران
be too dear U گران بودن
big ticket U گران قیمت
too expensive <adj.> U بسیار گران
You have paid too much for your car . U اتوموبیلت را گران خریدی
worth a kings ransom U بسیار گران بها
not too expensive U خیلی گران نباشد.
prohibitive U گران جلوگیری کننده
viscosity U قوام گران روی
It is too expensive. خیلی گران است.
overburden U گران بار شدن
exclusive U منحصر بفرد گران
white elephant U گران و پر خرج و کم فایده
high U وافر گران گزاف
white elephants U گران و پر خرج و کم فایده
highest U وافر گران گزاف
prohibitory U گران جلوگیری کننده
The price of butter has gone up . butter has become expensive . U کره گران شده
highs U وافر گران گزاف
This is really expensive ! U این چه گران است !
assays U عیارگیری فلزات گران قیمت
assay U عیارگیری فلزات گران قیمت
beyoned price U بی قیمت بسیار گران بها
high U وسیله گران یا با کارایی بالا
highest U وسیله گران یا با کارایی بالا
He overcharged us. U پایمان گران حساب کرد
highs U وسیله گران یا با کارایی بالا
costs an arm and a leg <idiom> U [فوق العاده پرخرج یا گران]
She took umbrage at your remark . U سخن شما برایش گران آمد
The hotel has overcharged me . U هتل گران پایم حساب کرده
gems U سنگ گران بها جواهر نشان کردن
a white elephant U شیئی کم مصرف و جا تنگ کن اما گران قیمت
glyptics U کنده کاری در روی سنگهای گران بها
A thing you dont want is dear at any price. <proverb> U چیزى را که نخواهى ,با هر قسمتى برایت گران است.
pallets U ماله مخصوص کوزه گران مالهء صافکاری
pallet U ماله مخصوص کوزه گران مالهء صافکاری
gem U سنگ گران بها جواهر نشان کردن
manganic U دارای مغنیساوابسته بسنگ سیاه شیشه گران
thunderscan U یک پیمایش کننده گران و باوضوح و دقت بالا
Hotel accommodation is rather expensive there. U قیمت [اتاق] هتل آنجا واقعا گران است.
We do not usually go places that cost a lot of money. U ما معمولا به جاهای گران قیمت گردش نمی کنیم.
manganesian U مغنیسایی دارای مغنیساوابسته بسنگ سیاه شیشه گران
white elephant U هر چیز گران که بیخ ریش صاحبش گیر کرده باشد
white elephants U هر چیز گران که بیخ ریش صاحبش گیر کرده باشد
It is too expensive for me to buy ( purchase ). U برای من خیلی قیمتش گران است ( پول خرید آنرا ندارم )
Smoking makes you ill and it is also expensive. U سیگار کشیدن شما را بیمار می کند و این همچنین گران است.
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster U سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
He bought them expensive presents, out of guilt. U او [مرد] بخاطر احساس گناهش برای آنها هدیه گران بها خرید.
lapped U یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lap U یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
beneficial occupancy U اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
full track U تمام شنی خودرو تمام شنی
panorama U تمام نما اینه تمام نما
panoramas U تمام نما اینه تمام نما
bull U گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
bulls U گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
thru U تمام
whole U تمام
rounded U پر تمام
thorough U تمام
out and out U تمام
incomplete U نا تمام
full length U تمام قد
out-and-out U تمام
whole length U تمام قد
yame U تمام
complete U تمام
entire U تمام
full-face U تمام رخ
full face U تمام رخ
all night U در تمام شب
it is all up U تمام شد
completing U تمام
completes U تمام
lion's share U تمام
completed U تمام
off U تمام
full U تمام
through U تمام
It's over. U تمام شد.
full-length U تمام قد
fullest U تمام
dyed-in-the-wool U تمام و کمال
dyed-in-the-wool U به تمام معنی
attains U تمام کردن
go through with <idiom> U تمام کردن
depletable U تمام شدنی
attaining U تمام کردن
attained U تمام کردن
attain U تمام کردن
dyed-in-the-wool U تمام عیار
give out <idiom> U تمام شده
main U بزرگ تمام
fullest U تمام قدرت
to fill out U تمام کردن
fullest U تمام تکمیل
full U تمام قدرت
full U تمام تکمیل
spring-clean U تمام وکمالتمیزکردن
full-page U تمام صفحه
exhaustible U تمام شدنی
f. sixmiles U 6میل تمام
f. and fell U تمام بودن
main U مهم تمام
to finish off U تمام کردن
A whole week U یک هفته تمام
unfinished U تمام نشده
due U تمام شده
end of mission U ماموریت تمام
par excellence U به تمام معنی
fiddle away U تمام کردن
yearlong U یکسال تمام
fulfils U تمام کردن
lie in U تمام شدن
lie-in U تمام شدن
to see through U تمام کردن
cosecant U قطرفل تمام
consumptible U تمام شدنی
consummative U تمام کننده
get (something) over with <idiom> U تمام کردن
completive U تمام کننده
peter U تمام شدن
whole hog U تمام راه
by all means U با تمام وسائل
ammo zero U مهمات تمام
use up U تمام کردن
an a fact U تمام شده
all d. U در تمام روز
fulfills U تمام کردن
all this U تمام اینها
through U تمام شده
yean round U در تمام سال
wrap up U تمام شدن
full-time U تمام وقت
integrate U تمام کردن
integrates U تمام کردن
integrating U تمام کردن
defunct U تمام شده
he is fifty U تمام دارد
to run away with U تمام کردن
to see out U تمام کردن
fulfil U تمام کردن
fulfilled U تمام کردن
all out U باشدت تمام
all risks U تمام خطرات
fulfilling U تمام کردن
all day long <idiom> U تمام روز
passed U تمام شدن
fully automatic machine U تمام اتومات
exhausted U تمام شده
get through U تمام کردن
payment in full U پرداخت تمام
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com