Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
render
U
گرافیکی به طوری که طبیعی به نظر برسد
rendered
U
گرافیکی به طوری که طبیعی به نظر برسد
renders
U
گرافیکی به طوری که طبیعی به نظر برسد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
haze
U
تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
halt
U
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halted
U
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halts
U
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
graphics
U
ترمینال مخصوص با نمایش گرافیکی با resoleetion بالا و صفحه گرافیکی و سایر وسایل ورودی
tablets
U
صفحه گرافیکی یا وسیله مسط ح که به کاربر امکان وارد کردن اطلاعات گرافیکی در کامپیوتر با رسم روی سطح آن میدهد
tablet
U
صفحه گرافیکی یا وسیله مسط ح که به کاربر امکان وارد کردن اطلاعات گرافیکی در کامپیوتر با رسم روی سطح آن میدهد
telnet
U
پروتکل TCP/ IP که به کاربر امکان اتصال و کنترل از طریق اینترنت به کامپیوترهای راه دور میدهد به طوری ککه گویی همان جا هستند و دستورات را تایپ میکند به طوری که گویی در مقابل کامپیوترهستند
physiographic
U
وابسته به اوضاع طبیعی یاجغرافیای طبیعی
naturalism
U
فلسفه طبیعی مذهب طبیعی
feelings indigenous to man
U
احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
not to speak of
<conj.>
U
چه برسد به
to say nothing of
<conj.>
U
چه برسد به
let
[leave]
alone
<conj.>
U
چه برسد به
not to mention
<conj.>
U
چه برسد به
fee tail
U
برسد
still less
U
چه برسد به
never mind
U
چه برسد به
much less
U
چه برسد به
and certainly not
<conj.>
U
چه برسد به
let alone
<idiom>
U
چه برسد به
attention
U
برسد به دست
attentions
U
برسد به دست
Heaven help him this time.
U
خدابدادش برسد
Let her attend to her work .
U
بگذار بکارش برسد
multimillionaire
U
میلیونری که ثروتش بچندمیلیون برسد
adventitious property
U
دارایی که بطورغیر مستقیم به ارث برسد
his days
U
عمرش نزدیک است به پایان برسد
Wait up!
U
صبر بکن!
[تا کسی بیاید یا برسد]
It must be put up to the prime minister .
U
باید بعرض نخست وزیر برسد
to be long in coming
U
خیلی طولش میدهد تا بیاید
[برسد]
to let it get to that point
U
اجازه دادن که به آنجا
[موقعیتی]
برسد
He's due to arrive at ten.
U
او
[مرد]
قرار است ساعت ده برسد.
would-be
U
کسیکه دلش میخواهد بمقامی برسد
finallist
U
کسی که درمسابقه به مرحله نهایی برسد
would be
U
کسیکه دلش میخواهد بمقامی برسد
iterative process
U
فرآیندی که تکرار میشود تا به شرطی برسد
to be a long time in the coming
U
خیلی طولش میدهد تا بیاید
[برسد]
We were afraid lest she should get here too late .
ترسیده بودیم که مبادا دیر اینجا برسد.
truncation
U
حذف رقم یک عدد تا به یک طول مشخص برسد
lip
U
ضربهای که به لبه سوراخ گلف برسد و در ان نیفتد
It is due to be signed this afternoon .
قرار است امروز بعد از ظهر به ا مضاء برسد .
wait up for
<idiom>
U
به رختخواب نرفتن تا اینکه کسی برسد یا اتفاقی بیافتد
the sands are running out
U
مدت ضرب الاجل نزدیک است بپایان برسد
bridged
U
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridge
U
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridges
U
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
He cannot sit up, much less walk
[ to say nothing of walking]
.
U
او
[مرد]
نمی تواند بنشیند چه برسد به راه برود.
necessary line
U
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
Method to my madness
<idiom>
U
هدفی که شخصی دارد هر چند دیوانه وار به نظر برسد
... in such a way that ...
U
طوری ... که ...
in such a way
<adv.>
U
[به]
طوری
... in such a way as to ...
U
طوری ... که ...
perfectionist
U
کسیکه معتقر است که انسان میتواند در اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد
perfectionists
U
کسیکه معتقر است که انسان میتواند در اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد
It is all right . It is o. k.
U
طوری نیست
final setting time
U
مدت زمانی که بتن بدان درجه از سختی برسد که بتواندفشار معین را تحمل کند
reentry vehicle
U
مدول یا قسمتی از سفینه فضایی که مجددا بایستی ازجو عبور کند تا به زمین برسد
pad character
U
حرف اضافی افزوده شده به رشته یا بسته یا فایل تا به اندازه مورد نظر برسد
padding
U
حرف یا رقم افزوده برای پر کردن رشته یا بسته تا به طور مورد نظر برسد.
assembly line
U
دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
assembly lines
U
دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
in such a way as to enable them
U
به طوری که آنها بتوانند
Sh spoke in such a way that…
U
طوری صحبت کرد که
to cut grass close
U
علف را طوری چیدن که کوتاه باشد
to be dressed to kill
U
طوری لباس پوشیدن برای دلبری
seal
U
بستن چیزی بسیارمحکم به طوری که دیگرباز نشود
Its a case of dog eat dog.
U
وضع طوری است که سگ صاحبش رانمی شناسد
I dont feel well. I feel under the weather.
U
حالش طوری نیست که بتواند کار کند
interleaving
U
به طوری که در حین اجرا همزمان آماده می شوند
seals
U
بستن چیزی بسیارمحکم به طوری که دیگرباز نشود
asterisks
U
1-نشانه گرافیکی
graphics tablet
U
لوح گرافیکی
graphic display mode
U
مد نمایش گرافیکی
graphics screen
U
صفحه گرافیکی
graphics resolation
U
وضوح گرافیکی
graphics program
U
برنامه گرافیکی
graphics display
U
نمایش گرافیکی
graphics terminal
U
ترمینال گرافیکی
graphical terminal
U
ترمینال گرافیکی
graphic limits
U
حدود گرافیکی
graphics printer
U
چاپگر گرافیکی
asterisk
U
1-نشانه گرافیکی
graphic output
U
خروجی گرافیکی
desktop
U
همایش گرافیکی
I have got into a jam . Iam in a tight corner . I am in a bad fix.
U
بد طوری گیر کرده ام ( دروضع سختی قرار دارم )
brushed
U
برس خورده به طوری که کرک یا خواب آن شق و براق باشد
circuit
U
طرح گرافیکی یک مدار
vector graphics display
U
بردار نمایش گرافیکی
graphic display resolution
U
وضوح نمایش گرافیکی
graphic input device
U
دستگاه ورودی گرافیکی
interactive graphics system
U
سیستم گرافیکی محاورهای
graphic output device
U
دستگاه خروجی گرافیکی
graphics digitizer
U
دیجیتالی کننده گرافیکی
circuits
U
طرح گرافیکی یک مدار
graphic data structure
U
ساختار داده گرافیکی
nongraphic character
U
کاراکتر غیر گرافیکی
stand alone graphics system
U
سیستم گرافیکی خودکفا
artwork
U
کارها و تصاویر گرافیکی
tweening
U
محاسبه تصاویر میانی که از تصویر ابتدایی شروع تا تصویر دیگر برسد
echoed
U
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echo
U
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
linear
U
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا به جواب برسد.
echoing
U
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoes
U
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
fills
U
پر کردن حروف با جای خالی به طوری که هیچ حرفی جا نماند
fill
U
پر کردن حروف با جای خالی به طوری که هیچ حرفی جا نماند
references
U
فایل داده که طوری نگهداری میشود که قابل ارجاع باشد
gridlock
U
راهبندان مطلق
[به طوری که چهار راههای اصلی بسته شوند]
reference
U
فایل داده که طوری نگهداری میشود که قابل ارجاع باشد
reprogram
U
تغییردادن برنامه به طوری که روی کامپیوتردیگری قابل اجرا باشد
movable
U
نوک دیسک مغناطیسی که در روی دیسک حرکت میکند تا به شیار مورد نظر برسد
polygons
U
شکل گرافیکی با سه یا چند بعد
irregular polygon
U
شی گرافیکی که ابعاد یکسان دارد
macro
U
نمایش گرافیکی مراحل منط قی
polygon
U
شکل گرافیکی با سه یا چند بعد
Veitch diagram
U
نمایش گرافیکی جدول درستی
logical
U
نمایش گرافیکی قط عات منط قی
GINO
U
تابع کنترل گرافیکی به فرترن
graphics input hardware
U
سخت افزار ورودی گرافیکی
QuickTime
U
گرافیکی امکان نمایش میدهد.
flowchart
U
کنترل آن و مسیرهای آن به صورت گرافیکی
flow diagram
U
کنترل آن و مسیرهای آن به صورت گرافیکی
logic
U
نمایش گرافیکی قط عات منط قی
bypassing
U
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
linear
U
روش شکستن ریاضی مشکل به طوری که دو قسمت باکامیوتر قابل حل باشد
bypasses
U
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypassed
U
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypass
U
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
left handed mouse
U
تشخیص Mouse به طوری که کار دو دگمه از پیش مشخص شده است
interleaved
U
بخشی از دو برنامه که جداگانه اجرا می شوند به طوری که به نظر همزمان می آید
Tseng Labs
U
تولیدکننده مجموعه قط عات در آداپتورهای گرافیکی
fogging
U
اثر گرافیکی برای شبیه سازی مه
attributes
U
اندازه و رنگ یک متن یا نمایش گرافیکی
page
U
با قالب و حاشیه و نمایش گرافیکی مختلف
paged
U
با قالب و حاشیه و نمایش گرافیکی مختلف
karnaugh map
U
نمایش گرافیکی وضعیت مدار منط قی
attributing
U
اندازه و رنگ یک متن یا نمایش گرافیکی
attribute
U
اندازه و رنگ یک متن یا نمایش گرافیکی
pages
U
با قالب و حاشیه و نمایش گرافیکی مختلف
warm up
U
اجازه داده به یک ماشین برای بیکار ماندن برای مدتی پس از روشن شدن تا به وضعیت عملیات مط لوب برسد
interleaving
U
تقسیم فضای ذخیره سازی به قسمتهایی به طوری که هر یک جداگانه قابل دستیابی اند
to sugar the pill
<idiom>
U
چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید
[اصطلاح مجازی]
scalable font
U
روش شرح نوشتار طوری که میتواند حروف با اندازههای مختلف ایجاد کند
to sweeten the pill
<idiom>
U
چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید
[اصطلاح مجازی]
tandem
U
دو پردازنده متصل به طوری که اگر اولی خراب شود, دومی جای آن را می گیرد
righted
U
ایجاد حاشیه سمت راست به طوری که متن به صورت صاف قرار گیرد
tandems
U
دو پردازنده متصل به طوری که اگر اولی خراب شود, دومی جای آن را می گیرد
righting
U
ایجاد حاشیه سمت راست به طوری که متن به صورت صاف قرار گیرد
format
U
مرتب کردن متن به طوری که به صورت چاپی روی کاغذ فاهر شود
formats
U
مرتب کردن متن به طوری که به صورت چاپی روی کاغذ فاهر شود
tabbing
U
تنظیم یک ستون از اعداد به طوری که نقاط دهدهی عمودی قرار گرفته اند
lapped
U
ترکیب رنگهای چاپ شده به طوری که هیچ فاصلهای بین آنها نباشد
to sugar-coat the pill
[American E]
<idiom>
U
چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید
[اصطلاح مجازی]
right
U
ایجاد حاشیه سمت راست به طوری که متن به صورت صاف قرار گیرد
lap
U
ترکیب رنگهای چاپ شده به طوری که هیچ فاصلهای بین آنها نباشد
primitive
U
برای تولید اشکال پیچیده تر در برنامه گرافیکی
planar
U
اشیا یا تصاویر گرافیکی که در یک نقشه قرار دارند
page
U
نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
paged
U
نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
contiguous
U
خانههای گرافیکی یا حروفی که بر همدیگر اثر می گذارند
pages
U
نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
programmable function keyboard
U
صفحه کلید دکمه یی برای سیستمهای گرافیکی
schemata
U
شرح گرافیکی فرآیند یا ساختار پایگاه داده ها
half
U
حرکت یا نمایش گرافیکی با نیمی از شدت معمولی
schema
U
شرح گرافیکی فرآیند یا ساختار پایگاه داده ها
learning curve
U
نمایش گرافیکی بدست آوردن دانش در زمان
His sculptures blend into nature as if they belonged there.
U
مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
justifies
U
تغییر فضای بین کلمات یا حروف در متن به طوری که حاشیه راست و چپ مستقیم شود
justify
U
تغییر فضای بین کلمات یا حروف در متن به طوری که حاشیه راست و چپ مستقیم شود
justifying
U
تغییر فضای بین کلمات یا حروف در متن به طوری که حاشیه راست و چپ مستقیم شود
specific code
U
کد برنامه که طوری نوشته شده است که فقط از آدرس ها و مقادیر مطلق استفاده میکند
postfix
U
عملیات ریاضی که به صورت منط قی نوشته شده اند به طوری که عملگر پس از عملوند می آید
decimals
U
تنظیم یک ستون از داده به طوری که نقاط دهدی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
decimal
U
تنظیم یک ستون از داده به طوری که نقاط دهدی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
alphamosaic
U
برای ایجاد حروف گرافیکی و الفبا عددی در تلتکس
venn diagram
U
نمایش گرافیکی رابط ه بین وضعیتهای سیستم یا مدار
blueprints
U
کپی از مجموعه اصلی خصوصیات یا طراحی ها به شکل گرافیکی
blueprint
U
کپی از مجموعه اصلی خصوصیات یا طراحی ها به شکل گرافیکی
graphical
U
مربوط به چیزی که گرافیکی نشان داده شده است
logic
U
نشانه گرافیکی برای نمایش نوعی تابع منط قی
PCX file
U
روش ذخیره سازی فایل تصویر گرافیکی در دیسک
resource
U
گرافیکی که مفید هستند یا توسط چیزی استفاده می شوند
logical
U
گرافیکی که حاوی اطلاعات رنگ مورد نیاز است
scrapbooks
U
که تصاویر گرافیکی که غالباگ استفاده می شوند را ذخیره میکند
scrapbook
U
که تصاویر گرافیکی که غالباگ استفاده می شوند را ذخیره میکند
Targa
U
بیتی . 2-آداپتور گرافیکی با renolation بالا مسافت Truevision
palette
U
مجموعهای از رنگهای قابل دسترس در یک سیستم گرافیکی کامپیوتر
palettes
U
مجموعهای از رنگهای قابل دسترس در یک سیستم گرافیکی کامپیوتر
display tolerance
U
میزان دقتی که با ان اطلاعات گرافیکی می توانند خروجی باشند
panning
U
حرکت افقی داده گرافیکی درعرض یک صفحه نمایش
right
U
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
righted
U
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
righting
U
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
asynchronous
U
اتصال یک ترمینال که به یک وسیله دیگر متصل است به طوری که این دو نیاز نیست هم سان باشند
tile
U
مرتب کردن گروهی از پنجره ها به طوری که در کنار هم و بدون برخورد روی هم نمایش داده شوند
tiles
U
مرتب کردن گروهی از پنجره ها به طوری که در کنار هم و بدون برخورد روی هم نمایش داده شوند
graphic
U
داده ذخیره شده که نشان دهنده اطلاعات گرافیکی است .
indicator
U
نمایش گرافیکی محل و استفاده پرچمهای نشان دهنده در برنامه
symbol
U
نشانه گرافیکی برای نمایش نوعی تابع منط قی در نمودار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com