Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Your passport is no longer valid.
گذرنامه شما دیگر اعتبار ندارد.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
de facto standard
U
سسهای اعتبار به آن ندارد
it is allup with him
U
دیگر امیدی ندارد
completes
U
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completing
U
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
complete
U
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
the interest of it is gone
U
دیگر خوش مزگی یا تازگی ندارد
completed
U
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
He has no influence . He cuts no ice. He carries no weight
U
دیگر کلاهش پشم ندارد ( فاقد نفوذ است )
overdraft
U
حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
overdrafts
U
حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
There is no point in it . It doest make sense . It is meaningless.
U
معنی ندارد ! ( مورد و مناسبت ندارد )
He that blows in the dust fills his eyes.
<proverb>
U
کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد.
unfinanced
U
بدون اعتبار تضمین اعتبار نشده
passports
U
گذرنامه
passport
U
گذرنامه
he is second to none
U
دومی ندارد بالادست ندارد
passport of residence
U
گذرنامه اقامت
passed
U
جواز گذرنامه
refugee's travel document
U
گذرنامه پناهنده
passes
U
جواز گذرنامه
passport number
U
شماره گذرنامه
refugee travel document
U
گذرنامه پناهنده
pass
U
جواز گذرنامه
visas
U
روادید گذرنامه ویزادادن
visa
U
روادید گذرنامه ویزادادن
To cancel ( an invitation , a passport, a cheque).
U
باطل کردن (دعوت ،گذرنامه ،چک )
craft revolving fund
U
حساب اعتبار مربوط به امادهنرهای دستی اعتبار خریدوسایل صنایع دستی
Is your passport in order ?
U
آیا گذرنامه ات مرتب وآماده است ؟
credit system of supply
U
سیستم براورد اعتبار برای تهیه و اماد سیستم تعیین اعتبار خرید اماد
chip
U
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips
U
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise
<adv.>
U
به ترتیب دیگری
[طور دیگر]
[جور دیگر]
conversions
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time
U
دفعه دیگر
[وقت دیگر]
tunnelling
U
روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
he was otherwise ordered
U
جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
shifted
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
request for discharge
U
عرضحال اعاده اعتبار دادن عرضحال اعاده اعتبار
metafile
U
1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say
U
دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
HTML
U
مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
there is no limit to it
U
حد ندارد
there is no style about her
U
ندارد
flicker free
U
ی ندارد
he is not of that stamp
U
را ندارد
it does not weigh with me
U
ندارد
trans shipment
U
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
no object
U
اهمیت ندارد
it lacks soul
U
روح ندارد
it does not matter
U
اهمیت ندارد
he has nothing of his own
U
چیزی ندارد
he has nostomach for the fight
U
سر دعوا ندارد
he has no temperature to day
U
امروز تب ندارد
it is well enough
U
عیبی ندارد
it is of no weight
U
قدرواهمیتی ندارد
no matter
U
اهمیت ندارد
he hasno notion of going
U
سر رفتن ندارد
hadn't
U
ندارد نبایستی
Don’t mention it.
U
قابلی ندارد.
dont mention it
U
اهمیت ندارد
there is no limit to it
U
اندازه ندارد
he has no manners
U
اداب ندارد
it is a soft snap
U
کاری ندارد
No problem at all. It is quite all right .
U
مانعی ندارد
It is no trouble at all.
U
زحمتی ندارد
It is o. k . ( all right ) . it doesent matter .
U
عیب ندارد
Nothing is quite impossible.
U
کارنشد ندارد
She has no axe to grind . She doesnt mean anything .
U
مقصودی ندارد
he has an a. to grind
U
غرضی ندارد
he is out of huomor
U
دماغ ندارد
his hat cover his fanily
U
هیچکس را ندارد
it is nothing new
U
تازگی ندارد
he has no excuse what
U
عذری ندارد
it is nothing out of the way
U
غرابتی ندارد
reputability
U
اعتبار
appropriation symbol
U
کد اعتبار
credited
U
اعتبار
credit
U
اعتبار
credibility
U
اعتبار
void
U
بی اعتبار
influence
U
اعتبار
credit line
U
حد اعتبار
prestigious
U
با اعتبار
validity
U
اعتبار
valuing
U
اعتبار
values
U
اعتبار
value
U
اعتبار
advance
U
اعتبار
advances
U
اعتبار
advancing
U
اعتبار
influenced
U
اعتبار
crediting
U
اعتبار
credits
U
اعتبار
influencing
U
اعتبار
influences
U
اعتبار
authenticity
U
اعتبار
esteem
U
اعتبار
entitlements
U
اعتبار
entitlement
U
اعتبار
estimated
U
اعتبار
line of cerdit
U
خط اعتبار
estimates
U
اعتبار
standing
U
اعتبار
funded
U
اعتبار
reputation
U
اعتبار
importance
U
اعتبار
invalid
U
: بی اعتبار
invalids
U
: بی اعتبار
reputations
U
اعتبار
fund
U
اعتبار
estimating
U
اعتبار
validation
U
اعتبار
creditless
U
بی اعتبار
creditability
U
اعتبار
budgeted
U
اعتبار
prestige
U
اعتبار
budget
U
اعتبار
budgets
U
اعتبار
estimate
U
اعتبار
he means well
U
قصد بدی ندارد
he is indisposed to go
U
میل برفتن ندارد
There is nothing to be ashamed lf .
U
( اینکار ) خجالت ندارد
That is beside the point. It is irrelevant ( inconsequential , immaterial ) .
U
ربطی به موضوع ندارد
he is nothing to me
U
بتمن خویشی ندارد
She never gets any gratitude .
U
دستش نمک ندارد
He cant stand the sight of us.
U
چشم ندارد ما را ببیند
and that is flat(final)!No arguments!
U
چون وچراهم ندارد !
his intentions are good
U
خیال بدی ندارد
Cheating( fraud) does not pay ( prosper).
U
تقلب عاقبت ندارد
There is nothing to be afraid of in driving.
رانندگی که ترس ندارد.
irons in the fire
<idiom>
U
وقت سرخاراندن ندارد
he hasno notion of going
U
خیال رفتن ندارد
it is indifferent to me
U
برای من چه اهمیتی ندارد
it is beyond recall
U
احتمال لغوشدن ندارد
he is short of hands
U
کارگر کافی ندارد
infinite
U
حلقهای که خروج ندارد.
It doesnt look nice . It is useemly.
U
صورت خوشی ندارد
There is no market for it in Iran .
U
درایران مصرفی ندارد
he hasno notion of going
U
میل رفتن ندارد
she cannot bear heat
U
طاقت گرما را ندارد
his hand want's two fingers
U
دستش دو انگشت ندارد
That's not so!
U
این حقیقت ندارد!
it differs nothing from
U
هیچ فرقی با .....ندارد
h does not w.much
U
چندان وزنی ندارد
he is at a loose end
U
کار معینی ندارد
his hand lack one finger
U
دستش یک انگشت ندارد
it is of no importance
U
هیچ اهمیت ندارد
This does not apply to . . .
U
در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
it matters little
U
چندان اهمیت ندارد
there is no reason
U
هیچ دلیل ندارد
That is quitw O. K. That is fine.
U
هیج اشکالی ندارد
it is of no moment
U
هیچ اهمیت ندارد
crying is useless
U
گریه سودی ندارد
there is no exception to that rule
U
ان قانون استثناء ندارد
it is of little worth
U
چندان ارزشی ندارد
Death keeps no calendar.
<proverb>
U
مرگ تاریخ ندارد.
it is not protected by sanctions
U
ضمانت اجرایی ندارد
many hands make light work
<proverb>
U
یک دست صدا ندارد
domains
U
برنامهای که حق کپی ندارد
domain
U
برنامهای که حق کپی ندارد
it takes two to tango
<idiom>
U
[یک دست صدا ندارد]
Nothing is impossible .
U
کار نشد ندارد
that in nothing to me
U
برای من اهمیتی ندارد
there is nothing for it but to
U
چارهای ندارد جز اینکه
a company of good standing
U
شرکتی با اعتبار
bad
U
ناصحیح بی اعتبار
appropriation reimbur sement
U
تامین اعتبار
apportionment
U
واگذاری اعتبار
invalidity
U
عدم اعتبار
appropriation title
U
عنوان اعتبار
credit transfers
U
انتقال اعتبار
reliableness
U
اعتبار موثقیت
advising of credit
U
ابلاغ اعتبار
agricultural credit
U
اعتبار کشاورزی
credit transfer
U
انتقال اعتبار
revolving credit
U
اعتبار گردان
validity of a contract
U
اعتبار قرارداد
validity index
U
شاخص اعتبار
validity criterion
U
ملاک اعتبار
validity coefficient
U
ضریب اعتبار
insecure
U
بی اعتبار متزلزل
validity check
U
بررسی اعتبار
validity check
U
مقابله اعتبار
validation of a model
U
اعتبار یک الگو
credentials
U
اعتبار نامه
under the credit
U
تحت اعتبار
void result
U
نتیجه بی اعتبار
funded
U
اعتبار مالی
revolving fund
U
اعتبار در گردش
roll over credit
U
اعتبار گردان
validity
U
صحت اعتبار
settlement of credit
U
تسویه اعتبار
stock funds
U
اعتبار خریدنقدی
expired
U
بدون اعتبار
validation of a hypothesis
U
اعتبار یک فرضیه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com