English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
effective output admittance U گذرایی موثر خروجی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
effective input admittance U گذرایی موثر ورودی
effective output U خروجی موثر
effective output impedance U ناگذرایی موثر خروجی
admitance U گذرایی
admittance U گذرایی
y U گذرایی
complex admittance U گذرایی مختلط
electrode admittance U گذرایی الکترد
cyclic admittance U گذرایی حلقهای
asynchronous admittance U گذرایی ناهمزمان
transadmittance U گذرایی سراسری
synchronous admittance U گذرایی همزمان
queues U روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queueing U روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queued U روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queue U روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
inequivalence U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که ورودی ها یکسان نباشند وگرنه خروجی نادرست است
non equivalence function U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که ورودی ها مثل هم نباشند وگرنه خروجی غلط است
NEQ U تابع منط قی که خروجی آن درست است اگر ورودی ها مثل هم نباشند و گرنه خروجی نادرست است
equivalence U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که ورودی یکسان نباشند وگرنه خروجی نادرست است
near letter quality U خروجی چاپ شده توسط چاپگرهای نقطه ماتریسی که به اندازه خروجی چاپگرهای با کیفیت حروف عالی خوانانمیباشد
chocked nozzle U خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
flip-flop U قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flopping U قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flopped U قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flops U قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
input output processor U پردازنده ورودی- خروجی پردازشگر ورودی- خروجی
touching U موثر
affecting U موثر
pithy U موثر
telling U موثر
affective U موثر
efficacious U موثر
feckful U موثر
lived U موثر
live U موثر
weighty U موثر
weightiest U موثر
weightier U موثر
punchy U موثر
forcible U موثر
operational U موثر
forceful U موثر
punchier U موثر
punchiest U موثر
pivotal U موثر
operant U موثر
fruitiest U موثر
efficient U موثر
drastic U موثر
drastically U موثر
fruitier U موثر
effectual U موثر
fruity U موثر
moving U موثر
impressive U موثر
perficient U موثر
climacteric <adj.> U موثر
active U موثر
effective U موثر
pathetic U موثر احساساتی
prospective U موثر دراینده
potently U بطورکلی یا موثر
sensational U احساساتی موثر
penetratingly U بطور موثر
sledgehammers U ضربت موثر
effective rainfall U بارندگی موثر
sledgehammer U ضربت موثر
effective radius U شعاع موثر
ineffective U غیر موثر
effective range U برد موثر
stunt advertising U تبلیغ موثر
effective throat U گلوگاه موثر
effective temperature U دمای موثر
real power U توان موثر
effective stress U تنش موثر
effective stimulus U محرک موثر
effective span U دهانه موثر
effective size U اندازه موثر
effective shear U برش موثر
affectingly U بطور موثر
impressively U بطور موثر
movingly U بطور موثر
effective treatment U تسویه موثر
forcefully U بطور موثر
effective time U زمان موثر
effective pressure U فشار موثر
driving U موثر رانندگی
effective current U جریان موثر
active component U مولفه موثر
active current U شدت موثر
active element U مولفه موثر
active material U ماده موثر
active plate U صفحه موثر
active power U توان موثر
actual output U دبی موثر
actual water income U اب ورودی موثر
effective collision U برخورد موثر
effective capacity U فرفیت موثر
an active remedy U چاره موثر
effective time U مدت موثر
effective area U سطح موثر
effective address آدرس موثر
effective address U نشانی موثر
effective width U عرض موثر
impressed voltage U ولتاژ موثر
effective value U جریان موثر
impressiveness U موثر بودن
effective power U توان موثر
effective power U قدرت موثر
noneffective U غیر موثر
effective porosity U تخلخل موثر
effective pitch U گام موثر
effective output U بازداده موثر
effective output U دبی موثر
net head U ارتفاع موثر
effective force U نیروی موثر
effective field U میدان موثر
effective diameter U قطر موثر
live data U داده موثر
sensationally U احساساتی موثر
effective demand U تقاضای موثر
effective charge U بار موثر
effective damage U ضایعات موثر
effective damage U خسارت موثر
clear span U دهانه موثر
mollycoddle U آدم نا موثر
milquetoast U آدم نا موثر
adequate U موثر بودن
work out <idiom> U موثر بودن
effective U عامل موثر
whiner U آدم نا موثر
moanbag U آدم نا موثر
working angle U زاویه موثر
striking U موثر گیرنده
wattful current U جریان موثر
useful voltage U ولتاژ موثر
wimp U آدم نا موثر
namby-pamby U آدم نا موثر
weed U آدم نا موثر
wet U آدم نا موثر
cissy U آدم نا موثر
jessie U آدم نا موثر
jessy U آدم نا موثر
weenie [Am E] U آدم نا موثر
weakling U آدم نا موثر
sissy U آدم نا موثر
pussy [Am E] U آدم نا موثر
wuss(y) U آدم نا موثر
pantywaist [Am En] U آدم نا موثر
softie/softy U آدم نا موثر
inoperative U غیر موثر
sovereigns U عالی و موثر
strikingly U موثر گیرنده
sovereign U عالی و موثر
presses U عامل موثر
press U عامل موثر
pathetically U بطور موثر
input/output U فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
operatively U بطور موثر یا عملی
cross section U سطح مقطع موثر
alternating current resistance U مقدار مقاومت موثر
effective thickness of a wall U ضخامت موثر دیوار
effective wind U مولفه باد موثر
efective U موثر قابل اجرا
effective atomic number U عدد اتمی موثر
effective band width U پهنای موثر نوار
effective beaten zone U منطقه ضربت موثر
rough and ready <idiom> U زبروخشن ولی موثر
worked U موثر واقع شدن
effective unit weight U وزن مخصوص موثر
effective resistance U مقدار مقاومت موثر
resistance to alternating current U مقدار مقاومت موثر
effective size of grain U قطر موثر ذرات
effective strength U استعداد رزمی موثر
total effective collision cross section U سطح مقطع موثر کل
fire for effect U مرحله تیر موثر
maximum reverse r.m.s. voltage U ولتاژ سد موثر حداکثر
gonadotrophic U موثر درغده جنسی
work U موثر واقع شدن
effective tax rate U نرخ موثر مالیاتی
conductance U مقدارهدایت موثر کندوکتانس
effective grain diameter U قطر موثر دانه
effective tax system U نظام موثر مالیاتی
mean effective pressure U فشار موثر متوسط
valid U دارای اعتبار موثر
rate of yield U نرخ بهره موثر
effective through put U توان عملیاتی موثر
effective nuclear charge U بار موثر هسته
effective pattern U منطقه اصابت موثر
efficaciously U بطور نافع و موثر
effective pattern U منطقه اثر موثر
operative U قابل استفاده موثر
input resistance U مقاومت موثر اولیه
ineffectively U بطور غیر موثر
ineffectually U بطور غیر موثر
effectively U بطور موثر یا کارگر
effective radius of a well U شعاع موثر چاه
effective reaction potential U حد موثر نیرومندی واکنش
percutaneous U موثر در زیر پوست
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com