English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
an overgrown ox U گاو زیاد بزرگ شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
gob U کلوخه مقدار بزرگ و زیاد
gobs U کلوخه مقدار بزرگ و زیاد
overpot U در گلدان زیاد بزرگ کاشتن
by far <idiom> U با تفاوت زیاد،بزرگ
biblical proportions U به اندازه بسیار زیاد [بزرگ]
Senneh U سنه [نام قدیم سنندج و از مراکز بزرگ تولید فرش در غرب ایران. گره فارسی به دلیل شباهت زیاد با گره فرش این ناحیه به گره سنه نیز معروف است.]
Other Matches
load call U وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition U احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
My grandparents are six feet under. <idiom> U پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania U مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
big game U صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
macropterous U دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
fossil U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
museum piece U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
I didnt get much sleep. U زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
overbuild U زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
grandparents U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
so large U چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandam U مادر بزرگ ننه بزرگ
grandparent U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
to hold somebody in great respect U کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
cray U نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
surcharges U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
high speed U با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
superabundant U زیاد
egregiously U زیاد
profusely U زیاد
heavily U زیاد
greatly U زیاد
outrageously U زیاد
populous U زیاد
widely U زیاد
high U زیاد
heart break U غم زیاد
effusively U زیاد
highest U زیاد
overly U زیاد
over and above U زیاد
too much U زیاد
highs U زیاد
for all the world U بی کم و زیاد
swingeing U زیاد
intense U زیاد
quite a few <idiom> U زیاد
thick U زیاد
thicker U زیاد
too U زیاد
in quantities U زیاد
supererogatory U زیاد
intensively U زیاد
immoderate U زیاد
tremendously U زیاد
hugely U زیاد
generous U زیاد
extensive U زیاد
very U زیاد
squeamishness U زیاد
ranksack U زیاد
vastly U زیاد
overmuch U زیاد
thickest U زیاد
to a large extent U زیاد
fulsome U زیاد
immane U زیاد
large adv U زیاد
profoundly U زیاد
in excess U زیاد
squeamishly U زیاد
mortally U زیاد
much U زیاد
extortionate U زیاد
mickle or muckle U زیاد
muckle U زیاد
great- U زیاد
greatest U زیاد
not a lettle U زیاد
late U زیاد
many U زیاد
extortionary U زیاد
numerous U زیاد
excessive U زیاد
heartbreak U غم زیاد
rife U زیاد
intensely U زیاد
widest U زیاد
mickle U زیاد
great U زیاد
wider U زیاد
wide U زیاد
plaguily U زیاد
plethoric U زیاد
copious U زیاد
highly U زیاد
no end of U زیاد
glaring U زیاد
superrabundant U خیلی زیاد
over estimate U زیاد براوردکردن
in large U بمقدار زیاد
tabes U لاغری زیاد
tabes U ضعف زیاد
high pressure U فشار زیاد
hypercathexis U نیروگذاری زیاد
hyperemployment U اشتغال زیاد
subtility U دقت زیاد
hyperidrosis U تعرق زیاد
swingeing damages U خسارات زیاد
in large U بمقیاس زیاد
superelevation U ارتفاع زیاد
heavy U زیاد سخت
over blow U زیاد دمیدن
increaser U زیاد کننده
intensification U زیاد کردن
longing U ارزوی زیاد
longings U ارزوی زیاد
over confident U زیاد مطمئن
expanses U فضای زیاد
superrabundant U زیاد فراوان
increscent U زیاد شونده
expanse U فضای زیاد
over issue U زیاد انتشاردادن
fixation U عشق زیاد
fixations U دلبستگی زیاد
to toll up U زیاد شدن
overbusy U زیاد مشغول
fixations U عشق زیاد
high altitude U ارتفاع زیاد
violent pain U درد زیاد
large-scale U بمقدار زیاد
high altitude U از ارتفاع زیاد
heavy poll U رایهای زیاد
abound زیاد بودن
overdrssed U زیاد اراسته
ecstasy U حظ یاخوشی زیاد
ecstasies U حظ یاخوشی زیاد
grnish U زیاد کردن
large scale U بمقدار زیاد
to run rup U زیاد کردن
fixation U دلبستگی زیاد
to be left U زیاد امدن
high yielding farms U با بازده زیاد
over ripe U زیاد رسیده
overblown steel U فولاد با دم زیاد
high yield U با بازده زیاد
high vacuum U خلاء زیاد
high spin U چرخش زیاد
overmoke U زیاد سیگارکشیدن
h.f. U بسامد زیاد
to overleap oneself U زیاد دورافتادن
high precison U دقت زیاد
overwork U زیاد کارکردن
overworked U زیاد کارکردن
overworking U زیاد کارکردن
overburdensome U زیاد سنگین
overworks U زیاد کارکردن
heighten U زیاد کردن
over anxious U زیاد دل واپس
polyphagia U اشتهای زیاد
punctiliousness U دقت زیاد
queazy U زیاد دقیق
quick wit U هوش زیاد
tremendous U مقدار زیاد
mort U مقدار زیاد
much rain U باران زیاد
overwrite U زیاد نوشتن
vehemently U باحرارت زیاد
quillet U دقت زیاد
raff U خیلی زیاد
vehement U باحرارت زیاد
rapturously U با شعف زیاد
musk cat U گریه زیاد
overvoltage U فشار زیاد
ravenous hunger U گرسنگی زیاد
long range U با برد زیاد
cambers U افزایش زیاد
polymathy U دانش زیاد
polyuria U ادرار زیاد
pretentiously U با ادعای زیاد
magna cum laude U با امتیاز زیاد
overlabour U زیاد کارکردن
pretentiousness U ادعایی زیاد
profound interest U دلبستگی زیاد
profuse of gilfts U زیاد بخشنده
mass bombing U بمباران زیاد
macro U رشد زیاد
particularity U دقت زیاد
mass casualties U تلفات زیاد
prosternation U سستی زیاد
prosternation U ضعف زیاد
camber U افزایش زیاد
ravenousness U گرسنگی زیاد
long precision U دقت زیاد
proliferate U زیاد شدن
onding U بارندگی زیاد
propagating U زیاد کردن
proliferated U زیاد شدن
struck with teror U زیاد ترسیده
glares U درخشندگی زیاد
over anxiety U دل واپسی زیاد
heavier U زیاد سخت
glared U درخشندگی زیاد
glare U درخشندگی زیاد
proliferates U زیاد شدن
overstock U زیاد پر کردن
proliferating U زیاد شدن
heavies U زیاد سخت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com