Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
wad
U
کپه کردن لایی گذاشتن
wads
U
کپه کردن لایی گذاشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pads
U
لایی گذاشتن
pad
U
لایی گذاشتن
gasket
U
درز گرفتن لایی گذاشتن
gaskets
U
درز گرفتن لایی گذاشتن
lay off
<idiom>
U
به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
packing
U
لایی
wad
U
لایی
stuffing
U
لایی
bushes
U
لایی
pads
U
لایی
layers
U
لایی
layer
U
لایی
pad
U
لایی
mattresses
U
لایی
padding
U
لایی
mattress
U
لایی
bushing
U
لایی
wads
U
لایی
bush
U
لایی
wadding
U
لایی
stiffener
U
لایی
shim
U
لایی
gaskets
U
لایی
static seal
U
لایی
gasket
U
لایی
distance wadding
U
لایی
stiffeners
U
لایی
laminate
U
چند لایی
filter packing
U
لایی صافی
fillings
U
لایی گذاری
filling
U
لایی گذاری
single conductor cable
U
کابل تک لایی
cellulose wadding
U
لایی سلولزی
stranded conductor
U
کابل تک لایی
padding
U
لایی گذاری
isolator for battery plate
U
لایی باتری
cotton wool
U
لایی پنبه
cotton wool
U
پنبه لایی
heeltap
U
لایی پاشنه
metallic packing
U
لایی فلزی
battery isolator
U
لایی باتری
stranded wire
U
کابل تک لایی
shim
U
لایی فلزی
plywood
U
تخته سه لایی
distance wadding
U
لایی جازم
fix
U
کار گذاشتن نصب کردن ثابت کردن
fixes
U
کار گذاشتن نصب کردن ثابت کردن
lids
U
کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
run into
<idiom>
U
اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
lid
U
کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
laminated beam
U
تیر چند لایی
labyrinth packing
U
لایی واشر لابیرنت
battery jar spacer
U
لایی فرف باتری
pads
U
دفترچه یادداشت لایی
linings
U
به خط شدن نظامیان لایی
lining
U
به خط شدن نظامیان لایی
manifold
U
لوله چند لایی
pad
U
دفترچه یادداشت لایی
falsie
U
لایی پستان بند
cuts
U
عبور کردن گذاشتن
lay down
U
فدا کردن گذاشتن
lodges
U
گذاشتن تسلیم کردن
lodged
U
گذاشتن تسلیم کردن
lodge
U
گذاشتن تسلیم کردن
cut
U
عبور کردن گذاشتن
inserts
U
گذاشتن جاسازی کردن
inserting
U
گذاشتن جاسازی کردن
insert
U
گذاشتن جاسازی کردن
deposit
U
: ته نشین کردن گذاشتن
have
U
صرف کردن گذاشتن
stead
U
گذاشتن حمایت کردن
having
U
صرف کردن گذاشتن
deposits
U
: ته نشین کردن گذاشتن
upholster
U
روکشیدن مبل و لایی و فنرگذاشتن در ان
booster
U
لایی استری منفجر کننده
boosters
U
لایی استری منفجر کننده
in
U
:درمیان گذاشتن جمع کردن
rat race
<idiom>
U
رها کردن ،تنها گذاشتن
deposit
U
ودیعه گذاشتن ذخیره کردن
applies
U
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
in-
U
:درمیان گذاشتن جمع کردن
deposits
U
ودیعه گذاشتن ذخیره کردن
arrange
U
قرار گذاشتن سازمند کردن
arranges
U
قرار گذاشتن سازمند کردن
to hang up
U
معطل کردن مسکوت گذاشتن
arranging
U
قرار گذاشتن سازمند کردن
apply
U
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
applying
U
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
heed
U
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
inserts
U
داخل کردن در میان گذاشتن
inserting
U
داخل کردن در میان گذاشتن
insets
U
افزودن اضافه کردن گذاشتن
auctions
U
حراج کردن بمزایده گذاشتن
to put together
U
بکب کردن پیش هم گذاشتن
heeding
U
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
heeds
U
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
auctioning
U
حراج کردن بمزایده گذاشتن
insert
U
داخل کردن در میان گذاشتن
auctioned
U
حراج کردن بمزایده گذاشتن
to shut up
U
حبس کردن درصندوق گذاشتن
auction
U
حراج کردن بمزایده گذاشتن
louse
U
شپش گذاشتن شپشه کردن
to put a way childish
U
صرف کردن گرو گذاشتن
deteriorate
U
خراب کردن روبزوال گذاشتن
To trample upon justice. To be unfair.
U
پاروی حق گذاشتن ( حق کشی کردن )
accumulate
U
روی هم گذاشتن متراکم کردن
deteriorated
U
خراب کردن روبزوال گذاشتن
deteriorates
U
خراب کردن روبزوال گذاشتن
deteriorating
U
خراب کردن روبزوال گذاشتن
inset
U
افزودن اضافه کردن گذاشتن
dumfound
U
متحیر کردن بلاجواب گذاشتن
arranged
U
قرار گذاشتن سازمند کردن
accumulating
U
روی هم گذاشتن متراکم کردن
accumulates
U
روی هم گذاشتن متراکم کردن
heeded
U
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
dumbfound
U
متحیر کردن بلاجواب گذاشتن
improver
U
لایی که درپشت دامن زنانه میگذارند
dress improver
U
لایی که درپشت دامن زنانه میگذارند
oakum
U
پس مانده الیاف شاهدانه کنف لایی
buster
U
خرج مشتعل کننده استری یا لایی
to soak out the salt of
U
توی اب گذاشتن وکم نمک کردن
to part the hair
U
فرق گذاشتن موی را از هم باز کردن
swindles
U
کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
emplacement
U
پایگاه مستقر کردن کار گذاشتن
skirt
U
دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
skirted
U
دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
swindle
U
کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
swindled
U
کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
skirts
U
دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
adventure
درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
emplace
U
جا گذاشتن موضع گرفتن مستقر کردن یاشدن
cook up
<idiom>
U
اختراع کردن ،ساختن وچیزی روباهم گذاشتن
adventures
U
: درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
the setting of a gem
U
سوار کردن یا کار گذاشتن یانشاندن گوهری
cable laid rope
U
طنابیکه ازسه رشته سه لایی بافته شده باشد
affect
U
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
affects
U
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
chest protector
U
لایی کلفت محافظ سینه توپگیریا داور بیس بال
reefknot
U
گره مربع مخصوص توگذاشتن یا جمع کردن بادبان تو گذاشتن
To leave behinde.
U
جا گذاشتن ( بجا گذاشتن )
staked
U
شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
stake
U
شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
stakes
U
شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
superinduce
U
تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
to leave someone in the lurch
U
کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن
antistatic mat
U
پوششی در قسمت جلوی یک دستگاه مانند یک واحد دیسک که به حالت سکون حساس است لایی ناایستا
reship
U
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
cornering
U
گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
corners
U
گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
corner
U
گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
plywood
U
تخته لایی تخته چند لا
to lay it on with a trowel
U
گذاشتن
apostrophize
U
گذاشتن
placing
U
گذاشتن
lays
U
گذاشتن
to run in
U
تو گذاشتن
getting on in years
U
پا به سن گذاشتن
to trample on
U
گذاشتن
teasing
U
سر به سر گذاشتن
lay
U
گذاشتن
to take in
U
تو گذاشتن
leaving
U
گذاشتن
infiltrating
U
گذاشتن
infiltrates
U
گذاشتن
infiltrated
U
گذاشتن
infiltrate
U
گذاشتن
let
U
گذاشتن
lets
U
گذاشتن
letting
U
گذاشتن
leave
U
گذاشتن
placement
U
گذاشتن
mislaid
U
جا گذاشتن
run home
U
جا گذاشتن
go on
<idiom>
U
گذاشتن
inculcate
U
پا گذاشتن
mislaying
U
جا گذاشتن
mislays
U
جا گذاشتن
take in
U
تو گذاشتن
placements
U
گذاشتن
put
U
گذاشتن
putting
U
گذاشتن
To be gettingh on in years.
U
پا به سن گذاشتن
puts
U
گذاشتن
inculcating
U
پا گذاشتن
inculcates
U
پا گذاشتن
inculcated
U
پا گذاشتن
misplace
U
جا گذاشتن
to pickle a rod for
U
گذاشتن
ti turn in
U
تو گذاشتن
loads
U
گذاشتن
question answer
U
در صف گذاشتن
place
U
گذاشتن
load
U
گذاشتن
places
U
گذاشتن
mislay
U
جا گذاشتن
to leave a margin
U
حاشیه گذاشتن
set down
U
بزمین گذاشتن
reserve
U
کنار گذاشتن
trepass
U
پافرا گذاشتن
cupped
U
فنجان گذاشتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com