Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 183 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
undersized
U
کوچکتر از معمول
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
much less
U
کوچکتر
lessin size
U
کوچکتر
lesser
U
کوچکتر
minor
U
کوچکتر
neath or neath
U
کوچکتر از
in
U
معمول
in-
U
معمول
in vogue
U
معمول
going
U
معمول
usages
U
معمول
usage
U
معمول
usual
U
معمول
the lesser bear
U
خرس کوچکتر
take in
<idiom>
U
کوچکتر کردن
less
U
اصغر کوچکتر
in miniature
U
بمقیاس کوچکتر
as usual
U
مطابق معمول
eccentrically
U
بطورغیر معمول
off season
U
ارزان تر از معمول
enchorial
U
معمول متعارفی
usual conditions
U
شرایط معمول
in character
<idiom>
U
مثل معمول
slow down
<idiom>
U
از حد معمول آرامتر
After the usual courtesies.
U
پس از تعارفات معمول
consuetudinary
U
عادی معمول
fashionably
U
مطابق معمول
by usage
U
یا معمول سابق
To overstep the mark. To go too far.
U
از حد معمول گذراندن
practice
U
معمول به عادت
out of the ordinary
U
غیر معمول
out of the common
U
غیر معمول
off the map
U
غیر معمول
it is usual with him
U
معمول اوست
usu
U
مخفف معمول
as usual
<idiom>
U
طبق معمول
normal
U
هنجار معمول
to be in f.
U
معمول بودن
vogue
U
رسم معمول
to set in
U
معمول شدن
undersized
U
کوچکتر ازاندازه معمولی
beneath
U
روی خاک کوچکتر
This is smaller than that.
U
این کوچکتر از آن است.
cradle-snatcher
U
ایجادرابطهجنسیبا فرد کوچکتر
quite the thing
U
مطابق بارسم معمول
overslept
U
بیش از حد معمول خوابیدن
gangling
U
بلند تراز حد معمول
oversleeping
U
بیش از حد معمول خوابیدن
oversleeps
U
بیش از حد معمول خوابیدن
such dresses are the vogue
U
اینجورلباسهامتداول معمول است
price current
U
صورت نرخهای معمول
intercolonial
U
معمول در میان مستعمرات
habitualness
U
معمول بودن معتادیت
introduction
U
معمول سازی ابداع
it is our usual p to
U
معمول ما این است که
oversleep
U
بیش از حد معمول خوابیدن
institution
U
رسم معمول عرف
it is unusually large
U
ازاندازه معمول بزرگتراست
introductions
U
معمول سازی ابداع
wildcat
U
فشنگ با گلوله کوچکتر ازپوکه
wildcats
U
فشنگ با گلوله کوچکتر ازپوکه
priory
U
دیر یا خانقاه کوچکتر ازصومعه
priories
U
دیر یا خانقاه کوچکتر ازصومعه
compartmentalize
U
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
compartmentalizes
U
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
compartmentalising
U
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
compartmentalises
U
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
compartmentalized
U
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
subsystem
U
بخش کوچکتر سیستم بزرگ
compartmentalizing
U
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
microcopy
U
رونوشت خیلی کوچکتر از اصل
compartmentalised
U
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
international practice
U
طریقه معمول به بین المللی
semidouble
U
دارای گلبرگهای بیشتر از معمول
fair wear and tear
U
خسارت در حد معمولی فرسودگی در حد معمول
cupola practice
U
روش معمول کوره کوپل
retrograde
U
دوران در خلاف جهت معمول
executive length course
U
زمین گلف کوتاهتر و اسانتراز معمول
unorthodox
U
دارای عقیده ناصحیح یا غیر معمول
substandard
U
زیر معیار یا مقیاس معمول یا قانونی
wide angle
U
دارای زاویه دید بیش از معمول
shorter
U
تخته جانبی که از حد معمول کوتاهتر است
wide-angle
U
دارای زاویه دید بیش از معمول
shortest
U
تخته جانبی که از حد معمول کوتاهتر است
short
U
تخته جانبی که از حد معمول کوتاهتر است
executive course
U
زمین گلف کوتاهتر و اسانتراز معمول
compress
U
فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
compresses
U
فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
bar pattern
U
ترام با خطوط مورب با زاویه کوچکتر از 54 درجه
compressing
U
فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
extra-
U
اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
extra
U
اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
dry year
U
سالی که میزان بارندگی در ان از حد معمول کمتر است
wet year
U
سالی که میزان بارندگی از حد معمول سالیانه بیشتراست
extras
U
اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
perspectives
U
ی که از دید کاربر دورتر هستند کوچکتر به نظر می آیند
break bulk point
U
نقطه تقسیم اماد کشتی به داخل قایقهای کوچکتر
clips
U
انتخاب ناحیهای از تصویر که کوچکتر از حالت اصلی است
thread
U
برنامهای که از بخشها و قسمتهای کوچکتر تشکیل شده است
perspective
U
ی که از دید کاربر دورتر هستند کوچکتر به نظر می آیند
clippings
U
انتخاب ناحیهای از تصویر که کوچکتر از حالت اصلی است
clip
U
انتخاب ناحیهای از تصویر که کوچکتر از حالت اصلی است
clipped
U
انتخاب ناحیهای از تصویر که کوچکتر از حالت اصلی است
threads
U
برنامهای که از بخشها و قسمتهای کوچکتر تشکیل شده است
fashionableness
U
توافق بارسم وایین معمول مطابقت باسبک روز
characteristic
U
مقدار نمای یک عدد اعشاری که از حد معمول بزرگتر است
bow-pew
U
[نوعی نیمکت معمول در قرن هجدهم انگلیس و آمریکا]
characteristically
U
مقدار نمای یک عدد اعشاری که از حد معمول بزرگتر است
borrow
U
عملیات در برخی فرآیندهای ریاضی از قبیل تفریق از عدد کوچکتر
borrows
U
عملیات در برخی فرآیندهای ریاضی از قبیل تفریق از عدد کوچکتر
borrowed
U
عملیات در برخی فرآیندهای ریاضی از قبیل تفریق از عدد کوچکتر
mancipation
U
یکجورایین انتقال یاواگذاری که درازادکردن بردگان وکودکان معمول بود
gondolas
U
نوعی قایق که در کانالهای شهر ونیز ایتالیا معمول است
gondola
U
نوعی قایق که در کانالهای شهر ونیز ایتالیا معمول است
cylix
U
ابخوری پایه دار ودسته که درقدیم معمول بوده است
campus network
U
شبکهای که شبکههای محلی کوچکتر را به هم وصل میکند در هر سازمان یا سایت دانشگاهی
backbone
U
گروههای کاری و شبکههای کوچکتر به عنوان بخش هایی به آن وصل هستند
backbones
U
گروههای کاری و شبکههای کوچکتر به عنوان بخش هایی به آن وصل هستند
The capacity of a battery is typically expressed in milliamp-hours.
U
ظرفیت باتری به طور معمول در میلی آمپر در ساعت بیان می شود.
production run
U
اجرای یک برنامه اصلاح شده که بطور معمول اهدافش راباتمام می رساند
enhanced
U
حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
enhancing
U
حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
enhance
U
حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
enhances
U
حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
underdistance
U
روش تمرینی دونده درمسافتی کمتر از معمول مسابقه برای ازدیاد سرعت
Advanced Technology Attachment
U
حالت معمول از واسط SCSI که تحت نام IDE هم شناخته شده است
wafer scale integration
U
یک قطعه بزرگ که از مدارهای مجتمع کوچکتر تشکیل شده است که بهم وصل هستند
segments
U
تقسیم یک برنامه طولانی به بخشهای کوچکتر که بعداگ در صورت نیاز قابل فراخوانی هستند
partition
U
تقسیم فایل بزرگ یا بلاک به واحدهای کوچکتر به راحتی قابل دستیابی و مدیریت هستند
partitions
U
تقسیم فایل بزرگ یا بلاک به واحدهای کوچکتر به راحتی قابل دستیابی و مدیریت هستند
segment
U
تقسیم یک برنامه طولانی به بخشهای کوچکتر که بعداگ در صورت نیاز قابل فراخوانی هستند
micronucleus
U
یکی از دوهسته کوچکتر مرکزی مژه داران که رویش جانور را تحت کنترل دارد
negligence
U
اهمال تفریط معیار ان در CL رفتارو دقتی است که یک فرد بافهم و شعور عادی در امورخود معمول می دارد
refresher
U
حق الوکاله اضافی که هنگام جریان دعوی زمانیکه مدت دادرسی از حد معمول تجاوزکند به وکیل داده میشود
bourgeois
<adj.>
U
از ویژگی های این طبقه متوسط، به طور معمول با اشاره به ارزشهای مادی ادراک شده و یا نگرش مرسوم
partition
U
فایلی که از فایلهای ترتیبی کوچکتر تشکیل شده باشد و هر بخش جداگانه توسط برنامه کنترل قابل دستیابی است
partitions
U
فایلی که از فایلهای ترتیبی کوچکتر تشکیل شده باشد و هر بخش جداگانه توسط برنامه کنترل قابل دستیابی است
decimal
U
نقط های که نشان دهنده تقسیم بین تمام اعداد واحد و بخش کوچکتر کسری عددد دهدهی مثل ... است
decimals
U
نقط های که نشان دهنده تقسیم بین تمام اعداد واحد و بخش کوچکتر کسری عددد دهدهی مثل ... است
backbones
U
شبکه چرخشی سریع که شبکههای چرخشی کوچکتر را بهم وصل میکند
backbone
U
شبکه چرخشی سریع که شبکههای چرخشی کوچکتر را بهم وصل میکند
composite circuit
U
مدار الکترونیکی که از چندین مدار و قطعه کوچکتر تشکیل شده است
chaining
U
اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
assemble
U
قرار دادن محصولات سخت افزاری و نرم افزاری درکنار هم از بخشهای کوچکتر
assembles
U
قرار دادن محصولات سخت افزاری و نرم افزاری درکنار هم از بخشهای کوچکتر
bureau
U
ادارهای که متخصص تایپ داده و پردازش دستهای داده ادارههای کوچکتر است
slice
U
ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر
bureaus
U
ادارهای که متخصص تایپ داده و پردازش دستهای داده ادارههای کوچکتر است
assembled
U
قرار دادن محصولات سخت افزاری و نرم افزاری درکنار هم از بخشهای کوچکتر
slices
U
ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر
inferior planet
U
سیارهای که مدار گردش ان کوچکتر از مدار زمین میباشد
mat
U
مرز تمام رنگی که اطراف تصویر که کوچکتر از پنجره نمایش است نمایش داده میشود
mats
U
مرز تمام رنگی که اطراف تصویر که کوچکتر از پنجره نمایش است نمایش داده میشود
cross-in-square
U
[کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
addressing
U
استفاده از کلمه آدرس کوتاهتر از معمول تا عمل کشف آدرس سریع تر انجام شود
inferior figures
U
حروف یا اعداد کوچکتر که پایین حروف معمولی نوشته می شوند که در فرمولهای ریاضی و شیمی به کار می روند.
coalition
U
مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
coalitions
U
مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
transphasor
U
ترانزیستور نوری که از کریستال ساخته شده است که قادر به تنظیم اشعه اصلی نور طبق سیگنال ورودی کوچکتر است
fractional T
U
روش تقسیم فرفیت از خط ارتباطی T با نرخ مگابیت در ثانیه به کانالهای کوچکتر کیلوبایت در ثانیه که مناسب تر و ارزانتر برای استفاده مشتری هستند
backbones
U
مسیر ارتباطی با سرعت و فرفیت بالا که به زیر شبکههای کوچکتر وصل است و معمولاگ برای وصل کردن سرور ها به شبکه استفاده میشود
backbone
U
مسیر ارتباطی با سرعت و فرفیت بالا که به زیر شبکههای کوچکتر وصل است و معمولاگ برای وصل کردن سرور ها به شبکه استفاده میشود
non-directional design
U
طرح فراگیر
[این نوع طرح در نقاط مختلف بافت دارای جذابیت خاص خود بوده و حالت تکراری فرش های معمول را ندارد.]
digits
U
نشانه یا حرفی که بیان کننده عدد صحیحی است که کوچکتر از پایه عدد استفاده شده است
runoff coefficient
U
ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
digit
U
نشانه یا حرفی که بیان کننده عدد صحیحی است که کوچکتر از پایه عدد استفاده شده است
processor
U
ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
minor diameter
U
قطر کوچکتر قطر اقصر
surrendered
U
الحاق ملک کوچکتر به ملک بزرگتر مستحیل شدن ملک جزء در ملک کل
surrender
U
الحاق ملک کوچکتر به ملک بزرگتر مستحیل شدن ملک جزء در ملک کل
surrenders
U
الحاق ملک کوچکتر به ملک بزرگتر مستحیل شدن ملک جزء در ملک کل
child window
U
پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
blow up
U
تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow-up
U
تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow-ups
U
تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
salachak
U
فرش محرابی یموتی
[این نوع بافت حالت معمول مستطیل شکل فرش را ندارد و قسمت بالای فرش شکل قوسی یا مثلثی دارد.]
styling
U
معمول کردن مد کردن
styles
U
معمول کردن مد کردن
styled
U
معمول کردن مد کردن
style
U
معمول کردن مد کردن
tacit collusion
U
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
pictorial rug
U
قالیچه های تصویری
[قالیچه های پرتره]
[در اینگونه فرش ها نگاره های معمول فرش ها استفاده نمی شود و در آن از تصاویر انسان، حیوان، طبیعت، بناها و حوادث تاریخی بهره می گیرند. به آن نقش غلط نیز می گویند.]
upper memory
U
کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com