English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hot blast cupola U کوپل هوای گرم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cupola practice U روش کوپل
cupola hearth U کوره کوپل
cupola furnace U کوره کوپل
cupola shell U پوسته کوپل
restoring couple U کوپل برگشتی
plenum method U طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
cupola practice U روش معمول کوره کوپل
fog lookouts U دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
turbocharger U گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
turbojet U توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
effluvium U پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
moist air U هوای تر
petticoatsfever U هوای زن
air blast U هوای دم
adverse weather U هوای نامساعد
heavy weather U هوای خراب
agglutinant U هوای التیام
heavy weather U هوای طوفانی
hot blast U هوای دم داغ
humid air U هوای نمناک
humid air U هوای شرجی
intake air U هوای ورودی
liquid air U هوای مایع
air breathing U هوای تنفسی
drippy U هوای گرفته
compressed air U هوای متراکم
circulationg air U هوای در گردش
emergency air U هوای اضطراری
carburetor air U هوای کاربراتور
exhaust air U هوای خروجی
broken weather U هوای بی قرار
forced draft U هوای با فشار
foul weather U هوای خراب
blast roasting U تشویه با هوای دم
foul weather U هوای نامساعد
dead air U هوای راکد
low air pressure U فشار هوای کم
air U هوای دم هوا
out of doors U در هوای ازاد
stable air U هوای پایدار
swelters U هوای گرم
sweltered U هوای گرم
swelter U هوای گرم
secondry air U هوای ثانویه
queen's weather U هوای باز
raininess U هوای بارانی
open air U در هوای ازاد
compressed air U هوای فشرده
out of door U در هوای ازاد
marsh malaria U هوای مردابی
airs U هوای دم هوا
the open U هوای ازاد
marine climate U اب و هوای دریایی
passion U هوای نفس
aired U هوای دم هوا
temperate climate U اب و هوای معتدل
In the open air. U در هوای آزاد.
tire pressure U فشار هوای لاستیک
saturated air U هوای اشباع شده
fair weather U دارای هوای صاف
secondary airflow U جریان هوای فرعی
tire inflation U فشار هوای لاستیک
intake air heater U گرمکن هوای ورودی
effulge U برق هوای باز
forced draft U هوای تحت فشار
liquid air container U مخزن هوای مایع
liquid air U هوای مایع شده
Beautiful music ( weather ) . U موسیقی ( هوای ) قشنگ
intake air U هوای مکیده شده
mouthguard U لوله هوای غواص
oh what a nasty weather U چه هوای کثیفی است
hot blast main U هدایت هوای دم داغ
open exercise U ورزش در هوای ازاد
out door court U زمین هوای ازاد
owl light U هوای گرگ و میش
heatwaves U هوای گرم طولانی
heatwaves U موج هوای گرم
free living U تسلیم هوای نفس
heatwave U هوای گرم طولانی
heatwave U موج هوای گرم
ego trips U تسلیم به هوای نفس
ego trip U تسلیم به هوای نفس
lour U هوای گرفته وابریwerewolf
acclimates U به اب و هوای جدید خو گرفتن
mouthpieces U لوله هوای غواص
mouthpiece U لوله هوای غواص
outdoorsy <adj.> U عاشق هوای آزاد
acclimating U به اب و هوای جدید خو گرفتن
cold fronts U پیشان هوای سرد
cold fronts U جبهه هوای سرد
cold front U پیشان هوای سرد
cold front U جبهه هوای سرد
torchlight U هوای گرگ ومیش
dusk U هوای گرگ ومیش
acclimated U به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimate به آب و هوای جدید خو گرفتن
blast U هوای دم کوره بلند دم
blasts U هوای دم کوره بلند دم
twilight U هوای گرگ ومیش
lowered U هوای گرفته وابری
warm fronts U جبهه هوای گرم
lowering U هوای گرفته وابری
warm front U جبهه هوای گرم
lower U هوای گرفته وابری
cold spell or cold snap <idiom> U یک جعبه هوای سرد
blow cold U هوای سرد دمیدن
blow hot U هوای گرم دمیدن
lowers U هوای گرفته وابری
caisson foundation U پی سازی با هوای فشرده
choke damp U دم :هوای ته چاه یاکان
cooling air U هوای سرد کننده
cooling blower U دمنده هوای سرد
bleed air U هوای کمپرس شده
air tank U کپسول هوای غواصی
air compressor U هوای فشرده ساز
terrestrial environment U وضع عوارض و اب و هوای زمین
sidewinder U موشک هوا به هوای سایدویندر
sensualist U پیرو هوای نفس واحساس
self will U خود رایی هوای نفس
storm door U درب عایق هوای توفانی
sensualize U پیروی از هوای نفس کردن
acclimatization U توافق بااب و هوای یک محیط
inclement weather U هوای بسیار سرد یا طوفانی
To cherish a desire for something . U هوای چیزی ؟ ؟ درسر پروراندن
air lift U دستگاه ابکش با هوای فشرده
acclimatization U عادت کردن به هوای کوهستان
To have a fancy for something . U هوای چیزی را درسر داشتن
Keep an eye on things. U هوای کاررا داشته باش
fair-weather U خوب هنگام هوای صاف
acclimatation U توافق بااب و هوای یک محیط
acclimation U اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
smog U هوای الوده به دود وبخار
air space U قشر هوای دیوار خالی
caliduct U پخش کننده هوای گرم
brisk air U هوای خنک و فرح بخش
thermostat U تنظیم کننده هوای سرد
thermostats U تنظیم کننده هوای سرد
heaving U رقص ناو در هوای طوفانی
Make sure the statuette doesnt topple over . U هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
Sea [mountain] air makes you hungry. U هوای دریایی [کوهستانی] گشنگی می آورد.
Today's weather is mild by comparison. U در مقایسه هوای امروز ملایم است.
She has a craving to travel . U دلش هوای سفر کرده است
The sun is all the more welcome. In this cold weather. U دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
to weather something in winter U چیزی را در معرض [ آب و] هوای زمستانی گذاشتن
thermal target U هوای گرم بالارونده برای بالون
out door U صحرایی در هوای ازاد انجام شده
velocity stacks U لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
surfboat U قایق مخصوص هوای توفانی یا خیزاب
swim bladder U کیسه هوای ماهی مثانه هوایی
sparrow U نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
airspeeds U سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
The room is stuffy. U هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
k valve U شیر ساده روی کپسول هوای غواصی
The room is stuffy . U هوای اطاق خیل خفه ( سنگین ) است
humidor U صندوق سیگار که هوای انرامرطوب نگاه دارند
genie U موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
genies U موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
sparrows U نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
williwaw U جریان هوای سرد که در سرزمینهای مرتفع میوزد
falcons U موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
falcon U موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
stationary front U جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
airspeed U سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
tartars U نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
cruise valve U سوپاپ ازادکننده هوای گرم بطور مرتب در پرواز
tartar U نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
priming U پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
williwa U وزش ناگهانی باد یا هوای سرد در مناطق کوهستانی
pneumatic disatch U بردن بستههای امانتی بالوله بوسیله هوای فشرده
redeye U موشک زمین به هوای ردای که از روی دوش تیراندازی میشود
serenade U ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenaded U ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
blast valve U سوپاپ ازاد کننده هوای گرم برای صعود بالن
carburator restricter plate U صفحه فلزی روی کاربوراتوربرای کاستن هوای ورودی دراتومبیل
serenades U ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
endemic U بومی بیماری همه گیربومی مخصوص اب و هوای یک شهر یا یک کشور
serenading U ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
j valve U سوپاپ کپسول هوای غواص که بطور خودکار بسته شود
purge valve U لوله مخصوص بیرون فرستادن اب از ماسک بافشار هوای بینی
compressed air tunnel U تونل باد مدار بستهای محتوی گاز یا هوای تحت فشار
vacuum concrete U ملات بتنی که هوای انرا توسط ویبراتور تخلیه کرده باشند
blast hole drill U مته دورانی که با هوای فشرده خورده سنگها را ازسوراخ خارج میکند
condensation shock U چگالش ناگهانی هوای فوق اشباع در حین عبور از حالت شوک
air-conditioned U اتاقی که هوای آن توسط دستگاه conditioner Air خنک و خشک نگهداری میشود
typhoons U نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
typhoon U نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
Indian summers U هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
Indian summer U هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
vibrator U دستگاهی که درملات بتن نهاده و هوای داخل بتن را تخلیه میکند
vibrators U دستگاهی که درملات بتن نهاده و هوای داخل بتن را تخلیه میکند
pneumaticity U خاصیت بادی یا هوایی خاصیت چیزی که با هوای فشرده کار میکند
self abandoned U رها شده تسلیم هوای نفس شده
pressurized cabin U اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
stand by <idiom> U پشت کسی بودن ،هوای کسی را داشتن
mismatch U ناتوانی سیستم مکش توربین گاز برای تامین جریان هوای مورد نیاز موتور به هنگام دور زدن یا سایر حالات اشفته
diesel ramjet U موتور رم جت که سرعت ان به حدی است که گرمای حاصل از تراکم هوای داخل ان برای احتراق سوخت کافی است
air turbine starter U استارتری در موتورهای توربینی که توسط هوای فشرده توربین کوچکی را که توسط چرخدنده هایی باکمپرسور درگیراست میچرخاند
how fine the weather is U چقدرهوالطیف است چه هوای لطیفی است
how fine is the weather U چقدرهوالطیف است چه هوای لطیفی است
plan range U در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com