Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 34 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
croquette
U
کوفته برنجی
croquettes
U
کوفته برنجی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
brazenly
U
برنجی
brazen
U
برنجی
brassiness
U
برنجی
brazing
U
لحیم برنجی
brazing
U
جوش برنجی
braze welding
U
جوشکاری برنجی
hard solder
U
لحیم برنجی
brass screen
U
توری برنجی
brass wire
U
مفتول برنجی
rissole
U
کوفته
rissoles
U
کوفته
lota
U
قمقمه مسی یا برنجی
bushing
U
استر برنجی یا فلزی
lotah
U
قمقمه مسی یا برنجی
to beat black and blue
U
کوفته یاکبودکردن
contuse
U
کوفته کردن
quenelle
U
کوفته ریزه
spent
U
از پا درامده کوفته
bruising
U
کوفته شدن
worn out
U
خسته و کوفته
bruises
U
کوفته شدن
bruised
U
کوفته شدن
bruise
U
کوفته شدن
worn-out
U
خسته و کوفته
saxtuba
U
شیپور برنجی دارای صدای بم
brass
U
پول خرد برنجی بی شرمی
livid
U
کبود شده کوفته
fish ball
U
کوفته ماهی وسیب زمینی
He fell off his bike and bruised his knee.
U
او
[مرد]
از دوچرخه افتاد و زانویش کوفته
[کبود]
شد.
rissoles
U
کوفته گوشت یا ماهی که باخمیرنان سرخ کنند
rissole
U
کوفته گوشت یا ماهی که باخمیرنان سرخ کنند
wayworn
U
خسته و مانده در اثر سفر خسته و کوفته
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com