Perdic | کوری تدریجی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 147 (8 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	glaucoma U	کوری تدریجی

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	roll back U	به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
	phase U	معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی
	phased U	معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی
	phases U	معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی
	cecity U	کوری
	night blindness U	شب کوری
	nyctalopia U	شب کوری
	curie U	کوری
	blindness U	کوری
	curie temperature U	دمای کوری
	chess blindness U	کوری شطرنجی
	word-blindness U	واژه کوری
	word blindness U	واژه کوری
	curie's law U	قانون کوری
	curie point U	نقطه کوری
	curie constant U	ثابت کوری
	amaurosis scacchistica U	کوری شطرنجی
	achropsia U	رنگ کوری
	achropsia U	کوری رنگ
	achromatopsy U	رنگ کوری
	hemi anopsia U	نیم کوری
	dazzles U	کوری موقت
	dazzled U	کوری موقت
	dazzle U	کوری موقت
	color blindness U	رنگ کوری
	daltonism U	رنگ کوری
	dazzling U	کوری موقت
	protanopia U	سرخ کوری
	violet blindness U	بنفش کوری
	snowblindness U	برف کوری
	snow blindness U	برف کوری
	snow blind U	برف کوری
	purblindness U	نیم کوری
	day blindness U	روز کوری
	mind blindness U	کوری ادراکی
	magnetic transition temperature U	نقطه کوری
	magnetic transition point U	نقطه کوری
	hemi anopia U	نیم کوری
	curie weiss law U	قانون کوری- وایس
	achromatism U	رنگ کوری کامل
	glimmer U	کور کوری کردن
	dichromatopsia U	رنگ کوری دوفامی
	glimmered U	کور کوری کردن
	glimmers U	کور کوری کردن
	To the envy of our enemies . U	به کوری چشم دشمن
	hemeralopia U	مرض روز کوری
	total color blindness U	رنگ کوری کامل
	partial color blindness U	رنگ کوری ناقص
	parachromopsia U	رنگ کوری ناقص
	achromatopsia U	رنگ کوری کامل
	parachromatopsia U	رنگ کوری ناقص
	red green blindness U	رنگ کوری سبز- قرمز
	blue yellow blindness U	رنگ کوری ابی- زرد
	blow it (something) <idiom> U	کوری عصا کش کور دگرشود
	tetartanopia U	رنگ کوری ابی- زرد
	step wise U	تدریجی
	gradatory U	تدریجی
	gradational U	تدریجی
	step by step U	تدریجی
	slow U	تدریجی
	slowed U	تدریجی
	slowest U	تدریجی
	slowing U	تدریجی
	slows U	تدریجی
	slower U	تدریجی
	step-by-step U	تدریجی
	imperceptible U	تدریجی
	gradual U	تدریجی
	piecemeal U	تدریجی
	progressive U	تدریجی
	flash blindness U	کوری حاصله از نگاه کردن به برق ترکش اتمی
	evolution U	تکامل تدریجی
	quantize U	تدریجی کردن
	erosion U	تحلیل تدریجی
	quantizer U	تدریجی کننده
	insti U	تلقین تدریجی
	instillation U	ریزش تدریجی
	step by step excitation U	تحریک تدریجی
	progressive burning U	سوزش تدریجی
	scale down U	کاهش تدریجی
	progressive relaxation U	ارمیدگی تدریجی
	progressive assambly U	نصب تدریجی
	progressive paralysis U	فلج تدریجی
	partial shipment U	حمل تدریجی
	progress payments U	پرداخت تدریجی
	piecemeal U	بطور تدریجی
	piecemeal U	بتدریج تدریجی
	gradualness U	تدریجی بودن
	graduality U	تدریجی بودن
	evanescence U	زوال تدریجی
	gradations U	انتقال تدریجی
	delelopment U	تکامل تدریجی
	insti U	ریزش تدریجی
	fail softly U	با خرابی تدریجی
	corrosion U	فساد تدریجی
	fail soft U	با خرابی تدریجی
	fail soft U	تخریب تدریجی
	gradation U	انتقال تدریجی
	living death U	مرگ تدریجی
	graduating U	تغییر تدریجی کردن
	graduates U	تغییر تدریجی کردن
	gradual U	شیب تدریجی واهسته
	insinuation U	نفوذ دخول تدریجی
	gas degeneration U	فساد تدریجی گازی
	process U	پیشرفت تدریجی ومداوم
	processes U	پیشرفت تدریجی ومداوم
	progressional U	دارای پیشرفت تدریجی
	progressive burning U	سوختن تدریجی خرج
	evolution U	تحول تکامل تدریجی
	intergradation U	محو سازی تدریجی
	evanescence U	فقدان تدریجی ناپایداری
	instilment U	ریزش و تلقین تدریجی
	graduate U	تغییر تدریجی کردن
	eyestrings U	ضمائم چشمی که سابقا معتقد بودند هنگام کوری ومرگ از هم گسیخته می گردد
	progressive cookery U	پخت تدریجی غذای یکان
	evolutionism U	اصول ترقی و تکامل تدریجی
	lysis U	سقوط وزوال تدریجی مرض
	abklingen U	محو شدن تدریجی احساس
	striptease U	رقص همراه با برهنگی تدریجی رقاصه
	frequency drift U	تغییر تدریجی فرکانس یک فرستنده یا اسلاتور
	atmospheric corrosion U	فساد تدریجی در اثر مجاورت با هوا
	lysate U	محصول زوال وفساد تدریجی سلول
	escalation U	افزایش تدریجی شدت و وسعت میدان جنگ
	winder U	گرم شدن تدریجی بدن و افزودن برسرعت
	lamb's tongue U	[کاهش تدریجی نرده پله ها شبیه انتهای زبان]
	accrual U	افزایش تدریجی مقدار یا ارزش چیزی بخصوص پول
	scallywag U	نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
	scalogram U	نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
	chokes U	از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
	choke U	از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
	choked U	از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
	gums U	رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
	gumming U	رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
	gummed U	رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
	creeps U	تغییر شکل تدریجی و کند ولی پیوسته یک ماده تحت تاثیرنیروی ثابت با تنش مداوم
	gum U	رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
	creep U	تغییر شکل تدریجی و کند ولی پیوسته یک ماده تحت تاثیرنیروی ثابت با تنش مداوم
	light and heavy system U	روش تمرین وزنه برداری بافزونی تدریجی وزنه
	hangovers U	تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
	hangover U	تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
	skimming U	محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
	degressive burning U	اشتعال طولانی اشتعال تدریجی خرج
	data processing U	پبشرفت تدریجی داده ها فرایند داده ها روند داده ها
	revisionism U	روش فکری ادوارد برنشتاین المانی که ابتدا پیرو مارکس بود ولی بعدا" دکترین فوق را که مبتنی است بر اصلاح سیستم انقلابی مارکس و اعتقاد به این که سوسیالیسم از طریق تکامل تدریجی میتواندجهانگیر شود ابداع کرد
	vignetting U	سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
	corrsion U	فساد تدریجی فساد