English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
agrapha U که مورد قبول مسیحیان نیست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Lets play that again . قبول ندارم. [قبول نیست دربازی وغیره ]
taken U مورد قبول
received U مورد قبول
conventional U مورد قبول عامه
availabe time U زمان مورد قبول
persona grata U شخص مورد قبول
aknowledge character U کاراکتر مورد قبول
Hobson's choice U پیشنهادی که چارهای جز قبول ان نیست
adopted items of material U اقلام مورد قبول از نظرعملیاتی
current standard cost U هزینه استاندارد و مورد قبول
putative U مفروض مورد قبول عامه
lineball U توپی که روی خط میافتد و قبول نیست
qui aprobat non reprobat U نکول بعد از قبول مسموع نیست
to pass go orrun current U معمولا مورد قبول واقع شدن
lowest common denominator U مورد قبول یا فهم اکثریت مردم
ack U Character Ackowledge کاراکتر مورد قبول
lowest common denominators U مورد قبول یا فهم اکثریت مردم
persona grata U نماینده سیاسی مورد قبول کشور دیگر
antinomian U مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
adopted types U انواع تجهیزات مورد قبول انواع تجهیزات قبول شده
It's not about you! U این در مورد شما نیست!
nuncupative will U در CL این وصیت فقط در مورد سربازان و ملوانان در حال خدمت قابل قبول است
wind aided U اگر سرعت باد در ساعت بیش از 74/4متر باشد رکورد بدست امده قابل قبول نیست
Coptic architecture U معماری مسیحیان مصر
diatessaron U اناجیل اربعهء مسیحیان
the church militant U قاطبه مسیحیان جهان
mennonite U فرقهای از مسیحیان مخالف تعمید
ecumenic U وابسته به قاطبه مسیحیان جهان
Protestant U عضو فرقه مسیحیان پروتستان
oecumenical U وابسته به قاطبه مسیحیان جهان
Protestants U عضو فرقه مسیحیان پروتستان
Holy Communion U ایین عشای ربانی مسیحیان
New Testament U کتب عهد جدید مسیحیان
ash wednesday U اولین روز ایام روزهء مسیحیان
palingenesis U تجوید از راه تولد ایین تعمید مسیحیان
All is not gold that glitters. <proverb> U هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
New Year's Day روز اول ژانویه که آغاز سال نو مسیحیان است
winchester disk U دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
Salvation Army U تشکیلات مسیحیان که هدفش تبلیغ دینی وکمک بفقرا است
Jehovah's Witnesses U دستهای از مسیحیان که بحکومت خداوند و به بازگشت عیسی پس از هزار سال دیگراعتقاددارند
roundhead U نماینده پارلمان انگلیس دردوره شارل اول و عضو فرقه مسیحیان کویکر
step frame U استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
transparently U برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparent U برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
leaving files open U به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
his parentage isunknown U اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
clean U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
rosicrucian U فرقهای از مسیحیان قرن 71و اوایل قرن 81 دارای عقایدفلسفی و مرموز وتصوف امیز
transubstantiation U اعتقادباینکه نان وشراب مصرفی درایین عشای ربانی مسیحیان هنگام ورود ببدن شخص تبدیل بجسم وخون عیسی میگردد
it is past all hope U جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
it is inexpedient to reply U پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
area of operational interest U منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
compliance U قبول
admission U قبول
acceptances U قبول
adoption U قبول
reception U قبول
admissions U قبول
receptions U قبول
intromission U قبول
acceptance U قبول
acknowledgment U قبول
imprimatur U قبول
unacceptable U غیرقابل قبول
rejection U قبول نکردن
to take in U قبول کردن
the optio to accept or reject U اختیار قبول یا رد
ineligible U غیرقابل قبول
passable U قابل قبول
passes U قبول کردن
acceptant U قبول کننده
acceptance U قبول قرارداد
passed U قبول کردن
unacceptably U غیرقابل قبول
rejection U عدم قبول
acceptable U قابل قبول
accorded U قبول کردن
accords U قبول کردن
accord U قبول کردن
admissible U قابل قبول
tolerable U قابل قبول
acceptability U قبول شدگی
agreements U قرار قبول
agreement U قرار قبول
acceptability U قابلیت قبول
believable U قابل قبول
the g. or refusal of anything U قبول یا ردچیزی
intolerance U عدم قبول
reasonable U قابل قبول
pass U قبول کردن
honoured U قبول کردن
honors U قبول کردن
honoring U قبول کردن
honored U قبول کردن
Agreed . that is a deal . U قبول ( قبوله )
ratification U قبول قبولی
adoption U قبول به فرزندی
withdraws U قبول نکردن
withdraw U قبول نکردن
reply paid /RP/ [reply prepaid] U جواب قبول
honouring U قبول کردن
valid U قابل قبول
acceptances U قبول قرارداد
admitting U قبول کردن
admits U قبول کردن
admit U قبول کردن
honour U قبول کردن
I agree. U قبول دارم.
compliant U قبول کننده
disclaims U قبول نکردن
disclaiming U قبول نکردن
disclaimed U قبول نکردن
disclaim U قبول نکردن
adopts U قبول کردن
adopting U قبول کردن
adopt U قبول کردن
honours U قبول کردن
acceptation tacite U قبول ضمنی
acceptor U قبول کننده
acceptable <adj.> U قابل قبول
adequate <adj.> U قابل قبول
good [sufficient] <adj.> U قابل قبول
satisfactory <adj.> U قابل قبول
sufficient <adj.> U قابل قبول
sufficing <adj.> U قابل قبول
adequately [sufficiently] <adv.> U قابل قبول
accepts U قبول شدن
offer and acceptance U ایجاب و قبول
non acceptance U عدم قبول
compliancy U قبول اجابت
compliantly U با قبول و رضایت
naturalization U قبول تابعیت
disallowance U عدم قبول
embracement U قبول اتخاذ
express acceptance U قبول صریح
intolerancy U عدم قبول
allowable load U بارقابل قبول
adopter U قبول کننده
sufficiently <adv.> U قابل قبول
aceptive U قابل قبول
acknowladgement of debt U قبول بدهی
adhibit U قبول کردن
admission of liability U قبول بدهی
admittable U قابل قبول
impossible [colloquial] <adj.> U غیرقابل قبول
implied acceptance U قبول ضمنی
authorised [British] <adj.> <past-p.> U قبول شده
approved <adj.> <past-p.> U قبول شده
allowed <adj.> <past-p.> U قبول شده
agreed <adj.> <past-p.> U قبول شده
acceptancy U اماده قبول
entertains U قبول کردن
concede U قبول شکست
reply paid U جواب قبول
allowable U قابل قبول
conceded U قبول شکست
acceptably U بطورقابل قبول
concedes U قبول شکست
receivable U قابل قبول
acceptance by conduct U قبول فعلی
acceptance by words U قبول قولی
acceptance limit U حد قابل قبول
entertained U قبول کردن
authorized <adj.> <past-p.> U قبول شده
ready acceptance U حسن قبول
accepting U قبول کردن
incompliance U عدم قبول
accepting U قبول شدن
conceding U قبول شکست
accept U قبول کردن
accepts U قبول کردن
accept U قبول شدن
entertain U قبول کردن
passed <adj.> <past-p.> U قبول شده
accepter U قبول کننده
acceptance of goods U قبول کردن کالا
acceptance U حوالهء قبول شده
acceptance number U عدد ملاک قبول
permissible stress U خستگی قابل قبول
incredibility U عدم قابلیت قبول
eligibly U بطور قابل قبول
non compliance U عدم قبول یا انجام
sign a waiver U قبول اغماض نمودن
adhesion U انضمام قبول عضویت
loss appraisal U قبول تلفات در جنگ
loss appraisal U ضایعات قابل قبول
hard currencies U ارز قابل قبول
legal tender U پول قابل قبول
incredible U غیرقابل قبول افسانهای
matriculant U قبول شده در دانشگاه
d. of a request U عدم قبول خواهش
popularity U قابل قبول عامه
naturalization U اعطا یا قبول تابعیت
complier U قبول کننده همدست
matriculating U قبول کردن پذیرفتن
acceptances U حوالهء قبول شده
To assume responsibility . U قبول مسئولیت کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com