English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
event focus U که در حال دریافت پیام از یک عمل یا رویداد است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
acknowledges U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledging U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledge U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
piggybacking U استفاده از پیام ارسالی برای انتقال تصدیق از یک پیام که زودتر دریافت شده است
receipt notification U خصوصیتی در بیشتر برنامههای پست الکترونیکی که یک پیام خودکار را ارسال میکند برای تایید اینکه پیام دریافت شده است
polynomial code U سیستم تشخیص خطا که از مجموعهای از قوانین ریاضی اعمال شده به پیام پیش از ارسال و سپس پس از دریافت یا تولید مجدد پیام اصلی تشکیل شده است
receipts U رسید پیام دریافت شد
receipt U رسید پیام دریافت شد
garble U اشتباه درارسال و دریافت پیام
telecommunications U فناوری ارسال و دریافت پیام در یک مسافتی
terminals U نقطهای در شبکه که پیام ارسال یا دریافت میشود
terminal U نقطهای در شبکه که پیام ارسال یا دریافت میشود
alerts U پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
alert U پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
alerted U پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
electronic U سیستم ارسال پیام و دریافت آن از سایر کاربران شبکه
e mail U سیستم ارسال و دریافت پیام از سایر کاربران شبکه
tape relay U ارسال و دریافت پیام به وسیله نوار یا به شکل نوارضبط
email U سیستم ارسال پیام و دریافت آن ازسایر کاربران شبکه
notify handler U مجموعه دستورات که در صورت دریافت پیام مهم اجرا می شوند
chatting U ارسال و دریافت پیام با کاربران دیک در اینترنت به صورت بلاد رنگ
chats U ارسال و دریافت پیام با کاربران دیک در اینترنت به صورت بلاد رنگ
forward U ارسال پیام پست الکترونیکی که از کاربر دیگری دریافت کرده اید
chatted U ارسال و دریافت پیام با کاربران دیک در اینترنت به صورت بلاد رنگ
forwarded U ارسال پیام پست الکترونیکی که از کاربر دیگری دریافت کرده اید
CBMS U استفاده از یک سیستم کامپیوتری برای دریافت و ارسال پیام ها از سایر کاربران
chat U ارسال و دریافت پیام با کاربران دیک در اینترنت به صورت بلاد رنگ
stops U ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
stopping U ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
stopped U ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
stop U ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
invite U حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است
invites U حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است
invited U حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است
teleprinter U وسیلهای که قادر به ارسال و دریافت داده از نقط ه دور توسط مدارهای تلگراف و چاپ پیام روی چاپگر است
teleprinters U وسیلهای که قادر به ارسال و دریافت داده از نقط ه دور توسط مدارهای تلگراف و چاپ پیام روی چاپگر است
Eudora U برنامه نرم افزاری تجاری معروف برای ارسال و دریافت مدیریت پیام های پست الکترونیکی از طریق اینترنت
InBox U خصوصیات سیستم پیام گذاری پنجره که میتواند پیام الکترونیکی کاربر را نگه دارد که شامل پیام ارسالی روی شبکه
acknowledges U سیگنالی که گیرنده می فرستد تا اعلام کند پیام ارسالی دریافت شده است و آماده بعدی است
ack U سیگنالی که گیرنده می فرستد تا اعلام کند پیام ارسالی دریافت شده است و آماده بعدی است
acknowledging U سیگنالی که گیرنده می فرستد تا اعلام کند پیام ارسالی دریافت شده است و آماده بعدی است
acknowledge U سیگنالی که گیرنده می فرستد تا اعلام کند پیام ارسالی دریافت شده است و آماده بعدی است
remote data concentrator U وسیله یی که پیام ها را ازطریق خطوط کم سرعت ازترمینالهای متعدد دریافت کرده و داده ها را از طریق یک حط واحد سنکرون باسرعت بالا به پردازنده میزبان منتقل میکند
c U استفاده از سیستم کامپیوتری برای اجازه دادن به کاربران برای ارسال و دریافت پیام از سایر کاربران
challenge and reply U ذکر گوینده و گیرنده پیام اعلام دادن و گرفتن پیام
InBox U پیام فکس و پیام ارسالی روی انیترنت است
quoting U خصوصیتی در پستهای الکترونیکی که امکان پاسخ دادن به پیام به همراه متن پیام اصلی میدهد
authentication U استفاده از کدهای خاص برای بیان کردن به فرستنده پیام که پیام درست و قابل تشخیص است
prompt U پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
prompts U پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
prompted U پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
radiograms U پیام رادیو تلگرافی پیام رادیویی
radiogram U پیام رادیو تلگرافی پیام رادیویی
UA U نرم افزاری که اطمینان حاصل میکند که پیام پستی اطلاعات ابتدایی صحیح دارد و سپس آنرا به عامل ارسال می فرستدتا پیام را به مقصد بفرستد
codress U نوعی پیام که کلیه متن ان فقط به رمز ارسال میشود گیرندگان رمزی پیام باادرس رمزی
anagrams U استفاده از ترکیب رمزها برای کشف پیام کشف پیام بااستفاده از رمزهای مرکب
anagram U استفاده از ترکیب رمزها برای کشف پیام کشف پیام بااستفاده از رمزهای مرکب
DSR U سیگنال از وسیلهای که آماده دریافت داده است , این سیگنال پس از دریافت سیگنال DTR رخ میدهد
ends U کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
end U کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
ended U کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
checked U حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checks U حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
check U حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
MTA U نرم افزاری که پیام پستی جدید را متوقتا ذخیره میکند و پس به مقصد صحیح می فرستد. در بیشتر برنامههای کاربردی پست الکترونیکی عوامل ارسال پیام مقصدی وجود دارند. هر یک برای یک نوع روش ارسال .
service message U پیام ازمایش خط مخابره پیام مخصوص شروع مخابره
wilco U پیام را اجرامی کنم پیام رسید اجرا می کنم
happenings U رویداد
circumstances U رویداد
happening U رویداد
events U رویداد
incident U رویداد
incidents U رویداد
trends U رویداد
occurence U رویداد
occurrences U رویداد
occurrence U رویداد
event U رویداد
trend U رویداد
occurrences U تصادف رویداد
mishaps U رویداد ناگوار
event horizen U افق رویداد
commentary U گزارش رویداد
subsequent to that event U پس ازان رویداد
decades U ده موضوع یا رویداد
decade U ده موضوع یا رویداد
misadventures U رویداد ناگوار
exogenous event U رویداد برونی
occurrence U تصادف رویداد
mishap U رویداد ناگوار
a life full of incidents U زندگی پر رویداد
misadventure U رویداد ناگوار
circumstance U تفصیل رویداد
occurence U رویداد واقعه
commentaries U گزارش رویداد
contretemps U رویداد ناگوار
endogenous event U رویداد درونی
As events unfolded I realized that ... U درطی رویداد ها پی بردم که ...
passage U رویداد کارکردن مزاج
mischance U رویداد بد حادثه ناگوار
passages U رویداد کارکردن مزاج
air pollution episode U رویداد الودگی هوا
balances U احتمال رویداد خطا
rummy start U رویداد شگفت انگیز
uneventful U بدون رویداد مهم
balance U احتمال رویداد خطا
mischances U رویداد بد حادثه ناگوار
in qviries r. to the accident پرسش هایی درباره آن رویداد
non-events U رویداد ملامت انگیز یا ساختگی
non-event U رویداد ملامت انگیز یا ساختگی
black swan event U رویداد نادر و پیش بینی ناپذیر
parachronism U اشتباهی که عبارت است ازدیرترقراردادن تاریخ یک رویداد
The incident set off a debate. U این رویداد بحثی را به راه انداخت [برانگیخت] .
native U رویداد طبیعی یا آنچه تصادفی رخ نداده است
natives U رویداد طبیعی یا آنچه تصادفی رخ نداده است
collision detection U تشخیص و گزارش داده برخورد دو عمل یا رویداد
real time U داده وروری به یک سیستم در صورت نیاز یا رویداد
cryptoperiod U زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
generating U رویداد خطا به علت بیدقتی در داده استفاده شده
maintenance U مراقب مرتب از سیستم برای جلوگیری از رویداد خرابی
generates U رویداد خطا به علت بیدقتی در داده استفاده شده
generate U رویداد خطا به علت بیدقتی در داده استفاده شده
generated U رویداد خطا به علت بیدقتی در داده استفاده شده
This new frontier incident probably means war. U این رویداد مرزی جدید معنیش احتمالآ جنگ است
black concept U علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
out side U دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
messages U پنجره کوچک که روی صفحه نمایش نشان داده می شوند و از یک رویداد یا وضعیت یا خطا خبر میدهد
message U پنجره کوچک که روی صفحه نمایش نشان داده می شوند و از یک رویداد یا وضعیت یا خطا خبر میدهد
dead U دوره زمانی بین دو رویداد که هیج اتفاقی نمیافتد برای اطمینان از اینکه باهم برخورد نخواهند داشت
conditional U دستور برنامه سازی که کنترل برنامه را طبق خروجی یک رویداد غیر مستقیم میکند
warn U بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warned U بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warns U بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
receptions U دریافت
comprehension U دریافت
sentience U دریافت
deliveries U دریافت
reception U دریافت
receiving U دریافت
discernment U دریافت
percipience U دریافت
inception U دریافت
delivery U دریافت
transmission/reception of messages U دریافت
collections U دریافت
sensing U دریافت
apperception U دریافت
comprehensions U دریافت
synecdoche U هم دریافت
apprehensions U دریافت
receipt U دریافت
apprehension U دریافت
mental perception U دریافت
collection U دریافت
receipts U دریافت
main U مجموعه دستورات که پیاپی تکرار می شوند و عمل اصلی برنامه را انجام می دهند. این حلقه معمولا برای ورودی کاربر صبر میکند پیش از پردازش رویداد
signal U پیام
mssg U پیام
i signal U پیام ای
message U پیام
signalled U پیام
messages U پیام
signaled U پیام
recipient U دریافت کنندگان
recipient U دریافت کننده
recipients U دریافت کننده
pull down U دریافت کردن
recipiency U قوه دریافت
receivable U دریافت کردنی
recovers U دریافت کردن
recovering U دریافت کردن
percept U دریافت ادراکی
recieve U دریافت کردن
recover U دریافت کردن
recieve only U دریافت محض
recipients U دریافت کنندگان
perceptions U دریافت احساس
long distance reception U دریافت دور
receivers U دریافت کننده
acquire U دریافت کردن
acquiring U دریافت کردن
acquires U دریافت کردن
receiver U دریافت کننده
receiver U متصدی دریافت
reception U دریافت پذیرش
receptions U دریافت پذیرش
receivers U متصدی دریافت
perception U دریافت احساس
receive U دریافت کردن
payee U دریافت کننده
pick up <idiom> U دریافت کردن
handshaking U آماده دریافت
catcher's side U سمت دریافت
answer/originate U دریافت / ارسال
payees U دریافت کننده
come into <idiom> U دریافت کردن
audio reception U دریافت صوتی
getter U دریافت کننده
hear from <idiom> U دریافت نامه
receives U دریافت کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com