Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
gold contacts
U
که با طلا پوشیده شده اند تا مقاومت الکتریکی را افزایش دهند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
insulation resistance
U
مقاومت الکتریکی مقاومت ایزولاسیون
electrical resistivity
U
مقاومت الکتریکی
resistor
U
مقاومت الکتریکی
electric resistance
U
مقاومت الکتریکی
resistors
U
مقاومت الکتریکی
rheostat
U
جنبه مقاومت الکتریکی
dielectric resistance
U
مقدار مقاومت دی الکتریکی
input
U
سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند
inputted
U
سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند
ohm
U
واحد مقاومت الکتریکی درسیستم متریک
ohms
U
واحد مقاومت الکتریکی درسیستم متریک
add on
مدارات سیستم ها یا دستگاه های سخت افزاری که می توانند به یک کامپیوتر متصل شوند تا حافظه و کارایی آن را افزایش دهند
photoconductive
U
مادهای که مقاومت الکتریکی ان با شدت روشنایی تغییرمیکند
surge
U
افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
surges
U
افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
surged
U
افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
calendaring
U
قرار دادن الیاف کتان یاپارچه در محلول داغ و غلیظ سود برای افزایش مقاومت وشفافیت ان
magnetic tapes
U
موتور و دستگاه چرخان که به سیگنالهای الکتریکی امکان ضبط روی نوار مغناطیسی یا چرخش روی آن می دهند
magnetic tape
U
موتور و دستگاه چرخان که به سیگنالهای الکتریکی امکان ضبط روی نوار مغناطیسی یا چرخش روی آن می دهند
volts
U
واحد SI توان الکتریکی که به عنوان ولتاژ یک مقاومت یک اهمی که جریان یک آمپر از آن می گذرد و تعریف میشود
volt
U
واحد SI توان الکتریکی که به عنوان ولتاژ یک مقاومت یک اهمی که جریان یک آمپر از آن می گذرد و تعریف میشود
amp
U
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere
U
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amps
U
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
electroluminescent
U
صفحه نمایش مسط ح و سبک که از دو قطعه شیشه پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط لایه نازک گاز که در صورت سیگنال الکتریکی به آن اصابت کند روشن میشود
series resistance
U
مقاومت ورودی مقاومت سری مقاومت ماقبل
of an unknown parentage
U
پوشیده تبار پوشیده گهر
increases
U
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increase
U
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increased
U
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
varistor
U
مقاومت نیمه هادی با دوالکترود که مقاومت ان به نسبت عکس ولتاژ در هرجهت تغییر میکند
bulking
U
افزایش حجم مصالح ریزدانه ناشی از افزایش اب
accretion
U
افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
impedance
U
مقاومت فاهری الکتریسیته مقاومت سیم امپدانس
choke impedance
U
امپدانس یا مقاومت فاهری چوک مقاومت پیچک
electrostatic
U
ذخیره سازی داده به صورت ناحیههای بار الکتریکی کوچک روی وسیله الکتریکی
wagners law
U
براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
multiplier principle
U
اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
PSU
U
مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی
gas discharge display
U
صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
gas plasma display
U
صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
resilience
U
درجه مقاومت فرش در برابر سایش
[این عامل نشان دهنده مقاومت فرش بر اثر رفت و آمد و مستهلک شدن آن است.]
snow capped
U
دارای قله پوشیده از برف برف پوشیده
retardation
U
[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین]
[در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
sales promotion
U
افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
reluctivity
U
مقاومت مغناطیسی ویژه ضریب مقاومت مغناطیسی
grid bias resistance
U
مقاومت پلاریزاسیون شبکه مقاومت بایاس شبکه
grid suppressor
U
مقاومت میرایی شبکه مقاومت شبکه سوپرسورشبکه
malthusian law of population
U
نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
electrical and otherwise
U
الکتریکی و غیر الکتریکی
anti-
U
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
unilateralism
U
اعتقادبهاینکهیککشورخودبایدازسلاحهایهستهایعاریشودنهاینکهمنتظرشودسایرکشورهااینکارراانجام دهند
action
U
کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
actions
U
کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
interlace
U
که هر یک خط وط مختلفی را نشان می دهند
pigou effect
U
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
chips
U
قط عاتی که با هم کاری را انجام می دهند
alphabets
U
حروفی که کلمه را تشکیل می دهند
alphabet
U
حروفی که کلمه را تشکیل می دهند
the oil tins leak
U
حلبهای نفتی نفت پس می دهند
chip
U
قط عاتی که با هم کاری را انجام می دهند
hosts
U
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
hosting
U
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
hosted
U
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
host
U
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
rule
U
موقعیتهایی که یک تابع را شرح می دهند
gas electric generating set
U
مولد برق بنزینی- الکتریکی مولد برق گاز الکتریکی
shaded
U
پوشیده
defilade
U
پوشیده
dressed
U
پوشیده
occult
U
پوشیده
furry
U
خز پوشیده
larvated
U
پوشیده
furriest
U
خز پوشیده
painted
U
پوشیده
crypto
U
پوشیده
covert
U
پوشیده
crested
U
پوشیده
florid
U
پوشیده از گل
feathered
U
پوشیده
private
U
پوشیده
impenetrable
U
پوشیده
overcast
U
پوشیده
recondite
U
پوشیده
privates
U
پوشیده
inapparent
U
پوشیده
latent
U
پوشیده
veiled
U
پوشیده
formats
U
داده و آدرس ها و دستورالعمل را نشان می دهند
matrix
U
الگوی نقاط که یک حرف را نشان می دهند
matrixes
U
الگوی نقاط که یک حرف را نشان می دهند
format
U
داده و آدرس ها و دستورالعمل را نشان می دهند
buttoning
U
کلید هایی که اعمالی انجام می دهند
psalmodic
U
مانندمزامیری که برای خواندن ترتیب دهند
button
U
کلید هایی که اعمالی انجام می دهند
this ticket admits one
U
با این بلیط یک تن را اجازه دخول می دهند
buttoned
U
کلید هایی که اعمالی انجام می دهند
shrubby
U
پوشیده از بوته
masked depression
U
افسردگی پوشیده
cryptical
U
پوشیده مرموز
uncovered
U
غیر پوشیده
covered space
U
فضای پوشیده
snow clad
U
برف پوشیده
verrucose
U
پوشیده از گندمه
covered position
U
موضع پوشیده
panoplied
U
زره پوشیده از سر تا پا
covered space
U
فضای سر پوشیده
solvated
U
حلال پوشیده
defiladed area
U
منطقه پوشیده
stubbly
U
پوشیده از کاهبن
icier
U
پوشیده از یخ بسیارسرد
iciest
U
پوشیده از یخ بسیارسرد
efflorescent
U
پوشیده ازگرداملاح
cryptonym
U
نام پوشیده
secret
U
اسرارامیز پوشیده
secrets
U
اسرارامیز پوشیده
mystic sense
U
معنی پوشیده
armor basis
U
پوشیده با زره
scanned image
U
تصویر پوشیده
cryptogenous
U
پوشیده سبب
robed in bleck
U
سیاه پوشیده
feathery
U
پوشیده ازپر
cryptonimous
U
پوشیده نام
acloud
U
پوشیده از ابر
overgrown with plants
U
پوشیده از گیاه
rolling country
U
زمین پوشیده
sadly dressed
U
جامه غم پوشیده
scurvy
U
پوشیده از شوره
surmounted with snow
U
پوشیده از برف
snowy
U
پوشیده از برف
ivied
U
پوشیده از پاپیتال
bosky
U
پوشیده ازبیشه
bosky
U
پوشیده از بوته
covered approach
U
مسیر پوشیده
grassy
U
پوشیده از چمن
shod
U
کفش پوشیده
habilitate
U
لباس پوشیده
storehouse
U
انبار سر پوشیده
storehouses
U
انبار سر پوشیده
icy
U
پوشیده از یخ بسیارسرد
indoor swimming pool
U
استخر سر پوشیده
enclosed bridge
U
پل فرماندهی سر پوشیده
plumbeous
U
پوشیده از سرب
covert
U
پوشیده پوشپر
kerchiefed or chift
U
بادستمال پوشیده
beetles
U
پوشیده شدن
concealed
U
پوشیده شده
masked epilepsy
U
صرع پوشیده
blotchy
U
پوشیده از لکه
cloudy
U
پوشیده از ابر
glace
U
پوشیده ازشکر
latent defect
U
نقض پوشیده
verrucous
U
پوشیده از گندمه
beetle
U
پوشیده شدن
slapdash
U
کاری که سرسری یا از روی بی پروایی انجام دهند
guide bars
U
خط وط مخصوص دربا کد که شروع و پایان کد را نشان می دهند
circuit
U
و یک مدار را تشکیل می دهند بهم وصل میکند
direction
U
دستوراتی که نحوه استفاده از چیزی را نشان می دهند
assembly
U
تعدادی دستورات کد اسمبلی که یک کار را تشکیل می دهند
pantograph
U
دستگاهی که باان مقیاس یک نقشه را تغییرمی دهند
circuits
U
و یک مدار را تشکیل می دهند بهم وصل میکند
Refugees believe Germany is a land of milk and honey.
U
پناهندگان فکر می کنند در آلمان حلوا می دهند.
covered approach
U
راه نفوذی پوشیده
dressed in scarlet
U
جامه سرخ پوشیده
frosted
U
پوشیده ازشبنم یخ زده
incog
U
پوشیده بانام عوضی
there was no secrecy about it
مطلب پوشیده ای نبود
hiddenly
U
بطور پوشیده و مکتوم
clarence
U
درشکه چهارچرخه پوشیده
reconditely
U
بطور پوشیده یا عمیق
dressed inred
U
جامه سرخ پوشیده
stellular
U
پوشیده ازستارگان کوچک
woody
U
چوبی پوشیده از چوب
heavily overcast
U
ابری پوشیده
[ هواشناسی]
dressed up to the nines
U
با دقت لباس پوشیده
bushed
U
ازبوته پوشیده شده
squamose
U
پوشیده از فلس یاپولک
scutate
U
پوشیده از فلسهای بزرگ
solvated proton
U
پروتون حلال پوشیده
he wears black
U
سیاه پوشیده است
occultly
U
بطور پوشیده یا پنهان
woolfell
U
پوست پوشیده ازپشم
pruinose
U
پوشیده از دانههای سفیدمانندژاله
tussocky
U
پوشیده ازکلاله مو یا علف
smudgy
U
پوشیده از کثافت یا گل و غیره
rich clad
U
جامه فاخر پوشیده
verdant
U
پوشیده از سبزه بی تجربه
gesso
U
سطح پوشیده از بتونه
smudgiest
U
پوشیده از کثافت یا گل و غیره
smudgier
U
پوشیده از کثافت یا گل و غیره
woolskin
U
پوست پوشیده ازپشم
culverts
U
مجرای سر پوشیده ابرو
ermined
U
جامه قاقم پوشیده
in mourning
U
جامه ماتم پوشیده
culvert
U
مجرای سر پوشیده ابرو
he is thinly dressed
U
کم لباس پوشیده است
cpu
U
گروهی از مدارها که توابع ابتدایی کامپیوتر را انجام می دهند
circuit
U
ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
i am afriad
U
برای کاستن ازاثرخبری که به کسی می دهند به کار می برند
Web server
U
کامپیوتری که صفحات وب را که یک وب سایت تشکیل می دهند ذخیره میکند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com