Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
propretor
U
کنسول فرماندار استان قدیم روم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
propraetor
U
کنسول فرمانداراستان قدیم روم
exquatur
U
اجازه اقدام دادن به کنسول منظور اجازهای است که به کنسول داده میشود تا به وفایف خود عمل کند
proconsul
U
فرماندار فرماندار مستملکات
teutonic
U
از نژاد قدیم المانی زبان قدیم توتنی
nomarch
U
فرماندار
eparch
U
فرماندار
kami
U
فرماندار
legate
U
فرماندار
governors
U
فرماندار
governor
U
فرماندار
legates
U
فرماندار
Governors General
U
فرماندار کل فرمانفرما
Governor Generals
U
فرماندار کل فرمانفرما
Governor General
U
فرماندار کل فرمانفرما
the late governor
U
فرماندار اخیر
First Lady
U
زن فرماندار ایالت
First Ladies
U
زن فرماندار ایالت
lieutenant governor
U
معاون فرماندار
government house
U
اقامتگاه رسمی فرماندار
convening authority
U
فرماندار موقت نظامی
gubernatorial
U
مربوط به فرماندار یافرمانداری حکومتی
gubernatorial
U
مربوط به حکمران وابسته به فرماندار
marshall
U
جمع شدن فرماندار قلعه بیگی
cantilever bridge
U
پل کنسول
consular agent
U
کنسول
consuls
U
کنسول
ancon
U
کنسول
anconis
U
کنسول
consul
U
کنسول
procousul
U
نایب کنسول
operator console
U
کنسول اپراتور
honorary consul
U
کنسول افتخاری
console operator
U
اپراتور کنسول
console printer
U
چاپگر کنسول
display console
U
کنسول نمایش
consular agent
U
نایب کنسول
vice consul
U
کنسول یار
control console
U
کنسول کنترل
consular
U
منسوب به کنسول
vice cunsol
U
نایب کنسول
procousul
U
قائم مقام کنسول
consular district
U
منطقه عمل کنسول
consular agent
U
قائم مقام کنسول
praetor
U
قاضی یاافسر مادون کنسول
bank annuities
U
سهام قرضه دولت بریتانیا که کنسول
consular invoice
U
برگه فروش با مهر کنسول گری
eparchy
U
استان
counties
U
استان
provice
U
استان
nomarchy
U
استان
county
U
استان
province
U
استان
shires
U
استان
provinces
U
استان
shire
U
استان
console
U
کنسول
[نوعی ستون نگهدارنده تزئینی یا پیش گردی]
court of province
U
دادگاه استان
Azerbaijan
U
استان آذربایجان
state
U
دولت استان
state-
U
دولت استان
state bank
U
بانک استان
manchuria
U
استان منچوری
stated
U
دولت استان
massachusetts
U
استان ماساچوست
sectionalism
U
استان گرایی
states
U
دولت استان
Zanjan
U
استان زنجان
stating
U
دولت استان
court of appeal
U
دادگاه استان
massachusett
U
استان ماساچوست
Moldavia
U
استان ملداوی
courts of appeal
U
دادگاه استان
consulage
U
هزینهای که کنسول گری جهت تایید صورتحساب دریافت می نماید
county town
U
حاکم نشین استان
upstater
U
اهل شمال استان
county magestrate
U
قاضی دادگاه استان
shires
U
به استان تقسیم کردن
pomeranian
U
اهل استان "ژپومرانیا"
welch
U
اهل استان ولزانگلستان
county towns
U
حاکم نشین استان
maritime
U
استان بحری یاساحلی
shire
U
به استان تقسیم کردن
consular convention
U
عهد نامهای که جهت مبادله کنسول بین دو کشور منعقد میشود
state flower
U
گل علامت مخصوص هر استان یا کشور
Nain
U
شهر نائین در استان اصفهان
posse comitatus
U
قدرت قانونی یک بخش یا یک استان
sectionalism
U
طرفداری ازمحله یا استان بخصوصی
Qainat
U
منطقه قائنات در استان خراسان
the story is at an end
U
استان به پایان رسیده است
hawk eye
U
کنیه اهل استان ایوا
hoosier
U
لقب استان ومردم ایندیانا
quebec
U
استان " کبک " در مشرق کانادا
Welsh
U
اهل استان ولز انگلستان
welcher
U
اهل استان ولز انگلستان
welsher
U
اهل استان ولز انگلستان
tarheel
U
اهل استان کارولینای شمالی امریکا
jayhawker
U
لقب اهالی استان کانزاس دراتازونی
texas
U
استان تکزاس درکشورهای متحده امریکا
the principality
U
استان WALES که اسما بران حکومت دارد
illinois
U
استان >ایلی نویز< در ایالت متحده امریکا
the principality of wales
U
استان WALES که اسما بران حکومت دارد
sense switch
U
سوئیچ حساس کنسول کامپیوتری که ممکن است یک برنامه برای پاسخ گیری به ان سیگنال بفرستد
state attorney
U
نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
state's attorney
U
نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
the old world
U
بر قدیم
yore
U
در قدیم
anciently
U
در قدیم
of old
U
قدیم
primitive
U
قدیم
ancientry
U
عهد قدیم
f. times
U
ایام قدیم
pierian
U
در مقدونیه قدیم
the old ways
U
رسوم قدیم
Aborigine
اهلی قدیم
old world
U
دنیای قدیم
immensurable
U
خیلی قدیم
tzar
U
امپراطورروسیه قدیم
the youth of the world
U
روزگارخیلی قدیم
dateless
U
بسیار قدیم
the old testament
U
عهد قدیم
In times past . In olden days .
U
درروزگاران قدیم
samaria
U
سامریه در فلسطین قدیم
proconsular
U
وابسته به فرمانداران رم قدیم
satrap
U
استاندار قدیم ایران
samson
U
قاضی قدیم اسرائیل
immemorially
U
بطور خیلی قدیم
old english
U
زبان انگلیسی قدیم
proconsulship
U
مقام فرمانداری در رم قدیم
It is an old saying that …
U
از قدیم گفته اند که ...
land grave
U
کنت قدیم المانی
conventionality
U
پیروی از سنت قدیم
earliest
U
مربوط به قدیم عتیق
unites
U
سکه قدیم انگلیسی
unite
U
سکه قدیم انگلیسی
babylon
U
شهر بابل قدیم
carthage
U
شهر کارتاژ قدیم
early
U
مربوط به قدیم عتیق
conservatives
U
پیرو سنت قدیم
uniting
U
سکه قدیم انگلیسی
kempo
U
تکنیک قدیم کاراته
italic
U
وابسته به ایتالیاییهای قدیم
iguanodont
U
سوسماربزرگ گیاهخوار قدیم
Old Testament
U
پیمان یا وصیت قدیم
conservative
U
پیرو سنت قدیم
from immemorial times
U
از زمان خیلی قدیم
cons
U
نام معرفی کننده کنسول : صفحه کلید و صفحه تصویر
conning
U
نام معرفی کننده کنسول : صفحه کلید و صفحه تصویر
conned
U
نام معرفی کننده کنسول : صفحه کلید و صفحه تصویر
con
U
نام معرفی کننده کنسول : صفحه کلید و صفحه تصویر
control panel
U
صفحه کنترل قسمتی از کنسول کنترل کامپیوتر که حاوی کنترلهای دستی است
punic
U
اهل کارتاژ قدیم قرطاجنی
ra
U
خدای افتاب مصریان قدیم
Hamedan
U
شهر همدان
[اکباتان قدیم]
saker
U
باز شکاری در اروپای قدیم
triumvier
U
یکی از سه زمامدار روم قدیم
the a of days
U
خدای سرمدی قدیم الایام
tchigorin indian
U
دفاع هندی قدیم شطرنج
stuart
U
خانواده سلطنتی قدیم انگلستان
sab
U
وابسته به سبایایمن قدیم یمنی
paleethnology
U
مبحث شناسایی انسانهای قدیم
triumvirate
U
یکی از سه زمامدار روم قدیم
plebs
U
توده مردم روم قدیم
immemorial
U
بسیار قدیم خیلی پیش
old indian defence
U
دفاع هندی قدیم شطرنج
nestorian
U
کلیسای نسطوری قدیم ایران
triumvirates
U
یکی از سه زمامدار روم قدیم
old guard
U
صنوف صاحب اعتبار قدیم
macaca
U
نوعی میمون دنیای قدیم
paleo arctic or palaeo
U
وابسته بشمال دنیای قدیم
apis
U
گاو مقدس مصریان قدیم
pony express
U
پست سریع السیر قدیم
pandect
U
حقوق مدنی روم قدیم
mercury
U
یکی از خدایان یونان قدیم
babel
U
شهر و برج قدیم بابل
ecclesiast
U
عضوانجمن سیاسی اتنیهای قدیم
doric
U
بسبک معماری قدیم یونان
fabliau
U
وابسته باشعار قدیم فرانسه
paleo etc
U
وابسته بشمال دنیای قدیم
macaque
U
نوعی میمون دنیای قدیم
game
U
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
Whigs
U
عضو حزب "ویگ " در انگلیس قدیم
pre chellean
U
وابسته به اواخر دوره عصرحجر قدیم
quadriga
U
ارابه چهار اسبه رومیان قدیم
essenism
U
اصول یازندگی راهبان قدیم یهود
He is an old – timer at this club .
U
از قدیم عضو این با شگاه بو ده است
from (since) the year one
[American E]
<adv.>
U
از زمان خیلی قدیم
[اصطلاح روزمره]
from (since) the year dot
[British E]
<adv.>
U
از زمان خیلی قدیم
[اصطلاح روزمره]
portcullis
U
درورودی قلعههای قدیم پنجره کشودار
doric
U
وابسته بمردم دوریس یونان قدیم
paleontology
U
مبحث زیست شناسی دوران قدیم
acinaces
U
شمشیر کوتاه ایرانیان قدیم وسکاها
atrium
U
اطاق میانی خانههای روم قدیم
archon
U
یکی از افسران عالیرتبهء اتن قدیم
gambit of aleppo
U
نام قدیم گامبی وزیر شطرنج
protasis
U
نخستین قسمت درام قدیم رومی
goth
U
یکی از اقوام المانی قدیم بربری
shekel
U
واحد وزن وپول بابل قدیم
sogdian
U
اهل سغدیا یا سغد قدیم ایران
Whig
U
عضو حزب "ویگ " در انگلیس قدیم
mycenaean
U
اهل شهر "مسین " قدیم یونان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com