Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 219 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
fire control
U
کنترل یا هدایت اتش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
statement
U
دستور برنامه که کنترل برنامه را طبق خروجی یکرویداد مجدداگ هدایت کند
statement
U
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements
U
دستور برنامه که کنترل برنامه را طبق خروجی یکرویداد مجدداگ هدایت کند
statements
U
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
automation
U
کنترل و هدایت دستگاهی بطورخودکار
simulator
U
برنامه کامپیوتری که کاربر امکان هدایت هواپیما را میدهد. با نشان داده یک تابلوی کنترل واقعی و صحنههای متحرک .
simulators
U
برنامه کامپیوتری که کاربر امکان هدایت هواپیما را میدهد. با نشان داده یک تابلوی کنترل واقعی و صحنههای متحرک .
board
U
BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل
boarded
U
BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل
transfer
U
دستوری که کنترل پردازنده را از یک بخش برنامه به دیگری هدایت کند
transferring
U
دستوری که کنترل پردازنده را از یک بخش برنامه به دیگری هدایت کند
transfers
U
دستوری که کنترل پردازنده را از یک بخش برنامه به دیگری هدایت کند
aircraft modification and control
U
کنترل و هدایت هواپیما
coupled mode
U
روش کنترل پرواز خودکار بااستفاده از سیستم هدایت زمینی
fet
U
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
subroutine
U
دستور برنامه نویسی کامپیوتری که کنترل زیر تابع را هدایت میکند
tactical control
U
کنترل و هدایت تاکتیکی
to give up
[to waste]
something
U
ول کردن چیزی
[کنترل یا هدایت چیزی]
Other Matches
guidance
U
هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
guidance
U
هدایت کردن سیستم هدایت هدایت
beamrider
U
موشک هدایت شوندهای که به وسیله اشعه رادار هدایت میشود
mace
U
نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
terminal guidance
U
هدایت موشک در مراحل اخرمسیر هدایت هواپیما ازفرودگاه یا به فرودگاه
fighter direction
U
هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
homing guidance
U
هدایت هواپیما یا موشک بااستفاده از امواج رادار هدایت الکترونیکی
maces
U
نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
inertial guidance
U
سیستم هدایت داخلی موشک هدایت خودکار
stellar guidance
U
سیستم هدایت نجومی موشکهای هدایت شونده
cascade control
U
چندین واحد کنترل که هر یک دیگری را کنترل میکند, کنترل ابشاری
conductance
U
ضریب هدایت قدرت هدایت
gyro pilot
U
سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
celestial guidance
U
سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
control point
U
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
tokens
U
بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
tasks
U
نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
task
U
نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
electronic
U
مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
token
U
بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
apt
U
زبان برنامه سازی برای کنترل ماشینهای کنترل عددی
processor
U
پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند
control panel
U
صفحه کنترل قسمتی از کنسول کنترل کامپیوتر که حاوی کنترلهای دستی است
loop
U
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
executives
U
دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
control and reporting center
U
تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
real time
U
سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
executive
U
دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
looped
U
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
loops
U
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
radio control
U
کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
circulation control
U
کنترل جریان اب کنترل چرخش و یاگردش کالاها یا پول
rolleron
U
کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
flexible
U
کنترل شمارش کامپیوتری یا کنترل ماشین با کامپیوتر
IRQ
U
سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه
controls
U
سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
controlling
U
سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
inventory control
U
کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
control
U
سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
ctrl
U
کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترل به کامپیوتر می فرستد
apt
U
یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
control sheet
U
صفحه کنترل چارت کنترل
control statement
U
حکم کنترل دستور کنترل
block plot
U
صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی
control stick
U
سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
azimuth guidance
U
هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
tactical air controler
U
افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
controlled fragmentation
U
مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
subroutine
U
تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
goldie
U
علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
climb mode
U
روش کنترل صعود هواپیما وضعیت کنترل صعود
remote control
U
کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
control officer
U
افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
simple network management protocol
U
سیستم مدیریت شبکه که نحوه ارسال داده وضعیت از گرههای کنترل به ایستگاه کنترل را بیان میکند. SNNP قادر به کارترون با هر نوع شبکه سخت افزار یا نرم افزار به صورت مجازی است
anti-
U
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
basic
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
go around mode
U
روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
flight control
U
دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
quality control tests
U
ازمایش کنترل کیفیت بازرسی کنترل کیفیت
guidance
U
هدایت
conduction
U
هدایت
leads
U
هدایت
navigators
U
هدایت گر
navigator
U
هدایت گر
lead
U
هدایت
transduction
U
هدایت
total conductivity
U
هدایت کل
direction
U
هدایت
conductance
U
هدایت
steerage
U
هدایت
leading
U
هدایت
templates
U
ریل هدایت
directs
U
هدایت کردن
vee guideways
U
مسیر هدایت "وی "
convect
U
هدایت کردن
heat conduction
U
هدایت حرارتی
heat conductivity
U
هدایت حرارتی
conducts
U
هدایت کردن
directors
U
هدایت کننده
template
U
ریل هدایت
directed
U
هدایت کردن
steerable
U
هدایت کردنی
con
U
هدایت کردن
director
U
هدایت کننده
conning tower
U
برج هدایت
conductive
U
قابل هدایت
conduction velocity
U
سرعت هدایت
avigation
U
فن هدایت هواپیما
conducting
U
هدایت کردن
direct
U
هدایت کردن
guide way
U
مسیر هدایت
guides
U
هدایت کردن
image line
U
هدایت تصویر
conductance
U
میزان هدایت
conductibility
U
قابلیت هدایت
conduction
U
هدایت گرم
conduction
U
هدایت تنظیم
steering
U
هدایت کردن
joysticks
U
سکان هدایت
joystick
U
سکان هدایت
direction
U
هدایت رهبری
undirected
U
هدایت نشده
conduct of fire
U
هدایت تیراندازی
commutate
U
هدایت وتغییر
guided
U
هدایت کردن
guide
U
هدایت کردن
rede
U
هدایت کردن
superconductivity
U
فوق هدایت
ionic conduction
U
هدایت یونی
bus bar line
U
سیم هدایت
canalization
U
هدایت در مسیر
hydraulic conductivity
U
هدایت ابی
conductible
U
قابل هدایت
conned
U
هدایت کردن
conductivity
U
قابلیت هدایت
electrical conductivity
U
هدایت الکتریکی
electron conduction
U
هدایت الکترون
afferent transmission
U
هدایت اورانی
conveys
U
هدایت کردن
admittance
U
هدایت فاهری
leading line
U
خط هدایت هواپیما
directing
U
هدایت کردن
conductivity
U
ضریب هدایت
stream line
U
خط هدایت جریان
electric conduction
U
هدایت الکتریسیته
conveyed
U
هدایت کردن
dirigible
U
قابل هدایت
afferent conduction
U
هدایت اورانی
enlightened
U
هدایت شده
convey
U
هدایت کردن
operating stand
U
اطاق هدایت
management
U
هدایت یا سازماندهی
conducted
U
هدایت کردن
conveying
U
هدایت کردن
navigating
U
هدایت کردن
navigates
U
هدایت کردن
navigated
U
هدایت کردن
navigate
U
هدایت کردن
cons
U
هدایت کردن
conning
U
هدایت کردن
conduct
U
هدایت کردن
leading marks
U
نشانههای هدایت
fire direction
U
هدایت اتش
managements
U
هدایت یا سازماندهی
airlift control element
U
عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
custody
U
مسئولیت کنترل و انتقال ودسترسی به جنگ افزارها مسئولیت حفافت و کنترل جنگ افزارها و اسناد انها
photoconductivity
U
قابلیت هدایت نور
input of current
U
تغذیه و هدایت جریان
susceptance
U
مقدار هدایت کور
magnetic permeance
U
مقدار هدایت مغناطیسی
barrels
U
وفیفه هدایت در یک ترمینال
barrel
U
وفیفه هدایت در یک ترمینال
direction
U
مسیر هدایت کردن
specific electrical conductivity
U
هدایت الکتریکی مخصوص
traffic
U
تجارت هدایت شده
conducted
U
هدایت کردن بردن
conducts
U
هدایت کردن بردن
traffics
U
تجارت هدایت شده
conducting
U
هدایت کردن بردن
laser guidance
U
سیستم هدایت لیزری
trafficking
U
تجارت هدایت شده
conduct
U
هدایت کردن بردن
trafficked
U
تجارت هدایت شده
transverse conductance
U
مقدار هدایت عرضی
directing staff
U
ستاد هدایت کننده
guided missile
U
موشک هدایت شونده
leads
U
سیر هدایت الکتریکی
dredging ladder
U
هدایت کننده سطل
current carring
U
انتقال یا هدایت جریان
director
U
هدایت کننده اتش
conductibility
U
ضریب هدایت مخصوص
director
U
برج هدایت تیر
fire direction
U
هدایت کردن اتش
fire direction center
U
مرکز هدایت اتش
fire direction net
U
شبکه هدایت اتش
lead
U
سیر هدایت الکتریکی
directed net
U
شبکه هدایت شده
directed exercise
U
تمرین هدایت شده
direction center
U
مرکز هدایت عملیات
directional
U
وابسته به راهنمایی و هدایت
channelising island
U
سکوی هدایت کننده
absolute joystick
U
سکان هدایت مطلق
steered wheel
U
چرخ هدایت شده
diathermacy
U
خاصیت هدایت گرما
guided missiles
U
موشک هدایت شونده
directors
U
هدایت کننده اتش
directors
U
برج هدایت تیر
guded missile
U
موشک هدایت شوند
conductivity
U
ضریب هدایت یا انتشار
high conductivity
U
قابلیت هدایت زیاد
hot blast main
U
هدایت هوای دم داغ
ideal conductivity
U
قابلیت هدایت ایده ال
conducting staff
U
ستاد هدایت کننده
heat conductivity
U
قابلیت هدایت حرارت
conduction
U
رسانش الکتریکی هدایت
increase in conductivity
U
افزایش قابلیت هدایت
vectored
U
تراست هدایت شونده
vectored thrust
U
تراست هدایت شونده
bell's bund
U
دیوار هدایت کننده اب
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com