English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 168 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
let up <idiom> U کم کم متوقف شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
dump U نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
strike U اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strikes U اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
drag U ضربهای که گوی بیلیارد پس از برخورد متوقف میشود وسیله کنترل قرقره ماهیگیری
dragged U ضربهای که گوی بیلیارد پس از برخورد متوقف میشود وسیله کنترل قرقره ماهیگیری
drags U ضربهای که گوی بیلیارد پس از برخورد متوقف میشود وسیله کنترل قرقره ماهیگیری
stop U متوقف کننده
stop U متوقف کردن ایستگاه
stop U دستوری که فرآیند را موقتاگ متوقف میکند تا کاربر داده وارد کند
stop U زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
stop U دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
stop U نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stopped U متوقف کننده
stopped U متوقف کردن ایستگاه
stopped U دستوری که فرآیند را موقتاگ متوقف میکند تا کاربر داده وارد کند
stopped U زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
stopped U دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
stopped U نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stopping U متوقف کننده
stopping U متوقف کردن ایستگاه
stopping U دستوری که فرآیند را موقتاگ متوقف میکند تا کاربر داده وارد کند
stopping U زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
stopping U دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
stopping U نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stops U متوقف کننده
stops U متوقف کردن ایستگاه
stops U دستوری که فرآیند را موقتاگ متوقف میکند تا کاربر داده وارد کند
stops U زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
stops U دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
stops U نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
halt U متوقف
halt U فرآیند را متوقف میکند.
halt U متوقف کردن
halt U متوقف شدن
halted U متوقف
halted U فرآیند را متوقف میکند.
halted U متوقف کردن
halted U متوقف شدن
halts U متوقف
halts U فرآیند را متوقف میکند.
halts U متوقف کردن
halts U متوقف شدن
abort U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
aborted U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
aborting U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
aborts U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
crash U خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crash U متوقف شدن ناگهانی
crash U متوقف
crashed U خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashed U متوقف شدن ناگهانی
crashed U متوقف
crashes U خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashes U متوقف شدن ناگهانی
crashes U متوقف
crashing U خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashing U متوقف شدن ناگهانی
crashing U متوقف
crashingly U خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashingly U متوقف شدن ناگهانی
crashingly U متوقف
cancel U متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancelling U متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancels U متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
filter U مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
filters U مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
check U کم یا متوقف کردن سرعت بدن
checked U کم یا متوقف کردن سرعت بدن
checks U کم یا متوقف کردن سرعت بدن
stray U که متوقف نشده باشد
straying U که متوقف نشده باشد
strays U که متوقف نشده باشد
stopper U متوقف کننده
stoppers U متوقف کننده
insolvent U متوقف
force U ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
forces U ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
forcing U ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
loop U حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
loop U بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
looped U حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
looped U بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
loops U حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
loops U بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
deadline U منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
deadlines U منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
fielding U متوقف کردن و کنترل گوی هاکی
transaction U سیستم کامپیوتری که معمولاگ دستهای کار میکند تا وقتی که با تراکنش جدید متوقف شود و سپس منابع را به تراکنش اختصاص میدهد
trap U نقط ه توقف انتخابی که اجرا برنامه در آنجا متوقف میشود وثباتها بررسی می شوند
pull in U نقشه یا عملی را متوقف ساختن
pull in U متوقف شدن
pull-in U نقشه یا عملی را متوقف ساختن
pull-in U متوقف شدن
pull-ins U نقشه یا عملی را متوقف ساختن
pull-ins U متوقف شدن
stall U متوقف شدن یا کردن از کار انداختن یا افتادن
stalling U متوقف شدن یا کردن از کار انداختن یا افتادن
cycle U عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycled U عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycles U عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
Other Matches
abeyant abeyance U متوقف
abeyant U متوقف
dead in the water U متوقف در اب
installed U متوقف
come to a stand U متوقف شدن
dead in the water U متوقف در دریا
fetch up U متوقف شدن
throwbacks U متوقف سازی
hold on <idiom> U متوقف شدن
to put to a pause U متوقف ساختن
suppressible U متوقف کردنی
stopple U متوقف کننده
to come to a stand U متوقف شدن
stand fast U متوقف شدن
slap down U متوقف ساختن
put under the ban U متوقف کردن
pt down U متوقف ساختن
lay off U متوقف ساختن
holding attack U تک متوقف کننده
throwback U متوقف سازی
to come to a stop U متوقف شدن [مهندسی]
stop in one's tracks <idiom> U سریه متوقف شدن
put down <idiom> U بازور متوقف کرن
gravel U شن دار متوقف کردن
windbound U متوقف دراثر باد
taper off U تدریجا متوقف شدن
stopping the work U متوقف کردن کار
to bring traffic to a standstill U ترافیک را متوقف کردن
arresting system reset unit U متوقف کننده سیستم مهارهواپیما
elevation stop U متوقف کننده حرکت ارتفاع
flameout U متوقف ساختن موتور هواپیما
call it quits <idiom> U متوقف کردن تمام کار
to stop taking [pills] , [to go off a drug] U متوقف شدن [از خوردن قرص]
to bung U با چوب پنبه [یا متوقف کننده] بستن
ends U خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
ended U خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
to stop cold something U چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
end U خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
to bung up U با چوب پنبه [یا متوقف کننده] بستن
to suspend payment U پرداخت راموقوف کردن متوقف شدن
tie up <idiom> U آرام یا متوقف کردن حرکت یا عملی
phaseout U تدریجا متوقف کردن کار یاتولید
pull over <idiom> U متوقف کردن ماشین گوشه جاده
cancellation U عمل متوقف کردن فرآیند شروع شده
cry down U چیزی را غیر قانونی دانستن متوقف ساختن
She laid the book aside . U کتاب را کنار گذاشت ( مطالعه اش را متوقف کرد)
end of page halt U ویژگی ای که چاپگر را درپایان هر صفحه خروجی متوقف میکند
shut off mechanism U وسیلهای که در صورت بروز خرابی فرایند را متوقف میکند
appel U پاکوب 2 بار پا کوبیدن شمشیرباز به نشانه متوقف کردن مبارزه
deceleration time U زمانی که بازوی دستیابی پس از حرکت به محل صحیح دیسک سخت متوقف میشود
tabulation U نقاط تنظیم در امتداد یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab متوقف میشود
warm start U شروع مجدد برنامه که متوقف شده بود ولی بدون از دست دادن داده
burn out U گرمای زیادی یا استفاده نادرست که باعث میشود یک مدار الکترونیک یا وسیله متوقف شود
musical chairs U نوعی بازی که بازیکنان در حرکتاند و وقتی موسیقی متوقف شد مینشینند و هر کس بی صندلی باشد باخته است
coroutine U بخشی از برنامه یا تابع که داده را عبور میدهد و سایر توابع همروند را کنترل میکند سپس متوقف میشود
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
critical error U خطایی که پردازش کامپیوتر را با شکل مواجه میکند یا متوقف میکند
shut down U خاموش کردن و متوقف کردن کارایی ماشین یا سیستم
softest U دستوری که هر اجرای برنامه را متوقف میکند و کاربر را به برنامه نمایش داده شده یا Bios برمی گرداند
softer U دستوری که هر اجرای برنامه را متوقف میکند و کاربر را به برنامه نمایش داده شده یا Bios برمی گرداند
soft U دستوری که هر اجرای برنامه را متوقف میکند و کاربر را به برنامه نمایش داده شده یا Bios برمی گرداند
deceleration time U زمان لازم برای متوقف ساختن یک نوار مغناطیسی پس از خواندن یا ضبط اخرین قطعه داده از یک رکورد روی ان نوار
throw a monkey wrench into <idiom> U آرام آرام متوقف کردن چیزی
dma U CI واسط که ارسال داده سریع بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی فراهم میکند معمولاگ کنترولی از طریق CPU متوقف میشود
lay to rest <idiom> U رها کردن ،متوقف کردن
LCD U چاپگر کاغذ که از تابلوی CCD در مقابل نور روشن استفاده میکند تا تصاویری را روی رسانه حساس به عکس نشان دهد. تابلوی CCD عبور نور را متوقف میکند بجز در پیکس هایی که تصور را شرح می دهند
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com