Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 254 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
oligotrophic
U
کم خوراک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
spinach
U
اسفناج خوراک اسفناج
menu
U
فهرست خوراک
menus
U
فهرست خوراک
intake
U
خوراک
intakes
U
خوراک
gourmand
U
صاحب سر رشته در خوراک شکم پرست
gourmands
U
صاحب سر رشته در خوراک شکم پرست
snack
U
خوراک مختصر
snack
U
خوراک سرپایی
snacks
U
خوراک مختصر
snacks
U
خوراک سرپایی
feed
U
خوراک دادن
feed
U
خوراک علوفه
feed
U
خوراک
feeds
U
خوراک دادن
feeds
U
خوراک علوفه
feeds
U
خوراک
pot shot
U
تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
pot-shot
U
تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
pot-shots
U
تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
hopper
U
محفظه خوراک دستگاه
hoppers
U
محفظه خوراک دستگاه
delicacies
U
نازک بینی خوراک لذیذ
delicacy
U
نازک بینی خوراک لذیذ
haricot
U
خوراک راگو با لوبیا سبز
haricots
U
خوراک راگو با لوبیا سبز
gourmet
U
خوراک شناس
gourmet
U
خبره خوراک شراب شناس
gourmets
U
خوراک شناس
gourmets
U
خبره خوراک شراب شناس
nourishment
U
خوراک
receiver
U
جعبه خوراک دهنده
receiver
U
دستگاه خوراک دهنده
receivers
U
جعبه خوراک دهنده
receivers
U
دستگاه خوراک دهنده
dish
U
سینی خوراک
dishes
U
سینی خوراک
treat
U
خوراک رایگان
treated
U
خوراک رایگان
treats
U
خوراک رایگان
recipe
U
دستور خوراک پزی
recipe
U
خوراک دستور
recipes
U
دستور خوراک پزی
recipes
U
خوراک دستور
slops
U
خوراک ابکی
nutriment
U
خوراک
nutriments
U
خوراک
helping
U
یک وعده یا پرس خوراک
helpings
U
یک وعده یا پرس خوراک
hors d'oeuvre
U
پیش خوراک
hors d'oeuvres
U
پیش خوراک
suave
U
خوش خوراک
dainty
U
گوشت یا خوراک لذیذ
food
U
خوراک
foods
U
خوراک
billet
U
پروانه ورقه رای را ثبت کردن اجازه نامه جا و خوراک صادرکردن
billeted
U
پروانه ورقه رای را ثبت کردن اجازه نامه جا و خوراک صادرکردن
billeting
U
پروانه ورقه رای را ثبت کردن اجازه نامه جا و خوراک صادرکردن
billets
U
پروانه ورقه رای را ثبت کردن اجازه نامه جا و خوراک صادرکردن
keep
U
خوراک
keeps
U
خوراک
chow
U
خوراک
chows
U
خوراک
grub
U
خوراک خواربار
grubbed
U
خوراک خواربار
grubs
U
خوراک خواربار
regale
U
خوراک لذیذ
regaled
U
خوراک لذیذ
regales
U
خوراک لذیذ
regaling
U
خوراک لذیذ
doze
U
مقدار کافی از یک دارو خوراک
doze
U
دوز یک خوراک دارو
dozed
U
مقدار کافی از یک دارو خوراک
dozed
U
دوز یک خوراک دارو
dozes
U
مقدار کافی از یک دارو خوراک
dozes
U
دوز یک خوراک دارو
dozing
U
مقدار کافی از یک دارو خوراک
dozing
U
دوز یک خوراک دارو
dosage
U
یک خوراک دارو
dosage
U
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosages
U
یک خوراک دارو
dosages
U
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
kedgeree
U
خوراک فرنگی که عبارت است ازماهی سردوبرنج جوشانده وتخم مرغ
heater
U
چراغ خوراک پزی
heaters
U
چراغ خوراک پزی
cuisine
U
روش اشپزی خوراک
tack
U
خوراک
tacked
U
خوراک
tacking
U
خوراک
tacks
U
خوراک
dose
U
خوراک دوا یا شربت
dose
U
یک خوراک دارو
dosed
U
خوراک دوا یا شربت
dosed
U
یک خوراک دارو
doses
U
خوراک دوا یا شربت
doses
U
یک خوراک دارو
dosing
U
خوراک دوا یا شربت
dosing
U
یک خوراک دارو
kitchen
U
محل خوراک پزی
kitchens
U
محل خوراک پزی
Other Matches
gastronome
U
EPICURE) خوراک شناس خوش خوراک
the food was smoked
U
خوراک بوی دود میداد خوراک بوی دود گرفته بود
fare
U
خوراک
fared
U
خوراک
fares
U
خوراک
faring
U
خوراک
passage money
U
خوراک
pabulum
U
خوراک
nutrition
U
خوراک
repast
U
خوراک
repasts
U
خوراک
mess
U
:یک خوراک
messes
U
:یک خوراک
meat
U
خوراک
meats
U
خوراک
tucker
U
خوراک
at mess
U
سر خوراک
viands
U
خوراک
butterpump
U
غم خوراک
victuals
U
خوراک
messmate
U
هم خوراک
to d. up
U
خوراک گذاردن
viand
U
خوراک ماکولات
to give to eat
U
خوراک دادن
timbale
U
خوراک دلمه
slipslop
U
خوراک ابکی
sitophobia
U
خوراک هراسی
kingfisher
U
ماهی خوراک
heterotroph
U
خوراک گیر
he partook of fare
U
در خوراک ما شریک شد
insect
U
کرم خوراک
insects
U
کرم خوراک
frugal food
U
خوراک ساده
autotroph
U
خوراک ساز
food gathering
U
خوراک اوری
feedstuff
U
خوراک حیوانات
chop house
U
خوراک خانه
meal time
U
وقت خوراک
meal time
U
موقع خوراک
nourishes
U
خوراک دادن
eating
U
خوش خوراک
queasiness
U
سنگینی خوراک
nourish
U
خوراک دادن
nourished
U
خوراک دادن
at meat
U
سر خوراک یا غذا
preparation of food
U
تهیه خوراک
piece de resistance
U
خوراک اصلی
feeder
U
خوراک دهنده
feeders
U
خوراک دهنده
eating house
U
خوراک پزخانه
boarding house
U
خوابگاه و خوراک
plats du jour
U
خوراک روز
plat du jour
U
خوراک روز
food stamps
U
تمبر خوراک
food stamp
U
تمبر خوراک
eating
U
خورد و خوراک
cannon fodder
U
خوراک توپ
aliment
U
خوراک دادن
junk foods
U
گنده خوراک
support
[nourish, feed]
U
خوراک دادن
boarding houses
U
خوابگاه و خوراک
health food
U
خوراک بهداشتی
health foods
U
خوراک بهداشتی
junk food
U
گنده خوراک
feed belt
U
نوار خوراک دهنده
kickshaw
U
خوراک خوش مزه
he cannot earn his own keep
U
اونمیتواندخرج خوراک خودرادربیاورد
eating disorder
U
اختلال خورد و خوراک
cresture conforts
U
خوراک و پوشاک خوب
feeding group
U
قسمت خوراک دهنده
gratin
U
خوراک ته دیم دار
holozoic
U
جانور خوراک گیر
convenience foods
U
خوراک پیش پخته
vegetable diet
U
خوراک سبزی دار
fast food
U
تند خوراک تندکار
trencherman
U
ادم خوش خوراک
to eat one's mutton
U
یا کسی خوراک خوردن
thropholyt
U
لایه خوراک کاه
throphogen
U
لایه خوراک ساز
nosh
U
خوراک سبک خوردن
rotisserie
U
مغازه خوراک پزی
revalenta
U
خوراک عدس واردجو
pitch into
U
به خوراک حمله کردن
piece deresistance
U
بخش عمده خوراک
sanguification
U
تبدیل خوراک بخون
kitchener
U
بخاری خوراک پزی
convenience food
U
خوراک پیش پخته
cooker
U
چراغ خوراک پزی
cookers
U
چراغ خوراک پزی
Primus
U
چراغ خوراک پزی
larders
U
گنجه خوراک خوراکی
Primuses
U
چراغ خوراک پزی
larder
U
گنجه خوراک خوراکی
spaghetti
U
خوراک رشته فرنگی
chillies
U
خوراک لوبیای پر ادویه
chilies
U
خوراک لوبیای پر ادویه
chilli
U
خوراک لوبیای پر ادویه
Chile
U
خوراک لوبیای پر ادویه
chili
U
خوراک لوبیای پر ادویه
the garden provides food
U
باغ خوراک تهیه میکند
table d'hote
U
خوراک رسمی و روزانه مهمانخانه
it is highly valued as food
U
برای خوراک بسیارمطلوب است
gormand
U
خوش سلیقگی در خوراک پر خوری
pantler
U
متصدی ابدارخانه و خوراک خانه
chemotrophic treatment
U
تسویه خوراک ساخت شیمیایی
rechauffe
U
خوراک دوباره گرم کرده
cookshop
U
دکان خوراک پزی مهمانخانه
hodgepodge
U
خوراک همه چیز درهم
colcannon
U
خوراک کلم وسیب زمینی
fruitarianism
U
اعتقادباینکه خوراک انسان بایدمیوه باشد
tortellini
U
خوراک رشته فرنگی پر ازچاشنی جوشانده
feedway
U
مسیرتغذیه و خوراک دادن به جنگ افزار
their principal food is rice
U
خوراک عمده انها برنج است
refect
U
با مشروب یا خوراک تجدید قوا کردن
casserole
U
فرف خوراک پزی سفالی یاشیشهای
casseroles
U
فرف خوراک پزی سفالی یاشیشهای
sea pie
U
خوراک گوشت وسبزی که باارد به پزند
whitleather
U
پوستی که با زاج انرا خوراک داده باشند
scrapple
U
خوراک مرکب از گوشت سرخ کرده وادویه
bubble and squeak
U
خوراک کلم و سیب زمینی سرخ شده
fish and chips
U
خوراک ماهی وسیب زمینی سرخ کرده
butlery
U
خوراک خانه جای فروش اذوقه ونوشابه
cannon fodder
[soldiers pointlessly and unscrupulously sacrificed]
U
خوراک توپ
[سربازان بیهوده و بی وجدانه قربانی شده]
Brits
U
جانوران ریز دریایی که خوراک نهنگ و ماهیان بزرگاند
Brit
U
جانوران ریز دریایی که خوراک نهنگ و ماهیان بزرگاند
hot-plate
U
چراغ خوراک پزی برقی یانفتی ویا گازی
ramekin
U
خوراک مرکب ازخرده نان و پنیر و تخم مرغ
ramequin
U
خوراک مرکب ازخرده نان و پنیر و تخم مرغ
resurection pie
U
کلوچهای که از ریزههای خوراک مانده از پیش درست کنند
hot-plates
U
چراغ خوراک پزی برقی یانفتی ویا گازی
baits
U
خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
ingestive
U
بشکم برنده وابسته به قورت و بلع دادن خوراک
salis bury steak
U
خوراک گوشت گاو مخلوط باتخم مرغ وشیر
baited
U
خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
hot plate
U
چراغ خوراک پزی برقی یانفتی ویا گازی
bait
U
خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
ambrosia
U
خوراک خدایان که زندگی جاوید بانها میداده مائدهء بهشتی
creme
U
نام چند جورنوشابه خوش خوراک که از جوهرنعناع درست میکنند
matelote
U
یکجور خوراک ماهی که باشراب و پیاز و چیزهای دیگر درست می کنند
pigeon milk
U
خوراک نیمه هضم شدهای که کبوترازچینه دان خوددراورده بجوجههای خودمیدهد
galantine
U
خوراک سرد گوشت گوساله وجوجه و دیگر جانوران که استخوان ان را در اورده باشند
soufflTs
U
خوراک مرکب از زرده تخم مرغ وگوشت وپنیر وشکلات پارچه نازک گل برجسته زنانه
souffles
U
خوراک مرکب از زرده تخم مرغ وگوشت وپنیر وشکلات پارچه نازک گل برجسته زنانه
souffle
U
خوراک مرکب از زرده تخم مرغ وگوشت وپنیر وشکلات پارچه نازک گل برجسته زنانه
juke joint
U
رستوران کوچکی که خوراک ارزان داشته و نیز صفحات گرامافون را با انداختن پول دراسباب خودکار میزند
magazines
U
مخزن مهمات ناو جعبه خزانه تفنگ جعبه خوراک دهنده
magazine
U
مخزن مهمات ناو جعبه خزانه تفنگ جعبه خوراک دهنده
mashes
U
خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
mashing
U
خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
mash
U
خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
mashed
U
خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
operating slide
U
دستگاه الات متحرک تیربار الات متحرک یا قسمتهای خوراک دهنده
spinage
U
اسفناج خوراک اسفناج
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com