Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
commission of conciliation
U
کمیسیون حل اختلاف کمیسیون توافق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
internationals
U
ElectrotechnicalCommission ...کمیسیون الکتریکی جهانی کمیسیون بین المللی مهندسی برق
international
U
ElectrotechnicalCommission ...کمیسیون الکتریکی جهانی کمیسیون بین المللی مهندسی برق
disciplinary control board
U
کمیسیون 5 نفری یکانها کمیسیون 5 نفری شورای انضباطی یکان
commissioning
U
کمیسیون
commission
U
کمیسیون
commissions
U
کمیسیون
commitee
U
کمیسیون
commissions
U
کمیسیون و کمیته
commissioning
U
کمیسیون و کمیته
courts of inquiry
U
کمیسیون تحقیق
committee of inquiry
U
کمیسیون بازجویی
investigating committee
U
کمیسیون بازجویی
commission
U
کمیسیون و کمیته
subcommittees
U
کمیسیون فرعی
joint committee
U
کمیسیون مشترک
committee of ways and means
U
کمیسیون مالی
committe of foreign exchange
U
کمیسیون ارز
court of inquiry
U
کمیسیون تحقیق
commission of enquiry
U
کمیسیون تحقیق
military comission
U
کمیسیون نظامی
subcommittee
U
کمیسیون فرعی
select committe
U
کمیسیون پارلمانی
boarded
U
هیئت کمیسیون
board
U
هیئت کمیسیون
fact finding body
U
کمیسیون تحقیق
committee
U
کمیسیون مجلس مشاوره
committees
U
کمیسیون مجلس مشاوره
human rights commission
U
کمیسیون حقوق بشر
healt and safety commision
U
کمیسیون سلامت و امنیت
interstate commerce commission
U
کمیسیون تجارت بین ایالات
prevention of discrimination sub commiss
U
کمیسیون فرعی جلوگیری ازتبعیض
iec
U
کمیسیون بین المللی الکترونیک
ecafe
U
کمیسیون اقتصادی اسیا و خاور دور که در سال 7491 در سازمان ملل تشکیل شده است
democratic comiteism
U
سیستم کمیتهای دمکراتیک اصطلاحی است که لنین وتروتسکی و سایر نویسندگان کمونیست برای کمیسیون بازیهای سیستم دممراتیک وضع کرده اند و این نحوه عمل را از نقاط ضعف و عیوب دمکراسی می دانند
planning comission
U
هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
e c e
U
کمیسیون اقتصادی اروپا کمیسیونی که در بطن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای هماهنگ کردن روشهای اقتصادی دولتها درجهت افزایش فعالیتهای اقتصادی اروپا و نیز بسط وگسترش روابط اقتصادی کشورهای اروپایی با یکدیگرتشکیل شده است
We have agreed in princeple .
U
درکل توافق کرده ایم ( توافق درکلیات )
concentration cell corrosion
U
نوعی برخورد که در ان اختلاف پتانسیل الکترودها دراثر اختلاف غلظت یونهاالکترولیت میباشد
enewal of contract by tacit agreement
U
تجدید توافق بر اساس توافق ضمنی
azimuth deviation
U
اختلاف گرای نجومی اختلاف سمت هواپیما
free air anomaly
U
اختلاف نیروی جاذبه زمین اختلاف جاذبه ازاد
difference in northing
U
اختلاف عرض جغرافیایی اختلاف عرض
to come to an understanding
U
توافق
accommodation
U
توافق
band
U
توافق
bands
U
توافق
agreements
U
توافق
conciliation
U
توافق
concert
U
توافق
consent
U
توافق
settlements
U
توافق
concent
U
توافق
consented
U
توافق
consenting
U
توافق
consents
U
توافق
rapport
U
توافق
concerts
U
توافق
maladapted
U
بی توافق
commensurableness
U
توافق
commensurability
U
توافق
consistency
U
توافق
agreement
U
توافق
keeping
U
توافق
concord
U
توافق
accommodations
U
توافق
settlement
U
توافق
analogy
U
توافق
analogies
U
توافق
coincidence
U
توافق
concurrence
U
توافق
coincidences
U
توافق
adaptations
U
توافق
accord
U
توافق
adaptation
U
توافق
accorded
U
توافق
accords
U
توافق
concordat
U
توافق دوستانه
conformable
U
قابل توافق
breaches
U
خطای رد یک توافق
maladjustment
U
عدم توافق
maladjustments
U
عدم توافق
consistence
U
توافق سازگاری
adaptability
U
توافق سازگاری
consistency
U
توافق سازگاری
conformation
U
سازش توافق
consonance
U
توافق صدا
correspondence principle
U
اصل توافق
conconancy
U
توافق صدا
breach
U
خطای رد یک توافق
adaptations
U
توافق سازش
collective agreement
U
توافق جمعی
agreement of arguments
U
توافق نشانوندها
disparity
U
عدم توافق
agreement coefficient
U
ضریب توافق
adaptiveness
U
قوه توافق
adaptableness
U
قابلیت توافق
disparities
U
عدم توافق
accompt
U
سازگاری توافق
adaptation
U
توافق سازش
disagreements
U
عدم توافق
consensus
U
توافق عام
arbitration agreement
U
توافق بر حکمیت
compromiser
U
توافق کار
disagreement
U
عدم توافق
breached
U
خطای رد یک توافق
modus vivendi
U
توافق موقت
reach an agreement
U
به توافق رسیدن
adaption
U
توافق سازش
deal
U
توافق تجاری
deals
U
توافق تجاری
maladjusted
U
بی توافق دژسازگار
adaptable
U
قابل توافق
plea agreement
U
توافق مدافعه
unilateral agreement
U
توافق یک جانبه
basic agreement
U
توافق اولیه
frame agreement
U
توافق اولیه
master agreement
U
توافق اولیه
give-and-take
U
آماده به توافق
accordance
U
وفق توافق
outline agreement
U
توافق اولیه
skeleton agreement
U
توافق اولیه
synesis
U
توافق معانی
disconformity
U
عدم توافق
inadaptable
U
توافق ندادنی
mutual agreement
U
توافق طرفین
reciprocal agreement
U
توافق دو جانبه
understandings
U
توافق تظر
inconsonantly
U
باعدم توافق
inharmoniousness
U
عدم توافق
his painting lacked repose
U
نقاشی وی توافق
harmonometer
U
توافق سنج
understanding
U
توافق تظر
speaking with prosecutor
U
توافق باشاکی
adhesion
U
همبستگی توافق
maladaptation
U
عدم توافق
dissidence
U
عدم توافق
discordance
U
عدم توافق
approves
U
توافق در مورد چیزی
adaptability
U
قابلیت توافق و سازش
inconsonance
U
عدم توافق ناهماهنگی
approving
U
توافق در مورد چیزی
frame agreement
U
چهارچوب توافق
[حقوق]
basic agreement
U
چهارچوب توافق
[حقوق]
consensus
U
توافق ورضایت عمومی
discordantly
U
از روی عدم توافق
conventionalization
U
توافق با ایین و رسوم
agreements
U
معاهده و مقاطعهء توافق
agreement
U
معاهده و مقاطعهء توافق
outline agreement
U
چهارچوب توافق
[حقوق]
skeleton agreement
U
چهارچوب توافق
[حقوق]
master agreement
U
چهارچوب توافق
[حقوق]
approve
U
توافق در مورد چیزی
plea bargain
U
توافق مدافعه
[حقوق]
compromising
U
توافق مصالحه کردن
compromise
U
توافق مصالحه کردن
settlements
U
حل و فصل توافق بنگاه
abidance
U
رفتار برطبق توافق
meet someone half-way
<idiom>
U
به توافق رسیدن با کسی
settlement
U
حل و فصل توافق بنگاه
variance
U
مغایرت عدم توافق
compromises
U
توافق مصالحه کردن
odds
U
عدم توافق مغایرت
come to an agreement
U
توافق حاصل کردن
disagreements
U
اختلاف
defferential
U
اختلاف
versatility
U
اختلاف
divided
<adj.>
U
در اختلاف
settlement of disputes
U
حل اختلاف
stour
U
اختلاف
disparities
U
اختلاف
compromis
U
حل اختلاف
mean square deviation
U
اختلاف
discrepancy
U
اختلاف
quarrelled
U
اختلاف
misalignment
U
اختلاف
schismatism
U
اختلاف
divarication
U
اختلاف
disparity
U
اختلاف
disagreement
U
اختلاف
diversions
U
اختلاف
discord
U
اختلاف
differences
U
اختلاف
difference
U
اختلاف
variance
U
اختلاف
diversion
U
اختلاف
disputing
U
اختلاف
quarreling
U
اختلاف
disputed
U
اختلاف
quarrelling
U
اختلاف
quarreled
U
اختلاف
quarrel
U
اختلاف
dispute
U
اختلاف
disputes
U
اختلاف
variations
U
اختلاف
quarrels
U
اختلاف
schism
U
اختلاف
variation
U
اختلاف
schisms
U
اختلاف
to settle out of court
U
به توافق رسیدن خارج از دادگاه
adequateness
U
توافق داشتن متفق بودن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com