English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (23 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
quantification U کمیت پذیر کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
observable quantity U کمیت مشاهده پذیر
measure U 1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
quantifying U کمیت را تعیین کردن
quantifies U کمیت را تعیین کردن
quantified U کمیت را تعیین کردن
quantify U کمیت را تعیین کردن
educable U تربیت پذیر تعلیم پذیر
reparable U اصلاح پذیر تعمیر پذیر
repairable U اصلاح پذیر تعمیر پذیر
educatable U تربیت پذیر تعلیم پذیر
mixable U امیزش پذیر امتزاج پذیر
ascendable U تفوق پذیر فراز پذیر
ascendible U تفوق پذیر فراز پذیر
to throw open the door to U امکان پذیر کردن
adaptable organism U موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
quantities U کمیت
shagreen U کمیت
quantum U کمیت
scalar U کمیت
quant U کمیت
quantity U کمیت
oscillating quantity U کمیت نوسانی
sinusoidal quantity U کمیت سینوسی
physical quantity U کمیت فیزیکی
peridic quantity U کمیت تناوبی
quantity control U کنترل کمیت
quantifier U کمیت سنج
vector quantity U کمیت برداری
alternating quantity U کمیت متناوب
scalar quantity U کمیت اسکالر
scalar quantity U کمیت نردهای
certificating of quantity U گواهی کمیت
certificate of quantity U گواهی کمیت
pulsating quantity U کمیت ضربانی
batch quantity U کمیت گروهی
scalar quantity U کمیت عددی
adjustable wheel U چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
scalar quantity U کمیت غیر برداری
conserved quantity U کمیت پایسته [فیزیک]
damped sinusoidal quantity U کمیت سینوسی میرنده
quantity surveyor U ارزیاب کمیت مواد
evaluating U محاسبه یک مقدار یا کمیت
quantity surveyors U ارزیاب کمیت مواد
mean value of periodic quantity U میانگین کمیت دورهای
evaluated U محاسبه یک مقدار یا کمیت
conserved quantity U کمیت ثابت [فیزیک]
phase of a sinusoidal quantity U فاز کمیت سینوسی
evaluate U محاسبه یک مقدار یا کمیت
pseudoscalar quantity U کمیت شبه عددی
evaluates U محاسبه یک مقدار یا کمیت
scalar U کمیت نرده ای [فیزیک] [ریاضی]
time constant of an exponential quantity U ثابت زمانی یک کمیت نمایی
scalar quantity U کمیت نرده ای [فیزیک] [ریاضی]
evaluations U عمل محاسبه یک مقدار یا کمیت
evaluation U عمل محاسبه یک مقدار یا کمیت
measure U روش محاسبه اندازه یا کمیت
symmetrical alternating quantity U کمیت متناوب متقارن نامتوازن
even U کمیت یا عدد که ضریب دو است
telemetry U اندازه گیری یک کمیت یا کیفیت
quota U کمیت تعیین شده توسط دولت
quotas U کمیت تعیین شده توسط دولت
dimensionless quantity U کمیت بدون بعد [فیزیک] [شیمی] [مهندسی]
leveled U کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
levelled U کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
level U کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
levels U کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
charges U 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
charge U 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
stakhnovism U افزایش تولیداز طریق بالا بردن کمیت تولیدهر کارگر
instantaneous readout U سیستمی بدون تاخیر بین گیرنده کمیت موردنظر ونشاندهنده ان
relocation U کمیت افزوده شد به یک آدرس برای انتقال به محل دیگری ازحافظه
radiation shield U وسیلهای برای جلوگیری ازتابشهای ناخواسته که دراندازه گیری کمیت موردنظرتاثیر میگدارند
plasticize U قالب پذیر کردن از قالب در اوردن
the quantity of a vowel U کوتاهی وبلندی حرف صدایی کمیت حرف مصوت
normalize U تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalizes U تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalising U تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalised U تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalises U تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
pliable U خم پذیر
soluble U حل پذیر
solvable U حل پذیر
pi acceptor U پی پذیر
cleavable U رخ پذیر
programmable read only memory U حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
infusible U گداز نا پذیر
vulnerable U اسیب پذیر
variable U تغییر پذیر
tranformable U دگرگونی پذیر
visitable U دیدار پذیر
tangibly U پرماس پذیر
flxible U خمش پذیر
placable U دلجویی پذیر
mutant U تغییر پذیر
liquefiable U گداز پذیر
additives U جمع پذیر
limitable U محدودیت پذیر
inoculable U تلقیح پذیر
vulnerable U زخم پذیر
plunderable U چپاول پذیر
fusible U گداز پذیر
palpable U پرماس پذیر
placative U تسکین پذیر
precipitable U تعلیق پذیر
gaugeable U پیمایش پذیر
generable U زایش پذیر
voidable <adj.> U بطلان پذیر
glass jaw U بوکسوراسیب پذیر
magnetizable U مغناطیس پذیر
despicable U نکوهش پذیر
separable U تفکیک پذیر
thinkable U اندیشه پذیر
maintainable U نگهداشت پذیر
tangible U پرماس پذیر
proton acceptor U پرتون پذیر
available U دسترس پذیر
adjustable U تنظیم پذیر
adjustable U تعدیل پذیر
fixable U ثبات پذیر
testable U ازمون پذیر
plastic U قالب پذیر
combustible U احتراق پذیر
terminable <adj.> U فسخ پذیر
proprotionable U تناسب پذیر
unalienable <adj.> U چاره نا پذیر
protean U شکل پذیر
fathomable U پیمایش پذیر
fatig U خستگی پذیر
fatigable U خستگی پذیر
fatiguable U خستگی پذیر
figurable U شکل پذیر
fissile U شکاف پذیر
fissionable U شکافت پذیر
inevitable <adj.> U چاره نا پذیر
indispensable <adj.> U چاره نا پذیر
trainable U فرهیخت پذیر
irresoluble U تجیزیه نا پذیر
transferable U انتقال پذیر
thermosetting U سختی پذیر
wallydraigle U تاثیر پذیر
detachable U جدایی پذیر
irremeable U برگشت نا پذیر
additive U جمع پذیر
verifiable U تحقیق پذیر
elastic U انعطاف پذیر
flexible cable U کابل خم پذیر
plastic U شکل پذیر
trainable U تربیت پذیر
testable U شهادت پذیر
weariless U خستگی نا پذیر
inalienable <adj.> U چاره نا پذیر
absolute <adj.> U چاره نا پذیر
unalterable <adj.> U چاره نا پذیر
defensible U دفاع پذیر
mutants U تغییر پذیر
possible [doable, feasible] <adj.> U صورت پذیر
possible [doable, feasible] <adj.> U انجام پذیر
practicable <adj.> U انجام پذیر
miscible U امیزش پذیر
executable <adj.> U امکان پذیر
workable <adj.> U امکان پذیر
miscible U امتزاج پذیر
open cheque U چک انتقال پذیر
executable <adj.> U صورت پذیر
makable <adj.> U صورت پذیر
manageable <adj.> U انجام پذیر
practicable <adj.> U صورت پذیر
achievable <adj.> U انجام پذیر
contrivable <adj.> U انجام پذیر
doable <adj.> U انجام پذیر
pacifiable U تسکین پذیر
feasible <adj.> U انجام پذیر
makable [spv. makeable] <adj.> U انجام پذیر
makeable <adj.> U انجام پذیر
workable <adj.> U صورت پذیر
makeable <adj.> U اجرا پذیر
mutable U تغییر پذیر
achievable <adj.> U اجرا پذیر
doable <adj.> U اجرا پذیر
improvably U اصلاح پذیر
feasible <adj.> U اجرا پذیر
practicable <adj.> U اجرا پذیر
workable <adj.> U اجرا پذیر
contrivable <adj.> U اجرا پذیر
executable <adj.> U انجام پذیر
makable <adj.> U امکان پذیر
workable <adj.> U انجام پذیر
flexible U خمش پذیر
manageable <adj.> U اجرا پذیر
makable [spv. makeable] <adj.> U اجرا پذیر
flexible U انعطاف پذیر
possible [doable, feasible] <adj.> U اجرا پذیر
manageable <adj.> U صورت پذیر
inflamable U اشتعال پذیر
increasable U افزایش پذیر
transmutable U دگرگونی پذیر
improvable U بهبود پذیر
incondensable U ناچگال پذیر
achievable <adj.> U امکان پذیر
contrivable <adj.> U امکان پذیر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com