English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 140 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hospital infection committee U کمیته عفونت بیمارستان [پزشکی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fielo hospital U بیمارستان صحرائی یاموقتی بیمارستان سیار
putrefaction U عفونت
infection U عفونت
septicity U عفونت
infections U عفونت
infective U عفونت زا
blood poisoning U عفونت خون
deodorization U دفع عفونت
reinfection U عفونت مجدد
ringworm U عفونت قارچی
urinary tract infection [UTI] U عفونت ادراری [پزشکی]
acute cystitis U عفونت ادراری [پزشکی]
bladder infection U عفونت ادراری [پزشکی]
otitis U عفونت گوش [پزشکی]
middle ear inflammation [MEI] U عفونت گوش میانی [پزشکی]
infection of the middle ear U عفونت گوش میانی [پزشکی]
inflammation of the middle ear U عفونت گوش میانی [پزشکی]
otitis media [OM] U عفونت گوش میانی [پزشکی]
toxoplasmosis U عفونت انگلی پستانداران وپرندگان وانسان
septicemia U عفونت خون بوسیله ارگانیسمهای چرکی
commissions U کمیته
committee U کمیته
bureaus U کمیته
bureau U کمیته
commissioning U کمیته
committees U کمیته
commitee U کمیته
commission U کمیته
departments U حوزه کمیته
legal committee U کمیته حقوقی
arbitration committee U کمیته داوری
collegium U هیئت یا کمیته
committee of inquiry U کمیته بازرسی
investigating committee U کمیته بازرسی
governing board U کمیته حاکمه
standing committee U کمیته دائمی
rules committee U کمیته قوانین
steering committee U کمیته رهبری
department U حوزه کمیته
subcommittee U کمیته فرعی
society U شرکت کمیته
commission U کمیسیون و کمیته
commissioning U کمیسیون و کمیته
commissions U کمیسیون و کمیته
societies U شرکت کمیته
committees U هیئت یا کمیته
committee U هیئت یا کمیته
subcommittees U کمیته فرعی
european committee for standardization U کمیته اروپایی استاندار
managing board U کمیته مباشر [شرکت سهامی]
board of managers U کمیته مباشر [شرکت سهامی]
board of management U کمیته مباشر [شرکت سهامی]
management board U کمیته مباشر [شرکت سهامی]
board U کمیته تخته کار صفحه چارت
boarded U کمیته تخته کار صفحه چارت
steering committee U کمیته مامورتهیه برنامه کار یک مجلس یا مجمع
ccitt U کمیته مشاوره بین المللی تلگراف وتلفن
olympic review U نشریه رسمی کمیته بین المللی المپیک
pay-bed U بیمارستان
hospitalising U در بیمارستان
hospitalises U در بیمارستان
hospitalised U در بیمارستان
hospitals U بیمارستان
hospital U بیمارستان
hospitalizing U در بیمارستان
hospitalizes U در بیمارستان
hospitalized U در بیمارستان
hospitalize U در بیمارستان
ntsc U Commitee TelevisionSystem National کمیته ملی سیستم تلویزیون
hotel-Dieu U بیمارستان فرانسوی
admission U پذیرش به بیمارستان
leper hospital U بیمارستان مبروصین
sanatoriums U بیمارستان مسلولین
sanitariums U بیمارستان مسلولین
day hospital U بیمارستان روزانه
debarkation hospital U بیمارستان موقت
hospitaler U ساکن بیمارستان
hospitalism U بیمارستان زدگی
infirmarian U متصدی بیمارستان
hospice U اسایشگاه بیمارستان
open hospital U بیمارستان ازاد
hospital ship U ناو بیمارستان
sanatorium U بیمارستان مسلولین
psychiatric hospital U بیمارستان روانی
sanatoria U بیمارستان مسلولین
field hospitals U بیمارستان صحرایی
clinics U مطب بیمارستان
field hospital U بیمارستان صحرایی
hospices U اسایشگاه بیمارستان
clinic U مطب بیمارستان
ambulances U بیمارستان سیار
ambulance U بیمارستان سیار
inpatient U بیماری که در بیمارستان میخوابد
sickbed U تخت مریض یا بیمارستان
house surgeon U جراح مقیم بیمارستان
hospitalized prisoners U زندانیان بستری در بیمارستان
sickbeds U تخت مریض یا بیمارستان
lock hospital U بیمارستان ناخوشیهای مقاربتی
convalescent center U بیمارستان ثابت منطقهای
bed capacity U فرفیت بیمارستان از نظرتختخواب
outpatient U بیمار سرپایی بیمارستان
admission U اجازه بستری [در بیمارستان]
doctor in charge U دکتر پاسخگو [در بیمارستان]
pesthouse U بیمارستان طاعونی ها اسایشگاه
sick slip U برگ اعزام به بیمارستان
sanatarium U اسایشگاه بیمارستان مسلولین
sanitorium U اسایشگاه بیمارستان مسلولین
wardroom U سالن بیماران بیمارستان
Take me to the hospital? U مرا به بیمارستان ببرید.
in-patients U بیمار بستریدر بیمارستان
Operation room. U اتاق عمل ( بیمارستان )
in-patient U بیمار بستریدر بیمارستان
physician in charge U دکتر پاسخگو [در بیمارستان]
emergency admission U پذیرش اضطراری [در بیمارستان] [پزشکی]
interns U انترن پزشک مقیم بیمارستان
interning U انترن پزشک مقیم بیمارستان
intern U انترن پزشک مقیم بیمارستان
interne U یا جراحی که در بیمارستان اقامت دارد
intern [American English] U انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
pest house U بیمارستان طاعونی ها اسایش گاه
Foundation [junior] house officer [British English] U انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
first year resident [American English] U انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
out patient U بیماریکه در بیمارستان نخوابیده ولی ازانجادستورمیگیرد
an in patient U بیماری که در روزهای عمل در بیمارستان میماند
The doctous fee was tacked on to the hospital bI'll . U حق ویزیت پزشک را کشیدند روی صورتحساب بیمارستان
residency U اقامت پزشک در بیمارستان برای کسب تخصص
commitment board U هیئت بررسی وضع پرسنل شرکت کننده در رزم کمیته تشخیص سلامت فکری افرادجنگی
observer U گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
observers U گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
Hard architecture U [ساختمان محکم، غیر شخصی و بدون پنجره که معمولا زندان ها و بیمارستان های روانی به این سبک ساخته می شده است.]
campus environment U محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان
infirmary U درمانگاه یا بیمارستان کوچک درمانگاه
infirmaries U درمانگاه یا بیمارستان کوچک درمانگاه
institutionalize U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
air priorities committee U کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com