Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
air priorities committee
U
کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
priorities
U
دارای ارجحیت ارجحیت پیام
priority
U
دارای ارجحیت ارجحیت پیام
second best theory
U
نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
time preference
U
ارجحیت زمانی
observers
U
گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
observer
U
گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
message precedence
U
ارجحیت ارسال پیام
prioritize
U
برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
prioritises
U
برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
prioritized
U
برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
prioritizes
U
برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
prioritised
U
برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
prioritising
U
برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
prioritizing
U
برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
ordinary
U
پیام معمولی از نظر ارجحیت
interrupting
U
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
interrupts
U
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
interrupt
U
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
authentication
U
تعیین نشانی تعیین معرف کردن
air transport allocations board
U
هیئت تعیین کننده سهمیه ترابری هوایی
defaulted
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
shadow factor
U
ضریب مربوط بانحراف سایه در عکس هوایی برای تعیین ارتفاع اشیاء
tan alt
U
ضریب انحراف سایه برای تعیین ارتفاع اشیا در روی عکس هوایی
parallels
U
آدرس و سیگنال وقفه را ارسال میکند که پس طبق ارجحیت وسیله توسط کامپیوتر قابل پردازش است
parallelling
U
آدرس و سیگنال وقفه را ارسال میکند که پس طبق ارجحیت وسیله توسط کامپیوتر قابل پردازش است
parallelled
U
آدرس و سیگنال وقفه را ارسال میکند که پس طبق ارجحیت وسیله توسط کامپیوتر قابل پردازش است
paralleling
U
آدرس و سیگنال وقفه را ارسال میکند که پس طبق ارجحیت وسیله توسط کامپیوتر قابل پردازش است
paralleled
U
آدرس و سیگنال وقفه را ارسال میکند که پس طبق ارجحیت وسیله توسط کامپیوتر قابل پردازش است
parallel
U
آدرس و سیگنال وقفه را ارسال میکند که پس طبق ارجحیت وسیله توسط کامپیوتر قابل پردازش است
non maskable interrupt
U
سیگنال وقفه با ارجحیت بالا که توسط نرم افزار یا دستورات دیگر قابل آسیب دیدن نیست
purple
U
در رهگیری هوایی یعنی یکان یا هواپیمای تعیین شده مشکوک به حمل جنگ افزاراتمی است
point designation
U
شبکه بندی مخصوصی که برای تعیین نقاط نسبت به هم روی عکس هوایی کشیده میشود
dosimetry
U
تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
locating
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
offset point
U
در رهگیری هوایی نقطه نشانی است در هوا که محل هدف نسبت به ان تعیین وهواپیمای رهگیر به سمت هدف هدایت میشود
convoy routing
U
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
radar locating
U
تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
running fix
U
کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
specification
U
تعیین
emplacement
U
تعیین جا
appointment
U
تعیین
appointments
U
تعیین
assignment of space
U
تعیین جا
formulation
U
تعیین
designation
U
تعیین
designations
U
تعیین
fixation
U
تعیین
fixations
U
تعیین
determination
U
تعیین
predesignation
U
تعیین قبلی
slates
U
تعیین کردن
slated
U
تعیین کردن
slate
U
تعیین کردن
frequency designation
U
تعیین فرکانس
determinants
U
تعیین کننده
abounding
U
تعیین حدودکردن
moisture determination
U
تعیین رطوبت
determinant
U
تعیین کننده
avow
U
شرط تعیین
avowing
U
شرط تعیین
watermarks
U
تعیین میزان مد اب
watermark
U
تعیین میزان مد اب
appraisals
U
تعیین قیمت
abounds
U
تعیین حدودکردن
abounded
U
تعیین حدودکردن
determine
U
تعیین کردن
determines
U
تعیین کردن
determining
U
تعیین کردن
identified
U
تعیین کردن
identifies
U
تعیین کردن
identify
U
تعیین کردن
identifying
U
تعیین کردن
appraisal
U
تعیین قیمت
assignments
U
تعیین تعدادسهمیه
avows
U
شرط تعیین
emplacement
U
تعیین محل
job placement
U
تعیین شغل
assignment
U
تعیین تعدادسهمیه
blood types
U
تعیین کردن
identification
U
تعیین هویت
indeterminable
U
تعیین ناپذیر
formulation
U
تعیین کردن
blood type
U
تعیین کردن
routes
U
تعیین خط مسیر
signification
U
تعیین افهار
assessments
U
تعیین مالیات
assessment
U
تعیین مالیات
indentification
U
تعیین هویت
redirection
U
تعیین جهت
income determination
U
تعیین درامد
sex determination
U
تعیین جنسیت
redirection
U
تعیین مسیر
route
U
تعیین خط مسیر
blood groups
U
تعیین کردن
bound
U
تعیین کردن
frequency determination
U
تعیین فرکانس
unitization
U
تعیین واحد
valorization
U
تعیین ارزش
quantification
U
تعیین خاصیت
appoints
U
تعیین کردن
appoint
U
تعیین کردن
fix on
U
تعیین کردن
price determination
U
تعیین قیمت
wage determination
U
تعیین دستمزد
typification
U
تعیین نمونه
specified
U
تعیین شده
frequency assignment
U
تعیین فرکانس
frequency allocation
U
تعیین فرکانس
range determination
U
تعیین مسافت
tell off
U
تعیین کردن
blood group
U
تعیین کردن
demarcation
U
تعیین حدود
titration
U
تعیین عیار
foreordainment
U
تعیین از پیش
enumeration
U
تعیین شماره
specify
U
تعیین کردن
budget determinant
U
تعیین بودجه
location
U
تعیین محل جا
crucially
U
تعیین کننده
locations
U
تعیین محل جا
completely specified
U
با تعیین کامل
crucial
U
تعیین کننده
indicating
U
تعیین کننده
orientation
U
تعیین موقعیت
provided
<adj.>
<past-p.>
U
تعیین شده
assignability
U
قابل تعیین
nomination
U
تعیین نامزدی
specifying
U
تعیین کردن
admensuration
U
تعیین اندازه
specifies
U
تعیین کردن
assignment of tasks
U
تعیین وفایف
coefficient of determination
U
ضریب تعیین
appropriated
<adj.>
<past-p.>
U
تعیین شده
nominations
U
تعیین نامزدی
damage assessment
U
تعیین خسارات
determinative
U
تعیین کننده
placement
U
تعیین شغل
fixes
U
تعیین کردن
orientation
U
تعیین جهت
delimitation
U
تعیین حدود
fix
U
تعیین کردن
demark
U
تعیین حدودکردن
admeasurement
U
تعیین اندازه
determinable
U
قابل تعیین
determination coefficient
U
ضریب تعیین
assignations
U
تعیین وقت
appointe
U
تعیین کردن
ascertian
U
تعیین کردن
laid on
<past-p.>
U
تعیین شده
placements
U
تعیین شغل
assignation
U
تعیین وقت
earmarked
U
تعیین شده
nominative
U
تعیین شده
fixes
U
تعیین کردن قراردادن
quantifying
U
کمیت را تعیین کردن
prifix
U
قبلا تعیین کردن
rezone
U
از نومحدوده تعیین کردن
limitation clause
U
عبارت تعیین حدود
location theory
U
نظریه تعیین مکان
redirection operator
U
عملگر تعیین جهت
limitation clause
U
ماده تعیین حدود
alidade
U
الیداددستگاه تعیین سمت
quantify
U
کمیت را تعیین کردن
quantifies
U
کمیت را تعیین کردن
quantified
U
کمیت را تعیین کردن
administered price
U
قیمت تعیین شده
location of industry
U
تعیین مکان صنعت
assessed
U
تعیین کردن بستن
prifixal
U
قبلا تعیین کردن
maximum probility detection
U
تعیین احتمال حداکثر
state-
U
تعیین کردن حال
state
U
تعیین کردن حال
placement tests
U
ازمونهای تعیین شغل
oddsmaker
U
تعیین کننده امتیاز
demarcate
U
تعیین حدود کردن
demarcated
U
تعیین حدود کردن
demarcates
U
تعیین حدود کردن
demarcating
U
تعیین حدود کردن
assess
U
تعیین کردن بستن
acquires
U
به دست اوردن تعیین
acquiring
U
به دست اوردن تعیین
abound
O
تعیین حدود کردن
fix
U
تعیین کردن قراردادن
fault localization
U
تعیین محل خطا
assessing
U
تعیین کردن بستن
national income determination
U
تعیین درامد ملی
stated
U
تعیین کردن حال
states
U
تعیین کردن حال
optometry
U
تعیین میزان دیدچشم
predetermine
U
قبلا تعیین کردن
predestine
U
قبلا تعیین کردن
mix design
U
تعیین نسبتهای اختلاط
admeasure
U
تعیین حصه کردن
predesignate
U
قبلا تعیین شده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com