English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 152 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ideal U کمال مطلوب
ideals U کمال مطلوب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
beau ideal U زیبای تمام عیار کمال مطلوب
ideal index U شاخص کمال مطلوب شاخص ایده ال
nympholept U کسیکه جنوی یافتن کمال مطلوب یا پی کردن چیز غیرقابل دسترسی را دارد
optimal U مربوط به کمال مطلوب
utopiannism U اعتقاد به مدینه فاضله روش فکری افلاطون فرانسیس بیکن سر توماس مور و ..... که در اثار خودجامعهای با تاسیسات مطلوب و افراد بی عیب و درحد کمال مطلوب ایجاد و ان را به عنوان الگویی برای جوامع جهان معرفی کرده اند
Other Matches
completeness U کمال
decentness U کمال
perfectness U کمال
plentitude U کمال
svelt U زن با کمال
sophistication U کمال
thoroughness U کمال
perfection U کمال
integrity U کمال
maturity U کمال
crown U حد کمال
crowns U حد کمال
amplitude U کمال
delelopment U کمال
throroughness U کمال
periods U کمال
svelte U با کمال
exactitude U کمال
period U کمال
mature U به حد کمال رسیدن
matures U به حد کمال رسیدن
nephrotomy U کمال منتها
woefully <adv.> U با کمال تاسف
decently U از روی کمال
regretfully <adv.> U با کمال تاسف
consummation U کمال منتها
economic maturity U کمال اقتصادی
apogee U نقطهء کمال
elaborateness U کمال دقت
entelechy U کمال اول
perfectible U کمال پذیر
perfectionism U کمال گرایی
regrettably <adv.> U با کمال تاسف
acme U نقطهء کمال
unfortunately <adv.> U با کمال تاسف
perfectibility U کمال پذیری
edifying U کمال اور
to the life U با کمال دقت
sad to say [regrettably] <adv.> U با کمال تاسف
hone U به کمال رساندن
finished U مهذب با کمال
dyed-in-the-wool U تمام و کمال
the utmost love U کمال محبت
accomplishment U کمال هنر
to perfection U بحد کمال
plenitude U کمال سرشاری
favorite U مطلوب
desired U مطلوب
optimum U مطلوب
favourite or vor U مطلوب
optimum U حد مطلوب
favorites U مطلوب
optimal U حد مطلوب
favourite U مطلوب
favorable U مطلوب
favourites U مطلوب
indign U نا مطلوب
coveted U مطلوب
perfection of savagery U کمال وحشی گری
full and final settlement U تسویه تمام و کمال
in the pink U در کمال تندرستی یا صحت
to pay up U تمام و کمال پرداختن
to pay off U تمام و کمال پرداختن
the pink ofhealth U کمال تندرستی یا صحت
to attain perfection U بحد کمال رسیدن
complementarity U کمال اصل متممیت
meridians U اوج درجه کمال
meridian U اوج درجه کمال
primes U کمال بهترین قسمت
primed U کمال بهترین قسمت
prime U کمال بهترین قسمت
optimum population U حد مطلوب جمعیت
optimum point U نقطه مطلوب
optimum output U تولید مطلوب
optimum height U ارتفاع مطلوب
optimal solution U راه حل مطلوب
nice U دلپذیر مطلوب
merit goods U کالاهای مطلوب
optimum speed U سرعت مطلوب
safe velocity U سرعت مطلوب
target profit U سود مطلوب
nicer U دلپذیر مطلوب
desirable U خواستنی مطلوب
favourable U موافق مطلوب
optimum U حالت مطلوب
optimum U مقدار مطلوب
nicest U دلپذیر مطلوب
lief U مطلوب مایل
economic order quantity U حد مطلوب سفارش
at a premium U بسیار مطلوب
desired leading U مسیر مطلوب
to be in demand U خریدارداشتن مطلوب بودن
blander U شیرین و مطلوب نجیب
bland U شیرین و مطلوب نجیب
optimum allocation of resources U تخصیص مطلوب منابع
optimization U بدست اوردن حد مطلوب
towardly U امید بخش مطلوب
optimal planning U برنامه ریزی مطلوب
inflationary gap U سطح اشتغال مطلوب
It is much sought after. بسیار مطلوب است.
favourably U بطور مساعد یا مطلوب
eligible U واجد شرایط مطلوب
desired rate of development U نرخ مطلوب توسعه
blandest U شیرین و مطلوب نجیب
ideal irrigation interval U فاصله مطلوب ابیاری
I'll be happy to help [assist] you. U من با کمال میل در اختیار شما هستم.
gonogenesis U کمال و بلوغ سلول نطفه یاجرثومه
to wait for a favorable opportunity U منتظر یک فرصت مطلوب بودن
ideally U مطابق ارزو و یاکمال مطلوب
desirability U درجه تمایل شرایط مطلوب
your action produced the desired effect U اقدامتان اثر مطلوب بخشید
desired ground zone U نقطه ترکش اتمی مطلوب
To obtain the desired result . U نتیجه مطلوب را بدست آوردن
desired rate of capital accumulation U نرخ تراکم سرمایه مطلوب
idealistic U مطلوب وابسته به ارمان گرایی
desired leading U سمت حرکت مطلوب هواپیما یا ناو
desideratum U ارزوی اساسی و ضروری چیز مطلوب
autumn U برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
autumns U برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
drive to maturity U جهش بسوی کمال چهارمین مرحله رشد در نظریه روستو
tuners U زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
tuner U زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
adverse yaw U شرایط پروازی که در ان دماغه هواپیما در خلاف جهت مطلوب منحرف میشود
slot machines U ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
slot machine U ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
capturing U کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
captures U کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
capture U کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
favourble balance of trade U تعادل مطلوب تجارتی موازنه مثبت بیشتر بودن صادرات یک کشور ازوارداتش
forward chaining U روش استدلال مبتنی بر وقایع که از شرایط شناخته شده به هدف مطلوب می رسد زنجیره پیشرو
backward chaining U روشی برای استدلال که ازهدف مطلوب شروع و به سمت حقایق از قبل شناخته شده ادامه می یابد
pitch setting U تنظیم گام ملخ یا رتورهلیکوپتر بطوریکه همه تیغه ها گام مطلوب را دارا باشد
pareto optimality U حد مطلوب پاراتو وضعیتی که در ان نتوان رفاه یک فرد را افزایش داد مگر به قیمت کاهش دادن رفاه دیگری
tone U به رنگ مطلوب دراوردن رنگ
tones U به رنگ مطلوب دراوردن رنگ
logogriph U نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
drawings U روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawing U روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
kaldor criterion U ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
desired investment U سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
with the utmost rigour U با کمال سخت گیری با سخت گیری هر چه بیشتر
favourite U طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favourites U طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favorites U طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com