Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (42 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
disestablish
U
کلیسا را از ازادی محروم کردن
disestablished
U
کلیسا را از ازادی محروم کردن
disestablishes
U
کلیسا را از ازادی محروم کردن
disestablishing
U
کلیسا را از ازادی محروم کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
exonarthex
U
[هشتی ورودی کلیسا خارج از نمای اصلی کلیسا]
prebendary
U
دریافت مقرری از کلیسا وفیفه خوار کلیسا
emancipation proclamation
U
اعلامیه ازادی بردگان اعلامیهای که در اول ژانویه 3681 به وسیله ابراهام لینکلن رئیس جمهور امریکاصادر و به موجب ان به بردگان سیاهپوست امریکایی ازادی اعطا شد
elder
U
ارشد کلیسا شیخ کلیسا
abdicate
U
محروم کردن
abdicated
U
محروم کردن
abdicates
U
محروم کردن
exclude
U
محروم کردن
devest
U
محروم کردن
strip
U
محروم کردن از
to cut off
U
محروم کردن
excludes
U
محروم کردن
abdicating
U
محروم کردن
deprives
U
محروم کردن
cut off
U
محروم کردن
bereave
U
محروم کردن
depriving
U
محروم کردن
dis-
U
محروم کردن
deprive
U
محروم کردن
lock out
U
تحریم کردن مستخدمین رااز مزایای استخدامی محروم کردن
rattening
U
محروم کردن کارگر فنی ازابزار کارش به منظورمجبور کردن او به پیوستن به اتحادیه کارگری
To tantalize someone . To keep someoneguessing .
U
دل کسی را آب کردن (سردواندن ،امیدوار وسپس محروم کردن )
disbarment
U
محروم کردن از حق وکالت دادگستری ممنوع الوکاله کردن
dispossesses
U
از تصرف محروم کردن
disinheriting
U
از ارث محروم کردن
disinherit
U
از ارث محروم کردن
dispossess
U
محروم کردن دورکردن
cut off with a shilling
از ارث محروم کردن
dispossesses
U
محروم کردن دورکردن
disinherits
U
از ارث محروم کردن
unsight
U
از دیدن محروم کردن
dispossessing
U
محروم کردن دورکردن
unvoice
U
محروم از صدا کردن
dispossess
U
از تصرف محروم کردن
dispossessing
U
از تصرف محروم کردن
dispossessed
U
محروم کردن دورکردن
dispossessed
U
از تصرف محروم کردن
freewheels
U
با ازادی حرکت وجنبش کردن
freewheeled
U
با ازادی حرکت وجنبش کردن
freewheel
U
با ازادی حرکت وجنبش کردن
To cut somebody out of a wI'll.
U
کسی را از ارث محروم کردن
ostracising
U
از حقوق اجتماعی محروم کردن
ostracism
U
محروم کردن از حقوق اجتماعی
mayhen
U
ازوسیله دفاع محروم کردن
disbar
U
از شغل وکالت محروم کردن
unseated
U
محروم کردن نماینده از کرسی
ostracize
U
از حقوق اجتماعی محروم کردن
ostracizes
U
از حقوق اجتماعی محروم کردن
ostracized
U
از حقوق اجتماعی محروم کردن
deprive the heirs of inheritance
U
وراث را از ارث محروم کردن
ostracises
U
از حقوق اجتماعی محروم کردن
unsex
U
از خواص جنسی محروم کردن
ostracised
U
از حقوق اجتماعی محروم کردن
unseat
U
محروم کردن نماینده از کرسی
ostracizing
U
از حقوق اجتماعی محروم کردن
disfranchise
U
از حق رای یا انتخاب محروم کردن
unseats
U
محروم کردن نماینده از کرسی
disendow
U
از عطیه محروم کردن نبخشیدن
attaint
U
مقصر دانستن محروم کردن
unseating
U
محروم کردن نماینده از کرسی
ostracises
U
ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracizes
U
ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
declass
U
کسی راازطبقه اجتماعی محروم کردن
ostracising
U
ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracize
U
ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracised
U
ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracized
U
ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracizing
U
ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
dispossessing
U
ازتصرف محروم کردن بی بهره کردن
dispossesses
U
ازتصرف محروم کردن بی بهره کردن
dispossessed
U
ازتصرف محروم کردن بی بهره کردن
dispossess
U
ازتصرف محروم کردن بی بهره کردن
disincorporate
U
ازامتیازات اصنافی یاشخصیت حقوقی محروم کردن
tantalised
U
وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
tantalises
U
وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
tantalize
U
وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
tantalizes
U
وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
tantalized
U
وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
to i. any one into abenefice
U
کسیرابرای دریافت درامد کلیسا معرفی کردن
forecloses
U
محروم کردن سلب کردن
foreclose
U
محروم کردن سلب کردن
disappoint
U
ناکام کردن محروم کردن
disappoints
U
ناکام کردن محروم کردن
evacuating
U
ترک کردن محروم کردن
interdict
U
قدغن کردن محروم کردن
geld
U
بی تخمدان کردن محروم کردن
cut off
U
قطع کردن محروم کردن
divests
U
محروم کردن عاری کردن
depriving
U
محروم کردن معزول کردن
divesting
U
محروم کردن عاری کردن
deprives
U
محروم کردن معزول کردن
foreclosed
U
محروم کردن سلب کردن
divested
U
محروم کردن عاری کردن
deprive
U
محروم کردن معزول کردن
divest
U
محروم کردن عاری کردن
evacuates
U
ترک کردن محروم کردن
foreclosing
U
محروم کردن سلب کردن
curtail
U
محروم کردن قطع کردن
curtailing
U
محروم کردن قطع کردن
curtails
U
محروم کردن قطع کردن
curtailed
U
محروم کردن قطع کردن
evacuate
U
ترک کردن محروم کردن
evacuated
U
ترک کردن محروم کردن
theft
U
بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
thefts
U
بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
ark
U
[نوعی قفسه برای آویزان کردن پوشاک کشیشان در کلیسا]
denationalized
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalising
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalises
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizes
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizing
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalised
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalize
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
deacons
U
خادم کلیسا که به کشیش یا اسقف کمک میکند سرود مذهبی قرائت کردن
deacon
U
خادم کلیسا که به کشیش یا اسقف کمک میکند سرود مذهبی قرائت کردن
releases
U
ازادی
released
U
ازادی
liberation
U
ازادی
freeness
U
ازادی
manumission
U
ازادی
immunity
U
ازادی
openness
U
ازادی
emancipation
U
ازادی
large n
U
ازادی
release
U
ازادی
liberticide
U
ازادی کش
independence
U
ازادی
enfranchisement
U
ازادی
options
U
ازادی
liberties
U
ازادی
option
U
ازادی
liberty
U
ازادی
insubjection
U
ازادی
looseness
U
ازادی
indpendence
U
ازادی
freedom
U
ازادی
freedoms
U
ازادی
liberal
U
ازادی
liberals
U
ازادی
bereaved
U
محروم
blighted
U
محروم
cold turkey
U
محروم
sans
U
محروم از
disadvantaged
U
محروم
deprived
U
محروم
freedom of enterprise
U
ازادی تجارت
liberty of the press
U
ازادی مطبوعات
paroled
U
ازادی مشروط
freedom of trade
U
ازادی تجارت
civil liberties
U
ازادی مدنی
freedom of experssion
U
ازادی بیان
liberators
U
ازادی بخش
liberally
U
ازادی خواهانه
civil liberty
U
ازادی مدنی
the champion of liberty
U
مدافع ازادی
freedom of seas
U
ازادی دریاها
freedom of choice
U
ازادی انتخاب
manumit
U
ازادی بخشیدن
manumission
U
ازادی برده
advantages accruning from
U
ازادی مطبوعات
probational
U
ازادی بقیدالتزام
probation
U
ازادی مشروط
probation
U
ازادی بقیدالتزام
conditional discharge
U
ازادی مشروط
free enterprise
U
ازادی اقتصادی
relief
U
فراغت ازادی
paroling
U
ازادی مشروط
liberator
U
ازادی بخش
freedom of belief
U
ازادی عقیده
paroles
U
ازادی مشروط
freedom of the press
U
ازادی مطبوعات
elbow room
U
ازادی عمل
habeas corpus
U
حکم ازادی
degrees of freedom
U
درجات ازادی
free will
U
ازادی اراده
medal of freedom
U
مدال ازادی
freehand
U
ازادی در تصمیم
economic freedom
U
ازادی اقتصادی
elbowroom
U
ازادی عمل
toleration
U
ازادی ازادگی
parole
U
ازادی مشروط
freehand
U
ازادی عمل
market freedom
U
ازادی تجاری
emancipatory
U
ازادی بخش
market freedom
U
ازادی بازار
freedom to choose
U
ازادی در انتخاب
edict of emancipation
U
منشور ازادی
laissez-faire
U
ازادی تجارت
liberty party
U
حزب ازادی
statue of liberty
U
مجسمه ازادی
catholicity
U
ازادی فکر
degree of freedom
U
درجه ازادی
freedom of the press
U
ازادی نگارش
excludable
U
محروم کردنی
have not nations
U
ملل محروم
disinherited
U
محروم ازارث
deprivable
U
محروم کردنی
exclusion
U
محروم سازی
disadvantaged children
U
کودکان محروم
subclass
U
طبقه محروم
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com