Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
doublet
U
کلمهای که از دو بیت تشکیل شده است
doublets
U
کلمهای که از دو بیت تشکیل شده است
dyad
U
کلمهای که از دو بیت تشکیل شده است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
radar netting
U
تشکیل شبکه اتصالی رادارها تشکیل حلقه زنجیر ازرادارها در یک شبکه
lexical
U
کلمهای
demilitarization
U
تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
look (something) up
<idiom>
U
به دنبال کلمهای (دردیکشنری)گشتن
etymologize
U
وجه اشتقاق کلمهای راپیداکردن
identifier
U
کلمهای که معرف بلاک یا فایل است
barytone
U
کلمهای که اخران بی تکیه است میانه
descriptions
U
کلمهای که مشاخصات چیزی را بیان میکند
description
U
کلمهای که مشاخصات چیزی را بیان میکند
phoneme
U
که ممکن است کلمهای را ایجاد کند
jaw breaker
U
سنگ شکن کلمهای که تلفظ ان دشواراست
buzzword
U
کلمهای که بین گروهی از افراد معروف است
input/output
U
کلمهای که بیتهایش وضعیت رسانه جانبی را شرح میدهد.
logogram
U
واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
logograph
U
واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
overflowed
U
بیت در کلمهای که یک میشود تاگر سرریز ریاضی رخ دهد
overflow
U
بیت در کلمهای که یک میشود تاگر سرریز ریاضی رخ دهد
operators
U
حرف یا نشانه یا کلمهای که یک تابع یا عملیات را بیان کند
exponent
U
کلمهای که حاوی علامت و توان یک عدد باینری است
exponents
U
کلمهای که حاوی علامت و توان یک عدد باینری است
operator
U
حرف یا نشانه یا کلمهای که یک تابع یا عملیات را بیان کند
overflows
U
بیت در کلمهای که یک میشود تاگر سرریز ریاضی رخ دهد
aspirate
U
حرف H اول کلمهای را بطور حلقی تلفظ کردن
aspirates
U
حرف H اول کلمهای را بطور حلقی تلفظ کردن
aspirating
U
حرف H اول کلمهای را بطور حلقی تلفظ کردن
introductory word
U
کلمهای که در اغازجملهای بکاربرده شودو معنی ویژهای نداشته باشد
heteronym
U
کلمهای که املای ان باکلمه دیگریکسان ولی معنی وتلفظ ان دگرگون
acronym
U
حالت خلاصه چندین حرف که کلمهای خوانا را ایجاد می کنند
acronyms
U
حالت خلاصه چندین حرف که کلمهای خوانا را ایجاد می کنند
status
U
کلمهای حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت وسیله جانبی باشد
homograph
U
کلمهای که املای ان باکلمه دیگر یکسان ولی معنی ان مختلف باشد
homonym
U
کلمهای که تلفظ ان با کلمه دیگر یکسان ولی معنی ان دگرگون باشد
id
U
کلمه رمز یا کلمهای کاربری را مشخص میکند تا به سیستم دستیابی داشته باشد
routing identifier
U
نوعی رمز سه کلمهای که برای شناسایی سیستمهای توزیع و تدارکات به کار می رود
macro
U
کلمهای که برای بیان تعدادی دستور یا ساده کردن نوشتن برنامه به کار می رود
instructions
U
کلمهای در زبان برنامه نویسی که قابل فهم برای کامپیوتر است تا عملی را انجام دهد
thesauruses
U
فایلی که حاوی کلمات هم معنی با کلمهای است که در متن در صورت دیکته غلط جایگزین شود
instruction
U
کلمهای در زبان برنامه نویسی که قابل فهم برای کامپیوتر است تا عملی را انجام دهد
processor
U
کلمهای که حاوی تعدادی بیت وضعیت مثل پرچم رقم نقلی , صفر و سرریز است
thesaurus
U
فایلی که حاوی کلمات هم معنی با کلمهای است که در متن در صورت دیکته غلط جایگزین شود
logical
U
حرف یا کلمهای که عمل منط قی که انجام میدهد را شرح میدهد.
dactyl
U
کلمهای دارای سه هجا که هجای اول بلند و دو هجای بعدی ان کوتاه باشد
addressed
U
قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
addresses
U
قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
address
U
قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
hotter
U
کلمهای در متن نمایش داده شده که در صورتی که نمایشگر به آن اشاره کند یا آنرا انتخاب کند کاری انجام میدهد
hot
U
کلمهای در متن نمایش داده شده که در صورتی که نمایشگر به آن اشاره کند یا آنرا انتخاب کند کاری انجام میدهد
hottest
U
کلمهای در متن نمایش داده شده که در صورتی که نمایشگر به آن اشاره کند یا آنرا انتخاب کند کاری انجام میدهد
zones
U
محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود
zone
U
محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود
arithmetic
U
داده یا کلمهای که در ثبات یک بیت به چپ یا راست انتقال داده میشود و بیت انتها را از دست میدهد
keyword
U
1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد
enclitic
U
متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
entelechy
U
تشکیل
establishments
U
تشکیل
establishment
U
تشکیل
endomorphism
U
تشکیل
endomorphy
U
تشکیل
incorporation
U
تشکیل
umbilication
U
تشکیل ناف
to erect into
U
تشکیل دادن از
the house went into secret session
U
تشکیل داد
strobilation
U
تشکیل رشته
stratification
U
تشکیل طبقات
sporogenesis
U
تشکیل هاگ
preformation
U
تشکیل قبلی
sacculation
U
تشکیل کیسه
siltation
U
تشکیل لجن
spermatogenesis
U
تشکیل نطفه
vacuolation
U
تشکیل حفره
organising
U
تشکیل دادن
organize
U
تشکیل دادن
sporogeny
U
تشکیل هاگ
organizes
U
تشکیل دادن
organizing
U
تشکیل دادن
former
U
تشکیل دهنده
placentation
U
تشکیل جفت
osteogenesis
U
تشکیل استخوان
annulation
U
تشکیل حلقه
antidim
U
مایع ضد تشکیل مه
antitrust
U
مخالف تشکیل
argillaceous
U
تشکیل شده از رس
foetation
U
تشکیل جنین
flagellation
U
تشکیل تاژک
capital formation
U
تشکیل سرمایه
fibrillation
U
تشکیل الیاف
enthalpy of formation
U
انتالپی تشکیل
embryogen
U
تشکیل جنین
ossification
U
تشکیل استخوان
formation constant
U
ثابت تشکیل
orogenesis
U
تشکیل کوه
metamerism
U
تشکیل حلقهای
form
U
تشکیل دادن
formed
U
تشکیل دادن
forms
U
تشکیل دادن
tournament
U
تشکیل مسابقات
tournaments
U
تشکیل مسابقات
formative
U
تشکیل دهنده
hematopoiesis
U
تشکیل خون
heat of formation
U
گرمای تشکیل
gleization
U
تشکیل خاک رس
embryogeny
U
تشکیل جنین
stratification
U
تشکیل چینه
bonding
U
تشکیل پیوند
constituting
U
تشکیل دادن
constitute
U
تشکیل دادن
constituted
U
تشکیل دادن
constitutes
U
تشکیل دادن
organizer
U
تشکیل دهنده
organizers
U
تشکیل دهنده
organisers
U
تشکیل دهنده
organises
U
تشکیل دادن
formation
U
صف ارایی تشکیل
back bonding
U
تشکیل پیوند برگشتی
back bonding
U
تشکیل پیوند از پشت
bond formation energy
U
انرژی تشکیل پیوند
chemical bonding
U
تشکیل پیوند شیمیایی
constitutive
U
تشکیل دهنده ساختمانی
deposit fund account
U
اعتبار تشکیل سرمایه
nuclei
U
هسته تشکیل دهنده
deposit fund account
U
حساب تشکیل سرمایه
domestic capital formation
U
تشکیل سرمایه داخلی
constituents
U
جزء تشکیل دهنده
constituent
U
جزء تشکیل دهنده
beds
U
تشکیل طبقه دادن
gangs
U
جمعیت تشکیل دادن
acidic
U
تشکیل دهندهء اسید
form
U
تشکیل دادن ساختن
constituent
U
سازه تشکیل دهنده
formed
U
تشکیل دادن ساختن
forms
U
تشکیل دادن ساختن
gang
U
جمعیت تشکیل دادن
bed
U
تشکیل طبقه دادن
venue
U
محل تشکیل دادگاه
venues
U
محل تشکیل دادگاه
pods
U
تشکیل نیام دادن
pod
U
تشکیل نیام دادن
piedmont
U
تشکیل شده در کوهپایه
syndicator
U
تشکیل دهنده اتحادیه
polygenic
U
دارای قوه تشکیل
preform
U
قبلا تشکیل دادن
rate of capital formation
U
نرخ تشکیل سرمایه
standard heat of formation
U
گرمای تشکیل استاندارد
stepwise formation constant
U
ثابت تشکیل مرحلهای
to form a habit
U
تشکیل عادت دادن
troop program
U
برنامه تشکیل یکانها
vertebration
U
تشکیل ستون فقرات
vesiculation
U
تشکیل کیسه یا تاول
overall formation constant
U
ثابت تشکیل کلی
oogenesis
U
تشکیل و تکامل تخم
nucleate
U
تشکیل هسته دادن
constituents
U
سازه تشکیل دهنده
entelechy
U
مرحله تشکیل وتحقق
epigenesis
U
تشکیل نطفه ازنو
federalization
U
تشکیل کشورهای متحد
force development
U
برنامه تشکیل یکانها
fundametal
U
بنیادی تشکیل دهنده
guard cell
U
گیاهی را تشکیل میدهند
haematogenesis
U
تشکیل خون تولیدخون
unformed
U
تشکیل نشده ناساخت
involucrum
U
تشکیل استخوان جدید
molar enthalpy of formation
U
انتالپی مولی تشکیل
molar heat of formation
U
گرمای مولی تشکیل
lymphopoiesis
U
تشکیل بافت لنفی
ossification
U
مرحله تشکیل استخوان
colonises
U
تشکیل مستعمره دادن
colonised
U
تشکیل مستعمره دادن
colonising
U
تشکیل مستعمره دادن
syndicate
U
اتحادیه تشکیل دادن
nucleus
U
هسته تشکیل دهنده
differentiating
U
دیفرانسیل تشکیل دادن
syndicates
U
تشکیل اتحادیه دادن
colonized
U
تشکیل مستعمره دادن
colonizes
U
تشکیل مستعمره دادن
colonize
U
تشکیل مستعمره دادن
colonizing
U
تشکیل مستعمره دادن
convenes
U
تشکیل جلسه دادن
syndicate
U
تشکیل اتحادیه دادن
syndicates
U
اتحادیه تشکیل دادن
convened
U
تشکیل جلسه دادن
convene
U
تشکیل جلسه دادن
differentiate
U
دیفرانسیل تشکیل دادن
differentiates
U
دیفرانسیل تشکیل دادن
convening
U
تشکیل جلسه دادن
incorporator
U
تشکیل دهنده ترکیب کننده
podzolization
U
تشکیل خاک خاکستری یا سفید
alphabet
U
حروفی که کلمه را تشکیل می دهند
modularity
U
تشکیل شده از بخشهای تابعی
alphabets
U
حروفی که کلمه را تشکیل می دهند
circlets
U
تشکیل دایره کوچک دادن
humification
U
تشکیل خاک گیاه دار
federated
U
تشکیل کشورهای متحد دادن
federate
U
تشکیل کشورهای متحد دادن
pockets
U
پاکت تشکیل کیسه در بدن
federates
U
تشکیل کشورهای متحد دادن
vocalize
U
تلفظ کردن تشکیل دادن
confedration of states
U
دولت جدیدی تشکیل نمیشود
concretionary
U
تشکیل شده ازراه تحجریاانجماد
circlet
U
تشکیل دایره کوچک دادن
structual constituent
U
جزء تشکیل دهنده ساختمانی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com