English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 221 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
blunt U کلفت کردن
blunted U کلفت کردن
blunter U کلفت کردن
bluntest U کلفت کردن
blunting U کلفت کردن
blunts U کلفت کردن
thicken U کلفت کردن
thickened U کلفت کردن
thickens U کلفت کردن
incrassate U کلفت کردن
inspissate U کلفت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
cable U طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
cabled U طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
gross U کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grossed U کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grosser U کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grosses U کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grossest U کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grossing U کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
indurate U پوست کلفت کردن
cable weft U پود ضخیم [بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند]
Other Matches
heavy-set U کت و کلفت
labrose U لب کلفت
trull U کلفت
burly U کلفت
woman U کلفت
handmaiden U کلفت
chamberer U کلفت
chambermaid U کلفت
chambermaids U کلفت
handmaidens U کلفت
blobber U کلفت
bonne U کلفت
charwoman U کلفت
squatty U کلفت
thickest U کلفت
maidservant U کلفت
thicker U کلفت
ladys maid U کلفت
thick U کلفت
swabber U کلفت
tirewoman U کلفت
chamber maid U کلفت
biddy U کلفت
housemaid U کلفت
stockier U کلفت
charwomen U کلفت
femme de chambre U کلفت
housemaids U کلفت
hand maid U کلفت
servant maid U کلفت
moll U کلفت
molls U کلفت
stocky U کلفت
stockiest U کلفت
handmaid U کلفت
pachydrmatous U پوست کلفت
thick weft U نخ پود کلفت
ancilla U پیشخدمت زن کلفت
junk board U مقوای کلفت
yak U گاومیش دم کلفت
ruffian U گردن کلفت
ruffians U گردن کلفت
box coat U پالتوی کلفت
roughneck U گردن کلفت
gold foil U زرورق کلفت
yaks U گاومیش دم کلفت
thick warp U نخ تار کلفت
baryphonia U کلفت صدایی
odalisque U کلفت یا صیغه
pachydermatous U پوست کلفت
girls U دوشیزه کلفت
girl U دوشیزه کلفت
plank U تخته کلفت
doubling U کلفت ریسی
thickens U کلفت ترشدن
moppy U کلفت بلند
thickened U کلفت ترشدن
thicken U کلفت ترشدن
bondwoman U کلفت زرخرید
parlour maid U کلفت سرمیز
poutingly U لب کلفت کنان
impassive U پوست کلفت
muslinet U مشمش کلفت
stodgy U گردن کلفت
thickset U تنگ کلفت
waitress U ندیمه کلفت
waitresses U ندیمه کلفت
hawsers U طناب کلفت
hawser U طناب کلفت
heavyset U کلفت زمخت
dumpy U گردن کلفت
stiff necked U گردن کلفت
thick-skinned U پوست کلفت
incrassate U کلفت شدن
thick skinned U پوست کلفت
thickening U کلفت سازی
hoodman blind U گردن کلفت
snubbing U کلفت وکوتاه سرزنش
snubbed U کلفت وکوتاه سرزنش
bully U گردن کلفت گوشت
snub U کلفت وکوتاه سرزنش
bullying U گردن کلفت گوشت
heavyset U چهارشانه کلفت وکوتاه
marchioness U نوعی گلابی کلفت
pachyder mata U جانوران پوست کلفت
moreen U پارچه کلفت پردهای
marchionesses U نوعی گلابی کلفت
bullies U گردن کلفت گوشت
lumpiest U کلفت ناهنجار تودهای
ruffianly U گردن کلفت وحشی
lumpy U کلفت ناهنجار تودهای
fly line U ریسمان کلفت ماهیگیری
lumpier U کلفت ناهنجار تودهای
pachyderm U جانور پوست کلفت
pachyderms U جانور پوست کلفت
snubs U کلفت وکوتاه سرزنش
thug U قاتل گردن کلفت
thugs U قاتل گردن کلفت
bullied U گردن کلفت گوشت
hyperostosis U کلفت شدگی استخوان
ancillary U مستخدم بومی مربوط به کلفت
pachydrmatous U ادم پوست کلفت و بیرگ
parlormaid U کلفت یاپیشخدمت سالن پذیرایی
nappy U کلفت و پرزدار خواب دار
stick glove U دستکش کلفت دروازه بان
butch U مرد یا پسر گردن کلفت
chunks U تکه بزرگ یا کلفت وکوتاه
chunk U تکه بزرگ یا کلفت وکوتاه
deep mouthed U دارای صدای درشت و کلفت
boat rod U چوب کلفت ماهیگیری با قایق
nappies U کلفت و پرزدار خواب دار
meathead U آدم گردن کلفت [اصطلاح روزمره]
beefcake U آدم گردن کلفت [اصطلاح روزمره]
belly U کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
grego U جامه کوتاه باشلق دارازپارچههای کلفت
senile keratosis U کلفت شدگی پوست درنتیجه پیری
bellies U کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
muscleman U آدم گردن کلفت [اصطلاح روزمره]
pea jacket or coat U جامه کلفت پشمی که ملوانان در سرما می پوشند
barrel U قسمت کلفت چوب بیس بال لوله اسلحه
barrels U قسمت کلفت چوب بیس بال لوله اسلحه
fearnought U یکجورپارچه کلفت پشمی که برای جامه ملوانان بکارمیرود
barreled shaft U میله تیر که وسط ان کلفت تراز انتهایش باشد
barong U یکنوع چاقو یا شمشیر دسته کلفت لبه تیز
chest protector U لایی کلفت محافظ سینه توپگیریا داور بیس بال
petersham U یکجور پارچه پشمی پالتوی نوار کلفت وراه راه که برای ......می برند
club propeller U ملخی دارای تیغههای کلفت باگام زیاد برای تست قدرت یاترک موتور
millboard U مقوای جلد کتاب وامثال ان مقوای کلفت
hyprostosis U رویش غیر طبیعی استخوان کلفت شدگی استخوان برامدگی استخوان
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
woo U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
preached U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preaches U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
sterilises U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstand U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstanding U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilizes U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
woos U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
wooed U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
withstands U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
to use effort U کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
sterilising U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilised U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
support U حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
preach U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
sterilize U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crosses U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com