English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
freewheel clutch U کلاج در حالت خلاص
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
neutral position U وضعیت خنثی یا خلاص حالت خلاص یا بی باری
the i U [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
clutch U کلاج
declutch U کلاج را رهاکردن
pilot bearing U بلبرینگ کلاج
plate clutch U کلاج صفحهای
plate clutch U کلاج دیسکی
clutch coupling U تزویج کلاج
clutch coupling U پیوست کلاج
clutch facing U صفحه کلاج
driving clutch U کلاج محرکه
magnetic clutch U کلاج مغناطیسی
fluid clutch U کلاج روغنی
clutch pedal U پدال کلاج
to declutch U کلاج عوض کردن
freewheeling U دارای کلاج جغجغهای
dry plate clutch U کلاج صفحه خشک
expanding ring clutch U کلاج اصطکاکی یا مالشی
overload clutch U کلاج بار زیاد
clutch pressure plate U صفحه فشاردهنده کلاج
magnetic friction clutch U کلاج مالشی مغناطیسی
double multiple disc clutch U کلاج چند صفحه- دوبل
clutch U تزویج یا پیوستن دو عضومتحرک کلاج
clutching U تزویج یا پیوستن دو عضومتحرک کلاج
clutched U تزویج یا پیوستن دو عضومتحرک کلاج
clutches U تزویج یا پیوستن دو عضومتحرک کلاج
disengagement U خلاص
neutral U خلاص
relieving U خلاص کردن
relief U خلاص کردن
disengages U خلاص کردن
disengaging U خلاص کردن
extricable U خلاص شدنی
feathering U خلاص کردن
relieves U خلاص کردن
to make away U خلاص شدن از
relieve U خلاص کردن
to get rid of U خلاص شدن از
to quit oneself of U خلاص شدن از
disengage U خلاص کردن
to extricate oneself U خلاص شدن
declutch U خلاص کردن
relief valve U شیر خلاص
foreground U سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
To get rid of someone. To see the back of someone. U از شر کسی خلاص شدن
junk U خلاص شدن از یک فایل
get rid of something <idiom> U شر چیزی خلاص شدن
shake off (an illness) <idiom> U از شر چیزی خلاص شدن
pay off <idiom> U ازبدیها خلاص شدن
off one's hands <idiom> U از شر چیزی خلاص شدن
disembarrass U از گرفتاری خلاص کردن
rid U رهانیدن از خلاص کردن
ridding U رهانیدن از خلاص کردن
freewheel U بادندن خلاص رفتن
prossure relief valve U شیر خلاص فشار
rids U رهانیدن از خلاص کردن
running free U خلاص کار کردن
freewheels U بادندن خلاص رفتن
freewheeled U بادندن خلاص رفتن
eradicating U از بین بردن خلاص شدن از
to get rid of any one U از دست کسی خلاص شدن
work off U از شر چیزی خلاص شدن بفروش رساندن
pay off U با دادن بدهی از شرطلبکاری خلاص شدن
swear out U با قسم از گیر چیزی خلاص شدن
analogue U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogues U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squaring U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analog U سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
vitrifying U تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
square U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
convertor U وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case U حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
print U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
alternated U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternates U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
plebeianism U حالت عوام یا مردم پست حالت توده
alternate U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify U از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
state of rest U حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
plasticity U حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive U حالت مالکیت حالت مضاف الیه
uart U قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
disc U صفحه کلاج صفحه دیسک تیغ اره
discs U صفحه کلاج صفحه دیسک تیغ اره
transitoriness U حالت ناپایداری حالت بی بقایی
marginal case U حالت نهائی حالت حدی
spectrality U حالت طیفی حالت شبحی
spectralness U حالت طیفی حالت شبحی
cold forming U حالت دهی در حالت سرد
crude U حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
real mode U حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength U استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
cabin pressurization safety valve U شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
universal U قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
forward seat U حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
states U حالت
moods U حالت
case U حالت
mood U حالت
queasiness U حالت قی
ill conditioned U بد حالت
estate U حالت
idiocrasy U حالت
temper U حالت
temperaments U حالت
stating U حالت
state U حالت
feverishness U حالت تب
temperament U حالت
predicament U حالت
condition U حالت
tempered U حالت
estates U حالت
tempers U حالت
predicaments U حالت
febricity U حالت تب
posture U حالت
stance U حالت
expression U حالت
expressions U حالت
make U حالت
fettle U حالت
manner U حالت
disposition U حالت
phases U حالت
makes U حالت
status U حالت
postured U حالت
postures U حالت
unexpressive U بی حالت
posturing U حالت
if U حالت
stances U حالت
line condition U حالت خط
self U حالت
pyreticosis U حالت تب
grain U حالت
stated U حالت
cases U حالت
glass eyed U بی حالت
state- U حالت
situation U حالت
situations U حالت
phased U حالت
attitude U حالت
phase U حالت
attitudes U حالت
grittiness U حالت شنی
humanness U حالت انسانیت
ground state U حالت پایه
heat proof quality U حالت نسوزی
hang over U حالت خماری
i.c. U حالت اولیه
insert mode U حالت درج
isopiestic U حالت فشارمتعادل
jussive U حالت امری
kashrut U حالت جواز
kashruth U حالت جواز
lethargically U با حالت سبات
limit state U حالت حدی
iciness U حالت یخی
defensively U حالت دفاعی
defensively U با حالت تدافع
nervousness U حالت عصبانی
input mode U حالت ورودی
initial state U حالت اغازی
counterpoise U حالت تعادل
idiocrasy U حالت مخصوص
idle position U حالت سکون
genitive U حالت اضافه
defensive U حالت تدافع
ignition condition U حالت احتراق
in a state of depression U در حالت افسردگی
in form U خوش حالت
inactive status U حالت انتساب
incipience U حالت نخستین
incipincy U حالت نخستین
conversational mode U حالت محاورهای
chararcter mode U حالت دخشهای
balanced state U حالت تعادل
deadness U حالت مرده
automatism U حالت خودکاری
atilt U با حالت حمله
deliverable state U در حالت تحویل
deplorble condltion U حالت زار
arborescence U حالت شاخهای
antisepsis U حالت ضد عفونی
answer mode U حالت پاسخ
answer mode U حالت جواب
amentia U حالت هذیان
doubtfulness U حالت تردید
doughiness U حالت خمیری
balanced state U حالت متوازن
balanced state U حالت متعادل
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com