English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 196 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sacerdotage U کشیش مابی جماعت کشیشان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sacerdotalism U کشیش مابی
priestliness U کشیش مابی
priest ridden U زیر نفوذ کشیشان قرار گرفته منکوب کشیشان
sacerdotal U وابسته به کشیشان درخور کشیشان
presbytery U داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
presbyteries U داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
priestly U در خور کشیش یا کاهن مانند کشیش یا کاهن وابسته به کشیش یا کاهن
priestliness U کاهن مابی
italianism U ایتالیایی مابی
englishism U انگلیس مابی
gallicism U فرانسوی مابی
europeanism U فرنگی مابی
anglicization U انگلیسی مابی
bossiness U متمایل به ریاست مابی
bossy U متمایل به ریاست مابی
gallomania U جنون فرانسوی مابی
germanomania U جنون المان مابی
gallomaniac U دیوانه فرانسوی مابی
calotte U شبکلاه کشیشان
westernization U فرنگی مابی پیروی از تمدن مغرب زمین
alb U پیراهن سفید و بلند کشیشان
hood U باشلق یا کلاه مخصوص کشیشان
pontifex U عضو شورای کشیشان کاتولیک
lama teshu U رئیس کشیشان بودایی مغولستان
dominie U عنوان کشیشان کلیسای هلند
dalailama U رئیس کشیشان بودایی تبت
lamasery-rise U [خانقاه کشیشان بودایی در تبت]
hoods U باشلق یا کلاه مخصوص کشیشان
soutane U ردای مخصوص کشیشان کاتولیک
shovel hat U کلاه لبه پهن کشیشان انگلیس
lamasery ries U خانقاه کشیشان بودایی در تبت و مغولستان
chantry U پولی که وقف کشیشان میشودتابرای مردگان بخوانند
your reverence U عنوان کشیشان که برابر است با عناوین قدیمی ایران
humeral veil U پارچه مستطیل شکلی که کشیشان بر روی شانه می اندازند
schools U جماعت
crowd U جماعت
school U جماعت
crowds U جماعت
mass U جماعت
masses U جماعت
massing U جماعت
congregations U جماعت
streamed U جماعت
streams U جماعت
congregation U جماعت
stream U جماعت
passel U جماعت
biretta U یکجور کلاه چهارگوش که کشیشان کلیسای کاتولیک روم بر سر می گذارند
his reverence U جناب اقای- عنوان کشیشان که برابراست باعناوین قدیمی ایران
aaronic U از نسل هارون جزو گروه کشیشان پایین درجه مورمن
ark U [نوعی قفسه برای آویزان کردن پوشاک کشیشان در کلیسا]
recessional hymn U سرودیکه هنگام دست کشیدن کشیشان از عبادت نواخته میشود
imam or imaum U امام جماعت
womenfolk U جماعت زنان
conformist U همرنگ با جماعت
conformists U همرنگ با جماعت
demophobia U جماعت هراسی
peasantry U جماعت دهقانان
meinie U جماعت همراهان
meiny U جماعت همراهان
devitry U جماعت شیاطین
conformity U همرنگی با جماعت
pauperdom U جماعت گدایان
school U جماعت همفکر
prayer in congregation U نماز جماعت
the profession U جماعت بازیگران
responsory U جواب جماعت
schools U جماعت همفکر
workfolk U جماعت کارگر
workfolks U جماعت کارگر
maniple U بازوبندیانواری که کشیشان هنگام انجام ایین ربانی ازبازوی خودمی اویزند
tin pan alley U جماعت موسیقی دانان
target audience U جماعت هدف تبلیغات
to go with the stream U همرنگ جماعت شدن
diaspora U جماعت یهودیان پراکنده
to go with the tide U همرنگ جماعت شدن
posse U دسته افراد پلیس جماعت
star turn U ستاره یا شخصیت برجسته جماعت
posses U دسته افراد پلیس جماعت
major seminary U دانشکده علوم روحانی جماعت کاتولیک
When in Rome, do as the Romans do! <proverb> U خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو.
naturism U عریان گری [پیروی از عقاید جماعت برهنگان]
triggerman U ادمکش سریع العمل درمیان جماعت اوباش
anglicism U اصطلاح زبان انگلیسی انگلیسی مابی
altar-screen U [پرده محراب که رواق خدمتگاه کشیشان را از بقیه جدا می کند که بسیار پر نقش و نگار از جنس سنگ، چوب یا فلز است.]
hieratic U کشیش
predicant U کشیش
evengelist U کشیش
abbe U کشیش
ecclesiastics U کشیش
priests U کشیش
priest U کشیش
druid U کشیش
padres U کشیش
padre U کشیش
cleric U کشیش
clerics U کشیش
presbyterate U کشیش
druids U کشیش
churchman U کشیش
provosts U کشیش
provost U کشیش
herdsman U کشیش
herdsmen U کشیش
clergymen U کشیش
ecclesiastic U کشیش
churchmen U کشیش
clergyman U کشیش
residentiary U کشیش مقیم
Reverend U جناب کشیش
lay brother U نیمچه کشیش
officiant U کشیش سرپرست
presbyterial U وابسته به کشیش ها
priestcraft U کشیش بازی
parsons U کشیش بخش
parson U کشیش بخش
primate U کشیش ارشد
priestlike U کشیش وار
lamas U کشیش بودایی
holy joe U کشیش دهکده
vicar U کشیش بخش
clerkly U وابسته به کشیش
rectors U کشیش بخش
rector U کشیش بخش
priesthood U کشیش بودن
priesthood U مقام کشیش
archpriest U کشیش بزرگ
vicars U کشیش بخش
acolyte U دستیار کشیش
sacerdocy U کشیش منشی
right reverend U جناب کشیش
hedge priest U کشیش روستا
acolytes U دستیار کشیش
presbytery U خانه کشیش
presbyteries U خانه کشیش
high priest U کشیش اعظم
lama U کشیش بودایی
shaveling U سرتراشیده کشیش
prsbytery U محل جلوس کشیش
rectory U خانه کشیش بخش
Imhotep U کشیش [دربار مصر]
rectrix U بانوی کشیش بخش
presbyter U کشیش سرپرست کلیسا
kirkman U عضوکلیسای اسکاتلندی کشیش
papa U پاپ کشیش ناحیه
divining U کشیش استنباط کردن
divines U کشیش استنباط کردن
divined U کشیش استنباط کردن
divine U کشیش استنباط کردن
ministers U وزیر مختار کشیش .
minister U وزیر مختار کشیش .
curates U معاون کشیش بخش
parsonages U قلمرو کشیش بخش
rectories U خانه کشیش بخش
cassock U خرقه پوش کشیش
parsonage U قلمرو کشیش بخش
curate U معاون کشیش بخش
monseigneur U مسیو کشیش کاتولیک
papas U پاپ کشیش ناحیه
pontiff U کشیش بزرگ پاپ
cassocks U خرقه پوش کشیش
chancel U جای مخصوص کشیش
lamaistic U وابسته به کشیش بودایی
pardoner U کشیش امرزنده گناه
chancels U جای مخصوص کشیش
pontiffs U کشیش بزرگ پاپ
officiating priest U کشیش پیش نماز
hellenism U یونانی مابی اداب یونانی
hagiarchy U حکومت کشیشان وروحانیون حکومت مقدسان
manses U محل سکنی خانه کشیش
manse U محل سکنی خانه کشیش
ministerial U وابسته به وزیر یا کشیش اداری
he was ordained priest U اورا بسمت کشیش گماشتند
curacies U معاونت کشیش بخش یادهستان
prelate U اسقف اعظم کشیش ارشد
prelates U اسقف اعظم کشیش ارشد
curacy U معاونت کشیش بخش یادهستان
officiant U کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
tunicle U لباس رویی کشیش در عشاء ربانی
parish U بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا
parishes U بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا
zucchetto U شبکلاه یا عرقچین سفیدرنگ کشیش کاتولیک
the sovereign U پاپ اعظم کشیش بخش درکلیسای خاور
shaman U کشیش یاکاهن یاجادوگرمردم قدیم شمال اسیاواروپا
parishes U قسمتی از شهرستان که کلیسا و کشیش جداگانه دارد
parish U قسمتی از شهرستان که کلیسا و کشیش جداگانه دارد
priestcraft U دکانی که کشیش هاو ملاهادران بازی می کنند
nonagium U عشر ماترک متوفی که به کشیش کلیسای محل می رسیده است
parish clerk U کشیش یا عامی که متصدی برخی کارهای کلیسای بخش می گرد د
lavabo U ایین دست شستن کشیش هنگام پیش بردن عشاه ربانی
deacon U خادم کلیسا که به کشیش یا اسقف کمک میکند سرود مذهبی قرائت کردن
deacons U خادم کلیسا که به کشیش یا اسقف کمک میکند سرود مذهبی قرائت کردن
altar-rail U [نرده ای در جلو محراب کلیسا کشیش برگزار کننده ی مراسم را از سایر عبادت کنندگان جدا می کند.]
concordat U پیمان دولت با جماعت مذهبی پیمان رسمی میان دو فرقه مذهبی
pastorally U چوپان وار کشیش وار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com