Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 192 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
underdraw
U
کشیده نشدن زه تا اخر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to show f.
U
تسلیم نشدن رام نشدن
drawled
U
کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawl
U
کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawling
U
کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawls
U
کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
fall short (of one's expectations)
<idiom>
U
موفق نشدن
to fall through
U
موفق نشدن
to get out of the way
U
مانه نشدن
unsay
U
گفته نشدن
excluding
U
شامل نشدن
to put by
U
تسلیم نشدن
to miss plant
U
سبز نشدن
to miss fire
U
کامیاب نشدن
hold the line
<idiom>
U
تسلیم نشدن
disallows
U
قائل نشدن
to keep up one's spirits
U
دلسرد نشدن
disallow
U
قائل نشدن
disallowing
U
قائل نشدن
to go wrong
U
موفق نشدن
resist temptation
U
وسوسه نشدن
disallowed
U
قائل نشدن
to keep cold
U
دست پاچه نشدن
to keep ones he
U
دست پاچه نشدن
to keep ones hair on
U
دست پاچه نشدن
excludes
U
شامل نشدن یا جداشدن
to keep one's hair on
U
دست پاچه نشدن
keep one's head
U
دست پاچه نشدن
keep one's hair on
U
دست پاچه نشدن
exclusion
U
عمل شامل نشدن
keep cold
U
دست پاچه نشدن
to not be
[any]
the wiser
<idiom>
U
باز هم متوجه نشدن
exclude
U
شامل نشدن یا جداشدن
take off (time)
<idiom>
U
سرکار حاضر نشدن
blackouts
U
پخش نشدن مسابقه ازتلویزیون
blackout
U
پخش نشدن مسابقه ازتلویزیون
expostfacto
U
عطف به ماسبق نشدن قانون
to collapse
U
موفق نشدن
[مذاکره یا فرضیه]
to f. in the pan
U
باوجودجوشش وکوشش موفق نشدن
to meet with a repulse
U
پذیرفته نشدن پاسخ رد شنیدن
To stick to the main topic ( issue ).
U
از موضوع اصلی خارج نشدن
to not be
[any]
the wiser
<idiom>
U
ملتفت نشدن
[با وجود نشانه ها و توضیحات]
throw up one's hands
<idiom>
U
توقف تلاش ،پذیرش موفق نشدن
leakage
U
مقدارمالیاتی که به علت خرج نشدن درامد در کشور
To keep one s distmce from some one .
U
از کسی فاصله گرفتن ( زیاد صمیمی نشدن )
leakages
U
مقدارمالیاتی که به علت خرج نشدن درامد در کشور
impenitence
U
سر سختی زیاد در گناهکاری پشیمان نشدن از گناه
failed
U
عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
fail
U
عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
fails
U
عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
ratchet effect
U
اثر چرخش دهنده مصرف بالا و استانداردبالای زندگی باسانی عوض نشدن
tensest
U
کشیده
tenser
U
کشیده
tensing
U
کشیده
tensed
U
کشیده
tense
U
کشیده
tenses
U
کشیده
drawlingly
U
کشیده
ectomorph
U
کشیده تن
oblongated
U
کشیده
longs
U
کشیده
posttensioning
U
پس کشیده
leptokurtic
U
کشیده
leptosome
U
کشیده تن
oblonated
U
کشیده
deep drawn
U
از ته دل کشیده
threaded
U
نخ کشیده
long
U
کشیده
longed
U
کشیده
drawn
U
کشیده
drew
U
کشیده شد
longer
U
کشیده
longest
U
کشیده
indrawn
U
تو کشیده
long-
U
کشیده
deer neck
U
گردن کشیده
vellum paper
U
کاغذمهره کشیده
tractile
U
کشیده شدنی
flat fire
U
تیر کشیده
touse
U
کشیده شدن
chock-a-block
U
کاملا کشیده
sapped
U
شیره کشیده از
low angle fire
U
تیر کشیده
low angle
U
مسیر کشیده
long robe
U
صورت کشیده
threaded
U
بند کشیده
leptomorph
U
کشیده ریخت
pinxit
U
کشیده است
prolate
U
کشیده شده
tensive
U
کشیده شدنی
intractile
U
کشیده نشدنی
sap
U
شیره کشیده از
ectomorphy
U
کشیده تنی
saps
U
شیره کشیده از
elongate
U
کشیده کردن
linear
U
باریک کشیده
flares
U
زبانه کشیده
flare
U
زبانه کشیده
drags
U
کشیده شدن
extensive
U
بسیط کشیده
dragged
U
کشیده شدن
indrawn
U
بداخل کشیده
drag
U
کشیده شدن
ectomorphic type
U
سنخ کشیده تن
at full length
U
دراز کشیده
flat trajectory
U
خط سیر کشیده
in tow
<idiom>
U
کشیده شده
couchant
U
دراز کشیده
chock-a-block
U
بالا کشیده
elongates
U
کشیده کردن
elongating
U
کشیده کردن
drawable
U
کشیده شدنی
deprived
U
محرومیت کشیده
deep fetched
U
از ته دل کشیده شده
taut
U
محکم کشیدن کشیده
pulled muscle
U
عضله کشیده شده
satined paper
U
گاغذ مهره کشیده
oblongs
U
دوک مانند کشیده
oblong
U
دوک مانند کشیده
pencilled
U
با مداد کشیده شده
chanted
U
اهنگ ساده و کشیده
chanting
U
اهنگ ساده و کشیده
draws
U
کشیده شدن عهده
chants
U
اهنگ ساده و کشیده
deep fetched
U
از ته سینه کشیده شده
hell-bent
U
به بیراهه کشیده شده
extendible
U
کشیده شدنی امتدادپذیر
lanternjaws
U
صورت لاغر و کشیده
hell bent
U
به بیراهه کشیده شده
if you please
U
بیزحمت زحمت کشیده
draw
U
کشیده شدن عهده
chant
U
اهنگ ساده و کشیده
drawn on
U
کشیده شدن عهده
opened
U
وضع زه هنگام کشیده شدن
hard drawn copper wire
U
سیم مسی کشیده شده
He has suffered a great deal at the hands of his wife .
U
از دست زنش خیلی کشیده
open
U
وضع زه هنگام کشیده شدن
conduct
U
اداره کردن کشیده شدن
conducts
U
اداره کردن کشیده شدن
opens
U
وضع زه هنگام کشیده شدن
conducting
U
اداره کردن کشیده شدن
prone float
U
روی شکم با دستهای کشیده
wired
U
سیم کشیده مفتول دار
conducted
U
اداره کردن کشیده شدن
come home
U
کشیده شدن لنگر به طرف ناو
wirespun
U
زیاد کشیده ونازک لطیف فریف
flat trajectory
U
سهم تیرکشیده مسیر کشیده گلوله
infill
U
نقاط کشیده شده روی نقشه
She has long and shapely legs .
U
ساق پاهای کشیده وخوش ترکیبی دارد
capriole
U
پرش عمودی اسب با پاهای کشیده به عقب
to be at full stretch
U
تا اندازه امکان پذیر کشیده شده بودن
drag
U
چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
dragged
U
چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
drags
U
چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
in perspective
U
کشیده شده ازروی علم منافرو مرایا
he is at the end of his tether
U
چنته اش خالی شده یا قوایش ته کشیده است
miss
U
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
misses
U
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
missed
U
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
phantom section
U
خط نقطهای که جهت رسم تصاویر نامرئی کشیده میشود
hauled
U
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
stillage
U
چارچوب یاچارپایهای که چیزیرا روی ان می گذارندتاابش کشیده شود
haul
U
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
jinrikisha
U
درشکه ژاپنی که توسط حمال کشیده میشود ریکشا
hauls
U
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauling
U
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
jinriki
U
درشکه ژاپنی که توسط حمال کشیده میشود ریکشا
extend
U
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
i thanked him for his trouble
U
برای زحمتی که کشیده بود ازاو سپاس گزاری کردم
perspective grid
U
خطوط شبکه مختصاتی که روی عکس هوایی کشیده می شوند
extends
U
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extending
U
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
lanolin
U
لانولین
[ماده چربی موجود در سطح الیاف پشم که در صورت شسته نشدن حالت انعطاف پذیری و درخشندگی به فرش های پشمی می بخشد.]
dragrope
U
طنابی که بوسیله ان چیزی رامیکشند یا اینکه روی زمین کشیده میشود
shoot the duck
U
حرکت جلو و عقب نشینی روی یک پا و پای دیگر کشیده بجلو
autoscore
U
در پردازش کلمه دستورالعملی است که باعث میشود تا زیر متن خط کشیده شود
sliver
U
فتیله نخ
[الیاف کشیده شده و موازی که هنوز تاب داده نشده اند.]
y scale
U
در عکس هوایی مایل مقیاسی خطی است که موازی با خط محوراصلی عرضها کشیده میشود
paleozoic
U
وابسته به عهدی از زمین شناسی که از اغازدوره کامبریان تا اوایل دوره پرمیان طول کشیده
to walk the chalk
U
بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
point designation
U
شبکه بندی مخصوصی که برای تعیین نقاط نسبت به هم روی عکس هوایی کشیده میشود
x scale
U
در عکس هوایی مایل مقیاس خطی است که موازی با خط افق حقیقی عکس کشیده میشودc
over stretched wrap
U
نخ چله بیش از حد کشیده شده
[این حالت باعث کاهش استحکام نخ چله و همچنین کج بافی در فرش می گردد.]
bar automatic
U
میله فولادی که به موازات ریل راه اهن کشیده میشودو وقتی که چرخ قطاری روی ان قرار می گیرد نقاط توقف و موقعیت را مشخص می نماید
flattest
U
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat
U
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
nap side
U
خواب فرش
[با انجام عمل پرداخت الیاف از قسمت گره بصورت راست و کشیده درآمده و ظاهر حقیقی فرش را بوجود می آورند.]
karadja medallion
U
ترنج کرجی
[این طرح مربوط به منطقه ای بین اهر و تبریز می باشد که در آن ترنج حالت کشیده داشته و هشت وجه آنرا با حالتی از قلاب می پوشانند.]
graphic
U
نوشته شده کشیده شده
drawings
U
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawing
U
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
source
U
در عمل کشیدن و قرار دادن , شی اصلی شی ای است که انتخاب شده است و پس کشیده شده است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com