English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
capitalist countries U کشورهای سرمایه داری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
first world U کشورهای کنونی سرمایه داری پیشرفته ازنظر اقتصادی
Other Matches
collapse capitalism U فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
capitalism U کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
marxist economics U نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
capitalism U سرمایه داری
anti capitalist U ضد سرمایه داری
mixed capitalism U سرمایه داری مختلط
bourgeoisie U سرمایه داری بورژوازی
capitalist system U نظام سرمایه داری
capitalistic U منسوب به سرمایه داری
capitalism U رژیم سرمایه داری
precapitalism U پیش از سرمایه داری
black capitalism U سرمایه داری سیاه
industrial capitalism U سرمایه داری صنعتی
advanced capitalism U سرمایه داری پیشرفته
precapitalism U ماقبل سرمایه داری
capitalization U اعمال سیستم سرمایه داری
laws of motion of capitalism U قوانین حرکت سرمایه داری
bourgeoisie U سرمایه داری حکومت طبقه دوم
free enterprise U رقابت ازاد درسیستم سرمایه داری
stagnation thesis U تز انحطاط و ورشکستگی رژیم سرمایه داری
developed countries U کشورهای توسعه یافته کشورهای پیشرفته
advanced countries U کشورهای پیشرفته کشورهای توسعه یافته
rio treaty U اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
dude ranch U گله داری واسب سواری وحشم داری
developing countries U کشورهای در حال رشد کشورهای در حال توسعه
statecraft U کشور داری ملک داری
You deserve it. U حق داری ( استحقاق آنرا داری )
supply price of capital U قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
over capitalised U براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
capital stock U سهام سرمایه سهامی که به عنوان سرمایه به شرکت اورده میشود
capital consumption allowance U کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
liquidity trap U سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
disinvestment U سرمایه گذاری منفی سرمایه برداری
capitalization U تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
multiplier principle U اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
financier U سرمایه دار سرمایه گذار
financiers U سرمایه دار سرمایه گذار
capital gain U منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
residential investments U سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
overcapitalization U سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
desired investment U سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
cooperative scorer U بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
unintended investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
marginal utility of capital U مطلوبیت نهائی سرمایه فایده نهائی سرمایه
capital program U برنامه سرمایه گذاری برنامه تولید سرمایه
registered capital U سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
poor countries U کشورهای فقیر
developed market economy countries U کشورهای مرفه
allied U کشورهای هم پیمان
less developed contries U کشورهای کم رشد
free world U کشورهای غیرکمونیست
uncomitted countries U کشورهای غیرمتعهد
overseas U کشورهای بیگانه
industrial nations U کشورهای صنعتی
backward countries U کشورهای عقب مانده
developing countries U کشورهای در حال توسعه
development countries U کشورهای قابل توسعه
retarded countries U کشورهای عقب مانده
The English speaking-countries. U کشورهای انگلیسی زبان
federalization U تشکیل کشورهای متحد
internationals U مربوط به کشورهای مختلف
international U مربوط به کشورهای مختلف
Underdeveloped ( backward) countries . U کشورهای عقب افتاده
underdeveloped countries U کشورهای توسعه نیافته
the united states of america U ایالات یا کشورهای متحدامریکا
allied headquarters U قرارگاه کشورهای هم پیمان
third world countries U کشورهای جهان سوم
cobb doglas production function U ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
pan americanism U طرفداری از اتحاد کشورهای امریکایی
overseas income U درامد از کشور یا کشورهای خارجی
OPEC U سازمان کشورهای صادرکننده نفت
third world economies U اقتصاد کشورهای جهان سوم
commonwealth games U جام کشورهای مشترک المنافع
orients U کشورهای خاوری درخشندگی بسیار
orienting U کشورهای خاوری درخشندگی بسیار
federated U تشکیل کشورهای متحد دادن
orient U کشورهای خاوری درخشندگی بسیار
reactions from abroad U واکنش مردم در کشورهای خارجی
federative U مبنی بر سازمان کشورهای متحد
commonwealths U کشورهای مشترک المنافع جمهور
federate U تشکیل کشورهای متحد دادن
federating U تشکیل کشورهای متحد دادن
OAS U مخفف سازمان کشورهای امریکایی
commonwealth U کشورهای مشترک المنافع جمهور
federates U تشکیل کشورهای متحد دادن
organization of petroleum exporting cont U سازمان کشورهای صادرکننده نفت
less developed countries U کشورهای کمتر توسعه یافته
least developed countries U پائین ترین کشورهای در حال توسعه
isolationist U طرفدارعدم مداخله در سیاست کشورهای دیگر
unicef (= united nations international U یع کودکان کشورهای توسعه نیافته است
developed market economy countries U کشورهای توسعه یافته ازنظر اقتصادی
country file U را برای کشورهای مختلف تعریف میکند
trade follows the flag U تجارت کشورهای مشترک المنافع با انگلستان
oil rich countries U کشورهای ثروتمند تولید کننده نفت
seato forces U نیروهای کشورهای پیمان جنوب شرقی اسیا
pax britannica U اشتی که انگلیس کشورهای جنگجوربدان دعوت میکند
e r p U جهت کمک به توسعه اقتصادی کشورهای اروپا
Comparison with other countries is extremely interesting. U مقایسه با کشورهای دیگر بی اندازه جالب توجه است.
satellite U ماهواره اقمار یک کشور یا کشورهای وابسته سیاسی و نظامی
the big four U درکنفرانس صلح پاریس 9191به کشورهای فرانسه انگلستان
satellites U ماهواره اقمار یک کشور یا کشورهای وابسته سیاسی و نظامی
dumping U فروش کالادر کشورهای دیگر با قیمتی پایین تر از قیمت داخلی
christian era U مبداء تاریخ کشورهای مسیحی که از زمان تولد مسیح اغازمیگردد
enclaves U ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
rio treaty U پیمان منعقد بین کلیه کشورهای نیمکره غربی به استثناء کانادا
enclave U ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
When compared to other countries around the world, Britain spends little on defence. U در مقایسه با کشورهای دیگر در سراسر جهان بریتانیا کم برای دفاع خرج می کند.
nordic council U فنلاند و نروژ که هدف ان بسط همکاریهای کشورهای اسکاندیناوی درشئون مختلف است
blind man's buff U از من داری
grittiness U شن داری
tensility U کش داری
wet storage U تر داری
bigamy U دو زن داری
serrulation U دندانه داری
quartermasters U سررشته داری
thrift U خانه داری
retenv U خود داری
rhythmicity U نواخت داری
quartermaster U سررشته داری
self restraint U خود داری
menage U خانه داری
lucubration U شب زنده داری
angularity U زاویه داری
patchiness U وصله داری
vigils U شب زنده داری
notbility U خانه داری
wake U شب زنده داری
non commital U خود داری
waked U شب زنده داری
wakes U شب زنده داری
treasury U خزانه داری
slaveholding U برده داری
spinosity U سیخ داری
leasing U اجاره داری
blind mans buff U ازمن داری
bulkiness U تنه داری
bulkiness U جثه داری
treasury general U خرانه داری کل
pernoctation U شب زنده داری
tresury general U خزانه داری کل
trusteedhip U امانت داری
continenece U خود داری
conchiferous U داری صدف
viscosity U شیره داری
trusteeship U امانت داری
cellarge U حق انبار داری
treasurership U خزانه داری
bean caper U پیرسن داری
abstinence;or abstinency U خود داری
stigmatism U خال داری
incumbency U عهده داری
household art U هنرخانه داری
house work U خانه داری
fisk U خزانه داری
angularity U گوشه داری
angulation U زاویه داری
dry storage U خشک داری
bank protection U ساحل داری
creaminess U خامه داری
night waking U شب زنده داری
housekeeping U خانه داری
vigilance U شب زنده داری
bursary U خزانه داری
bursaries U خزانه داری
altruism U همگونه داری
communism U مردم داری
sang-froid U خود داری
sang froid U خود داری
slavery U برده داری
farming U مزرعه داری
tenancies U اجاره داری
tenancy U اجاره داری
wakefulness U شب زنده داری
tenure U اجاره داری
vigil U شب زنده داری
refusals U خود داری رد
charges U عهده داری
charge U عهده داری
fasting U روزه داری
leasehold U اجاره داری
Exchequer U خزانه داری
refusal U خود داری رد
How old are you?Whats your age? U چند سال داری ؟
home economics U اقتصاد خانه داری
explicit rent U اجاره داری کردن
keepworthy U قابل نگه داری
land tenure U اجاره داری زمین
to rule the roast U اختیار داری کردن
attorn U اجاره داری کردن
bailment U امانت داری سمساری
baby-sitting U بچه داری کردن
baby-sits U بچه داری کردن
baby-sit U بچه داری کردن
baby-sat U بچه داری کردن
baby sit U بچه داری کردن
refrainment U خود داری اجتناب
To keep late nights [hours] شب زنده داری کردن
light housekeeping U کارهای خانه داری
keep house U خانه داری کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com