English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 124 (49 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
diurnal tide U کشند روزانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
semidiurnal tide U کشند نیم روزانه
Other Matches
day fighter U هواپیمای رهگیری روزانه جنگنده رهگیر مخصوص عملیات روزانه
neap U کشند اب
tideless U بی کشند
tide U کشند
tide U کشند اب
tide table U جدول کشند
tidal wave U موج کشند
tide U کشند داشتن
tidewater U خط ساحلی کشند اب
tideway U کشند راه
semidiurnal tide U کشند نیمروزه
mean range of the tide U میانگین ارتفاع کشند
string fingers U سه انگشتی که زه کمان را می کشند
half tide level U ارتفاع متوسط کشند اب دریا
towline U طناب یا ریسمانی که بوسیله ان چیزی را می کشند
vinculum U خط ترازی که بالای چند جمله می کشند
With soft words one may persuade a serpent out of . <proverb> U با زبان خوش مار را از سوراخ بیرون مى کشند .
There was a run on the banks . U مردم سرمایه هایشان را از بانکها بیرون می کشند
tidal prism U اب ورودی و خروجی جذر ومد یا کشند دریایی
rue raddy U تسمه یا طنابی که از روی شانه گذرانیده چیزی را با ان می کشند
day by day U روزانه
by d. U روزانه
day-to-day <adj.> U روزانه
diurnal U روزانه
perdiem U روزانه
everyday <adj.> U روزانه
each day <adv.> U روزانه
on a daily basis <adv.> U روزانه
every single day <adv.> U روزانه
every day <adv.> U روزانه
diurnally U روزانه
workaday U روزانه
quotidian U روزانه
day in, day out <adv.> U روزانه
per day U روزانه
daily <adj.> <adv.> U روزانه
dailies U روزانه
purchase journal U دفترخرید روزانه
mean daily U متوسط روزانه
morning orders U برنامه روزانه
order of the day U برنامه روزانه
morning orders U دستورات روزانه
on a daily basis <adv.> U بطور روزانه
victualling allowance U جیره روزانه
each day <adv.> U بطور روزانه
day in, day out <adv.> U بطور روزانه
every single day <adv.> U بطور روزانه
daily <adj.> <adv.> U بطور روزانه
way of life فعالیتهای روزانه
workouts U ورزش روزانه
workout U ورزش روزانه
day schools U مدرسهی روزانه
day school U مدرسهی روزانه
every day <adv.> U بطور روزانه
habitude U عادت روزانه
day hospital U بیمارستان روزانه
daily storage U مخزن روزانه
daily round U کارهای روزانه
daily round U گردش روزانه
journal U گزارش روزانه
daily pay U دستمزد روزانه
journals U دفتروقایع روزانه
journals U گزارش روزانه
dailgy food allowance U جیره روزانه
daily wage U مزد روزانه
journal U دفتروقایع روزانه
duily bread U نان روزانه
diurnal load U بار روزانه
working day U ساعت کار روزانه
breviary U کتاب نمازوادعیه روزانه
ration U مقدار جیره روزانه
utilization U کاربرد روزانه استفاده
rations U مقدار جیره روزانه
log book U دفتر رخدادهای روزانه
log books U دفتر رخدادهای روزانه
diaries U دفتر خاطرات روزانه
average daily traffic [ADT] U متوسط ترافیک روزانه
rationed U مقدار جیره روزانه
diary U دفتر یادداشت روزانه
diary U دفتر خاطرات روزانه
diaries U دفتر یادداشت روزانه
daily routine U عادت جاری روزانه
watch and ward U حق نگهبانی روزانه و شبانه
day of supply U روز امادتدارکات روزانه
journal book U دفتر گزارش روزانه
logbook U گزارش روزانه سفرکشتی
plan of the day U برنامه روزانه ناو
daily flood peak U بیشینه روزانه سیل
daily flood peak U حداکثر سیل روزانه
daily bread U نان یارزق روزانه
dailgy food allowance U جیره غذایی روزانه
extern U کمک پزشک روزانه
daylight traffic line U خط منع ایاب ذهاب روزانه
logs U شرح روزانه جدول لگاریتم
daily progress report U گزارش روزانه پیشرفت کار
What is the charge per day? U کرایه روزانه چقدر است؟
diarist U نویسندهء دفتر خاطرات روزانه
daybook U دفتر ثبت وقایع روزانه
muster book U دفتر ثبت وقایع روزانه
table d'hote U خوراک رسمی و روزانه مهمانخانه
diarists U نویسندهء دفتر خاطرات روزانه
log U شرح روزانه جدول لگاریتم
system log U گزارش روزانه عملیات سیستم
daily range of soil temperature U دامنه تغییرات حرارت روزانه خاک
diary U دفترروزانه یکان دفتر وقایع روزانه
termograph U دستگاهی که حرارت روزانه را ثبت میکند
diaries U دفترروزانه یکان دفتر وقایع روزانه
The shops will be open daily except Sundays / excluding Sundays / outside of Sundays [American E] . U مغازه ها به جز یکشنبه ها روزانه باز خواهند بود.
ephermeris U جدول نجومی دفتریادداشت روزانه حشره یکروزه
cash registers U ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
cash register U ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
pocket money . U پول تو جیبی ( مقرری روزانه ؟ هفتگه یا غیره )
There's a question mark [hanging] over the day-care clinic's future. [A big question mark hangs over the day-care clinic's future.] U آینده درمانگاه مراقبت روزانه [کاملا] نامشخص است.
daymark U علامت ساحلی بدون چراغ فار دریایی روزانه
All of which doesn't really help us very much in our day-to-day lives. U تمامی این موارد به زندگی روزانه ما واقعا کمکی نمی کند.
log U گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
logs U گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
personal U امکان نرم افزاری که تاریخ روزانه کاربر را مدیریت و ذخیره میکند مثل تقویم
Schedule+ U برنامه نرم افزاری که حاوی اصول مدیریت اطلاعات شخصی از قبیل تقویم روزانه است
coragne line U خطوط جذر و مد یکسان خطوط کشند یکسان
work day U روز کار ساعت کار روزانه
A day to day program. U برنامه روز به روز ( روزانه )
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com