Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
road capacity
U
کشش جاده ازنظر حداکثر ترافیک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
road traffic
U
ترافیک جاده ترافیک خیابان
traffic on public roads
U
ترافیک
[جاده]
street traffic
U
ترافیک
[جاده]
commercial road traffic
U
ترافیک جاده تجاری
Is there a road with little traffic?
U
آیا جاده ای با ترافیک کمتر هست؟
speed limits
U
حداکثر سرعت مجز در جاده ها وغیره
speed limit
U
حداکثر سرعت مجز در جاده ها وغیره
divided highway
[American E]
U
شاهراه چند خطی
[جاده رفت کاملا سوا از جاده آمد است]
underpass
U
مسیر جاده در زیر پل هوایی جاده زیرجاده دیگری
underpasses
U
مسیر جاده در زیر پل هوایی جاده زیرجاده دیگری
emerging traffic
U
جاده فرعی که از جاده اصلی بیرون آمده
road screen
U
پوشش و استتار جاده پوشاندن جاده
merging traffic
U
ادغام جاده فرعی به جاده اصلی
going
U
وضع جاده زمین جاده
service road
U
جاده کناری جاده سرویس
buries
U
ازنظر پوشاندن
bury
U
ازنظر پوشاندن
burying
U
ازنظر پوشاندن
security cognizance
U
شناخت ازنظر صلاحیت
max min system
U
سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
tax haven
U
محل امن ازنظر مالیات
tax havens
U
محل امن ازنظر مالیات
To bring something to someones attention .
U
چیزی را ازنظر کسی گذراندن
not operationally ready
U
غیر اماده ازنظر عملیاتی
geologize
U
ازنظر زمین شناسی بازرسی کردن
developed market economy countries
U
کشورهای توسعه یافته ازنظر اقتصادی
play second fiddle to someone
<idiom>
U
ازنظر مهم بودن مقام دوم داشتن
beam test
U
ازمایش اندازه گیری تیر ازنظر مقاومت
economic section
U
انتخاب سطح مقطع مناسب ازنظر اقتصادی
tailors
U
برش دادن ازنظر رزمی به هم مربوط کردن
tailor
U
برش دادن ازنظر رزمی به هم مربوط کردن
satellization
U
زیر امرقراردادن یکانهای غیرمشابه ازنظر رستهای
maximal oxygen consumption
U
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal aerobic power
U
بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
maximal oxygen uptake
U
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
panorama
U
منافر مختلفی که پی در پی پشت شهرفرنگ یا دوربین ازنظر بگذرد
panoramas
U
منافر مختلفی که پی در پی پشت شهرفرنگ یا دوربین ازنظر بگذرد
first world
U
کشورهای کنونی سرمایه داری پیشرفته ازنظر اقتصادی
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
form utility
U
در این مواد ازنظر پذیرش بازار و مصرف کننده ایجاد میشود
freight
U
وسیله حملی که ازنظر قیمت مناسب است ولی کند عمل میکند
track clearer
U
جاده پاک کن جاده صاف کن راه صاف کن
road distance
U
مسافت روی جاده یا مسافت طی شده از جاده
trafficking
U
ترافیک
trafficked
U
ترافیک
traffic
U
ترافیک
traffics
U
ترافیک
high speed traffic
U
ترافیک سریع
traffic induit
U
ترافیک القایی
traffic control
U
کنترل ترافیک
through traffic
U
ترافیک ترانزیتی
telecommunication traffic
U
ترافیک ارتباطات
telecommunication traffic
U
ترافیک مخابرات
induced traffic
U
ترافیک القایی
single lane
[file]
traffic
U
ترافیک تک خطی
dense traffic
U
ترافیک سنگین
heavy traffic
U
ترافیک سنگین
traffic flow
U
کشش ترافیک
density of traffic
U
تراکم ترافیک
telephone traffic recorder
U
ثبات ترافیک
frequency of calls
U
تراکم ترافیک
telephone traffic
U
ترافیک تلفنی
turning traffic
U
ترافیک پیچ دار
average daily traffic
[ADT]
U
متوسط ترافیک روزانه
rush-hour traffic
U
ساعت شلوغی ترافیک
in normal situations on public roads
U
در ترافیک معمولی خیابان
moving traffic
U
ترافیک در حال حرکت
to divert
[British E]
/ detour
[American E]
[the]
traffic
U
منحرف کردن ترافیک
to block
[hold up]
(the) traffic
U
ترافیک را نگه داشتن
The traffic is heavy.
U
ترافیک سنگین است.
There is heavy traffic.
U
ترافیک سنگین است.
to obstruct
[tie up]
(the) traffic
U
مانع ترافیک شدن
to bring traffic to a standstill
U
ترافیک را متوقف کردن
to direct traffic through
U
ترافیک را از طریق...هدایت کردن
to regulate the flow of traffic
U
[جریان]
ترافیک را کنترل کرن
to regulate the traffic
U
[جریان]
ترافیک را کنترل کرن
During the rush hours.
درساعات شلوغی
[پر رفت وآمد پر ترافیک]
He has feathered his nest. He has lined his pocket.
U
اودیگر بارش را بسته است ( ازنظر مالی تأمین است )
air traffic control radar system
U
راداری کمکی در سیستم کنترلی ترافیک هوایی
to open something to
[the]
traffic
U
چیزی را برای
[دسترسی به]
ترافیک باز کردن
to be closed to
[all]
traffic
U
برای
[همه نوع]
ترافیک بسته بودن
reciprocal agreement
U
قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
stabling siding
U
دوراهی راه اهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
parking siding
U
دوراهی راه اهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
parking siding
U
دوراهی راه آهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
siding
[railway]
U
دوراهی راه اهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
stabling siding
U
دوراهی راه آهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
siding
[railway]
U
دوراهی راه آهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
serial
U
روش ارسال ترافیک شبکه TCP/ IP روی خط سری , مثل مودم تلفن
serials
U
روش ارسال ترافیک شبکه TCP/ IP روی خط سری , مثل مودم تلفن
slips
U
روش ارسال ترافیک شبکه TCP/ IP روی خط سریال مثل اتصال مودم تلفن
automatic terminal information service
U
ارسال مداوم اطلاعات غیرکنترلی ثبت شده در مناطق ترمینالهای دذارای ترافیک سنگین
slipped
U
روش ارسال ترافیک شبکه TCP/ IP روی خط سریال مثل اتصال مودم تلفن
slip
U
روش ارسال ترافیک شبکه TCP/ IP روی خط سریال مثل اتصال مودم تلفن
isogamete
U
سلول جنسی که ازنظر شکل و کار از سلول جنسی جفت خود قابل تشخیص نیست
maximum
U
حداکثر
maximal
U
حداکثر
peaks
U
حداکثر
peak
U
حداکثر
peaking
U
حداکثر
uttermost
U
حداکثر
endurance
U
حداکثر
outside
U
حداکثر
outsides
U
حداکثر
regrade
U
تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
crosstalk
U
سیگنالهی ناخواسته درمجموعهای از مدارات ارتباطی یا کامپیوتری که ازوجود ترافیک در کانالهای دیگر یا از تداخل ناشی میشود
peak
U
حداکثر کاکل
maximum capacity
U
فرفیت حداکثر
payloads
U
حداکثر بار
maximum amplitude
U
دامنه حداکثر
peak demand
U
حداکثر تقاضا
optimum height
U
حداکثر ارتفاع
peaking
U
حداکثر کاکل
maximum demand
U
بار حداکثر
peak voltage
U
ولتاژ حداکثر
peak load
U
حداکثر بار
peak speed
U
حداکثر سرعت
maximum available powere
U
توان حداکثر
payload
U
حداکثر بار
maximization
U
به حداکثر رسانیدن
submaximal
U
زیر حداکثر
global maximum
U
حداکثر مطلق
full bore
U
حداکثر تلاش
peak output
U
حداکثر تولید
relative maximum
U
حداکثر نسبی
flank speed
U
حداکثر سرعت
flat out
U
حداکثر سرعت
intensity maximum
U
حداکثر شدت
maximum work
U
کار حداکثر
price ceilings
U
حداکثر قیمت
maximum value
U
مقدار حداکثر
wage ceiling
U
حداکثر دستمزد
maximum thermometer
U
گرماسنج حداکثر
high tide
U
حداکثر مد دریا
high tides
U
حداکثر مد دریا
maximal
U
وابسته به حداکثر
full speed
U
حداکثر سرعت
peaks
U
حداکثر کاکل
maximum performance
U
کارایی حداکثر
maximum frequency
U
فرکانس حداکثر
maximum gain
U
تقویت حداکثر
maximum power demand
U
مصرف حداکثر
maximum ratings
U
مقدار حداکثر
maximum prr ermissible
U
مجاز حداکثر
maximum limited stress
U
تنش حداکثر
maximum profit
U
حداکثر سود
maximum load
U
بار حداکثر
maximum price
U
حداکثر بها
maximum moment
U
حداکثر لنگر
supercharge
U
خرج حداکثر
maximum of intensity
U
حداکثر شدت
maximum output
U
خروجی حداکثر
maximum performance
U
عملکرد حداکثر
peak load
U
بار حداکثر
maximum energy
U
انرژی حداکثر
maximum speed
U
حداکثر سرعت
maximum duration
U
زمان حداکثر
maximum deviation
U
انحراف حداکثر
maximum deflection
U
انحراف حداکثر
maximum density
U
حداکثر تراکم
peak current
U
جریان حداکثر
maximum slope
U
حداکثر شیب
maximum detector
U
اشکارساز حداکثر
maximum efficiency
U
حداکثر کارائی
maximum efficiency
U
راندمان حداکثر
maximum current
U
جریان حداکثر
maximum probility detection
U
تعیین احتمال حداکثر
maximum stock
U
حداکثر موجودی انبار
flank speed
U
حداکثر سرعت قایق
maximum power gain
U
تقویت توان حداکثر
endurance time
U
سرعت حداکثر مداوم
sprint
U
با حداکثر سرعت دویدن
maximum reverse r.m.s. voltage
U
ولتاژ سد موثر حداکثر
maximum scattering angle
U
زاویه پراکندگی حداکثر
daily flood peak
U
حداکثر سیل روزانه
at full blast
<adv.>
U
در حداکثر قدرت یا شدت
full blast
<adv.>
U
در حداکثر قدرت یا شدت
maximum ratings
U
مقدار نامی حداکثر
maximum permissible load
U
بار مجاز حداکثر
maximum sound pressure
U
فشار صوت حداکثر
maximum power operation
U
کار با توان حداکثر
maximum permissible voltage
U
ولتاژ مجاز حداکثر
maximum landing weight
U
حداکثر وزن فرود
low tide
U
حداکثر جذر دریا
maximum gate trigger current
U
جریان احتراق حداکثر
maximum take off weight
U
حداکثر وزن برخاستن
maximum flexibility
U
خمش پذیری حداکثر
high water
U
حداکثر ارتفاع اب مد دریا
maximum allowable concentration
U
حداکثر غلظت مجاز
maximum and minimum thermometer
U
گرماسنج حداقل و حداکثر
maximum direction finding
U
جهت یابی حداکثر
maximum control current
U
جریان کنترل حداکثر
maximum demand pointer
U
عقربه مصرف حداکثر
maximum demand meter
U
حداکثر مقدار سنج
maximum gate trigger voltage
U
ولتاژ احتراق حداکثر
maximum in power gain
U
تقویت قدرت حداکثر
maximum input frequency
U
فرکانس ورودی حداکثر
maximum output voltage
U
ولتاژ خروجی حداکثر
maximum operating voltage
U
ولتاژ کار حداکثر
maximum natality
U
حداکثر زاد و ولد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com