English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to heave a ship down U کشتی رابرای پاک کردن بیک سوکشیدن یایک برکردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to cut short U قطع کردن میان برکردن
double leg and inside turnover U دوخم با عوض کردن دست شبیه سر و ته یکی مخالف یایک پا رو کار
to cut off a corner U میان برکردن
shortcut U میان برکردن
to set in a roar U از خنده روده برکردن
keel U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keels U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
fauna U کلیه جانوران یک سرزمین یایک زمان
simplex circuit U مدار سیمپلکس مخابراتی یایک خطه
to r.someone as a U کسی رابرای سمتی پیشنهادکردن
to i. anyone to a benefice U درامد کلیسایی رابرای کسی برقرارکردن
heuristic reason U دلیلی که بوسیله ان کسی چیزی رابرای خودثابت کندیاپیش خودبفهمد
finishing school U اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
advowee U کسیکه حق دارد اشخاصی رابرای تصدی مقامات وقفی کلیسامعرفی کند
finishing schools U اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
armed peace U حالتی که دولتهابدون درگیری نظامی خود رابرای جنگ احتمالی اماده می کنند
talent scouts U کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند
scarpbook U عملکردی که متن و تصاویر رابرای استفاده مکرر درمستندات ذخیره میکندمجموعه مرقع
talent scout U کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند
topgallant U سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
erastianism U سیستم فکری که وجود هرنوع منشاء الهی و اسمانی رابرای سلطنت و کلیسا نفی میکند
service peculiar U امور اختصاصی یک قسمت یایک نیرو مخصوص یک نیرو
multidrop line U پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
photo offset U چاپ افستی که فیلم عکاسی رابرای چاپ بکار برد
bus network U سیستمی که در ان تمام ایستگاهها یا دستگاههای کامپیوتری توسط بکارگیری یک کانال مشترک توزیعی یایک گذارگاه با هم دیگر ارتباط برقرار می کنند شبکه گذری شبکه خطی
nosegay U دسته گل یایک دسته علف
sortie U پرواز یک هواپیما یایک پرواز
sorties U پرواز یک هواپیما یایک پرواز
scuppering U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest U صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line U خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia U وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
hawse U سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship U کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
dan runner U کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
waterline U خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
supercargo U نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
embarkation U بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
gunroom U مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
lazar housek U عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
bill of health U گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima U دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout U جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
launches U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launching U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launch U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launched U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
letter of marque U پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
windjammer U یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
commissioning the ship U فعال کردن کشتی
sail U با کشتی حمل کردن
sailed U با کشتی حمل کردن
sailings U با کشتی حمل کردن
to take ship U در کشتی سوار کردن
to take ship U با کشتی حمل کردن
imbark U در کشتی سوار کردن
quarterdecks U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboat U کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboats U کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard U از کشتی بدریا روی کشتی
time charter U کرایه کردن موقت کشتی
ship U با کشتی حمل کردن فرستادن
to outgo U حرکت کردن [به مقصدی] [کشتی]
to go for a sail U با کشتی بادی سفریاگردش کردن
commissioning the ship U وارد خدمت کردن کشتی
to lay one on a ship U کشتی را در بندر توقیف کردن
ships U با کشتی حمل کردن فرستادن
cargo documentation U بارنامههای کشتی بارنامه کردن
to sail [for] U با کشتی بادی آغاز به سفر کردن [به]
circumnavigate U دورتادورگیتی یا اقلیمی کشتی رانی کردن
stowage U حق انبارداری انبار کردن کالا در کشتی
plundrage U غارت کردن کالا ازعرشه کشتی
so strike one's flag U کشتی یادژی رابدشمن تسلیم کردن
piracy U هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship U کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
wrecks U لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
to take off one U رفع توقیف از ورود و خروج کشتی کردن
ballast U سنگ و شن در ته کشتی یا بالون ریختن سنگین کردن
poop U گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن
poops U گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن
keel U حمال کشتی وارونه شدن یا کردن خط کف ناو
wrecking U لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
wreck U لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
keels U حمال کشتی وارونه شدن یا کردن خط کف ناو
free on boand U تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
saluting U سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
salutes U سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
saluted U سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
salute U سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
jetsam U کالایی که برای سبک کردن کشتی به دریا می ریزند
jetsam U کالایی که برای سبک کردن کشتی بدریا می ریزند
stage U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stages U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
kentledge U چدن یااهن ریخته مخصوص سنگین کردن ته کشتی یابالون
graving dock U اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
poop U قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
poops U قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
double leg pick up U زیر و عوض کردن دست و افت کامل حریف کشتی
interchanges U مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanged U مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanging U مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchange U مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
transfer loader U دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
semi naufragium U نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromics U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
langrage U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrel U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
staging base U پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
langridge U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
prows U کشتی عرشه کشتی
prow U کشتی عرشه کشتی
keelage U حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
hunter track U مسیر اکتشافی کشتی مین یاب یا مامور کشف و خنثی کردن مین
balancing U حفظ عمق کشتی متعادل کردن عمق زیردریایی
reship U دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
capsizing U واژگون کردن کشتی واژگون شدن
capsizes U واژگون کردن کشتی واژگون شدن
capsized U واژگون کردن کشتی واژگون شدن
capsize U واژگون کردن کشتی واژگون شدن
light ship U کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt U قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
innocent passage U مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
skeg U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skag U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
board U کشتی
decked U پل کشتی
vessel U کشتی
boarded U کشتی
hulks U کشتی
ship haven U یک کش کشتی
puppis U کشتی دم
by water U با کشتی
foreship U سر کشتی
carina U کشتی
hulk U کشتی
carinae U کشتی
catch U کشتی کج
bottom U کشتی
bottoms U کشتی
on board a ship U در کشتی
ark U کشتی
decks U پل کشتی
collier U کشتی
argo U کشتی
aft U در پس کشتی
sail ho! U کشتی !کشتی !
on the sea U در کشتی
flat U پل کشتی
on the water U در کشتی
vessels U کشتی
flattest U پل کشتی
ships U کشتی
wrestling U کشتی
on shipboard U در کشتی
bilge U اب ته کشتی
deck U پل کشتی
ship کشتی
afloat U در کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight U کشتی مس
chartering U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
charter U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
charters U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartered U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
shipwreck U کشتی شکستگی
kelson or keelson U سقف ته کشتی
lighter aboard ship U کشتی دوبه بر
lumber carrier U کشتی تیر بر
wrecking U کشتی شکستگی
lading U بار کشتی
derrick U دکل کشتی
lime juicer U کشتی انگلیسی
wreck U کشتی شکستگی
bulkhead U تیغه در کشتی
keel U تیر ته کشتی
tonnage U فرفیت کشتی
keel U حمال کشتی
keels U تیر ته کشتی
disembarks U از کشتی در اوردن
To launch a ship (boat). U کشتی به آب انداختن
wrestling U کشتی گیری
kedge U تغییرجهت کشتی
towing boat U کشتی یدک کش
keel shaped U شبیه ته کشتی
midships U در میان کشتی
matman U کشتی گیر
derricks U دکل کشتی
large ship U کشتی بزرگ
charters U اجاره کشتی
bosun U افسر کشتی
battleship U کشتی جنگی
battleships U کشتی جنگی
bosuns U افسر کشتی
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com